نقد دکتر منوچهر اقبال در مورد دین زرتشت
حتی آئین بودائی که آکنده ازخرافات وموهـومات – البته نه به اندازۀ آئین زرتشت – هست ، بـازهـم توانسته میلیونها نفر ازچین و ژاپن و دیگر مناطق خارج ازمحدودۀ جغرافیائی خود در هندوستان را جذب خود نموده و در قلب های آنها رخنه کند!
حال، می رسیم به آئین زرتشت؛ دینی که کمترین جذابیّـتی برای غیر ایرانی ها نداشته است! زیـرا جوهرۀ آن ملی وناسیونالیستی است، نه جهانی و نه با منشأ الهی! دینی است که براساس باورهای افسانه ای و اسطوره ای یک ملـت خرافه پرست وعقب افتاده ومغرور وخودبـین، مبتنی بر اصول وقواعد ناسیونالیسم ایرانی نژادپرست کهن، جعل وتنظیم شده، که همواره مانند بیمار اسکیزوفرنی (جنون جوانی)، به غیر خود بدبین بوده و تمامی جهان را بدخواه و دشمن خود می پنداشته وهنوز می پندارد! وتـمامی فضائل دیگران را به خودش نسبت داده و تمامی رذائل و عقب ماندگی هـایـش را به دیگران نسبت میدهد! این است صفت یک بیمار اسکیزوفرنی دچار توهم و ترس” فـوبی” ! پرمسلـّم است که دینی این چنینی، دردنیا همواره در کمال انزوا است ومبانی صرفاً ناسیونالیسمـی آن، مانع ازگسترش آن، خارج از مرزهای ایران کهن شده و امروز نیز تنها “چندین هزار نفر” را در داخـل یا خارج کشور، به خود سرگرم ساخته است! که آنها نیز یا توسری خورده هستند ویا در مهاجرت و دربه دری به سر می برند، و رمز و راز بقاء ایشان، تنهـا در همین دروغ پردازی ها، گنده گوئی ها، و مُهمَل بافی ها است! به راستی، دینی این چنینی، با گسترش روزافزون آگاهـی و توسعۀ مُدِرنیته و ارتباطات جهانی – که با مبانی ناسیونالیسم ضدّیت دارد – محکوم به نابودیـست!