صوت ســـخنرانی:
سخنران: به روایت شهید مطهری
𑁍 ⋆ 𑁍 ⋆ 𑁍 ⋆ 𑁍 ⋆ 𑁍 ⋆ 𑁍 ⋆ 𑁍
•دانلود ڪلیپ، pdf و صوتِ سخنرانی با ڪلیڪ روے عبارات زیر:
دانلـودویـدئو📥
┓ 🖌┏؛
┛┗؛ آخرین لحظات حیات سیدالشهداء علیهالسلام به روایت شهید مطهری ↓📋 › ؛
بسماللهالرحمنالرحیم
شجاعتی که اباعبدالله علیهالسلام و قوت قلبی که در روز عاشورا نشان داد این سخن راویان خود آنها است گفتند همه را فراموشاند، راوی گفت:
«وَالله مَا رَأَیْتُ مَکْثُوراً قَطُّ قَدْ قُتِلَ أَهْلُ بَیْتِهِ وَ وُلْدُهُ وَ أَصْحَابُهُ أَرْبَطَ جَأشاً مِنهُ»
میگوید: به خدا قسم من در شگفت بودم این چه دلی بود؟ این چه قوت قلبی بود؟ یک آدمی که اینچنین دلشکسته باشد در جلوی چشمش تمام اصحابش اهل بیتش فرزندانش را قلم قلم کرده باشند و این چنین قویالقلب باشد! من که نظیری برایش سراغ ندارم. جمعیتی در حدود سی هزار یک نفر را میخواهند بکشند، چه جور از دور ایستادهاند تیراندازی میکنند یا سنگ برمیدارند میپرانند. همینها وقتی که اباعبدالله علیهالسلام حمله میکرد درست مثل یک گله روباه، از جلوی شیر فرار میکردند! ولی حضرت حمله را خیلی ادامه نمیداد. یعنی نمیخواست فاصلهاش با خیام حرمش زیاد بشود. غیرت حسین علیهالسلام اجازه نمیداد که تا زنده هست کسی برود اهانت کند به اهلبیتش! یک مقداری که حمله میکرد و آنها را دور میکرد، برمیگشت میآمد آن نقطهای را که مرکز قرار داده بود نقطهای بود که صدارس به حرم بود. یعنی اگرچه نمیدیدند حسین علیهالسلام را ولی صدایش را میشنیدند. برای اینکه مطمئن باشد زینبش، برای اینکه مطمئن باشد سکینهاش، برای اینکه بچههایش مطمئن باشند هنوز جان در بدن حسین علیهالسلام هست، آن نقطه که میآمد میایستاد این زبان خشک در این دهان خشک به حرکت میآمد میگفت:
«لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّهَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ»
یعنی این نیرو از حسین علیهالسلام نیست این خداست که به حسین علیهالسلام نیرو داده است!
هم شعار توحید میداد هم به زینبش خبر میداد زینبجان! هنوز حسین تو زنده است! دستور داده بود به خاندانش تا من زنده هستم کسی حق ندارد بیاید بیرون. دوبار آمدند برای وداع. یک بار آمدند و وداع کردند و رفتند آمد برای بار دوم با اهلبیتش وداع کرد.
«ثُمَّ وَدّعَ اَهْلَ بَیْتِهِ ثانِیاً»
برای بار دوم وداع کرد. چه جملههای نورانی دارد! این بار دوم که آمد باز خوشحال شدند. آمدند این دفعه هم با اباعبدالله علیهالسلام خداحافظی کردند. باز به امر اباعبدالله علیهالسلام در داخل خیمهها بیرون نیایید. بیرون نیامدند یک دفعه باز صدای شیههٔ اسب اباعبدالله علیهالسلام را شنیدند خیال کردند برای بار سوم حسین علیهالسلام آمده است با اهل بیتش خداحافظی کند. ولی وقتی که بیرون آمدند اسب بیصاحب اباعبدالله علیهالسلام….
دور اسب اباعبدالله علیهالسلام را گرفتند هرکدام سخنی با این اسب میگویند طفل عزیز اباعبدالله علیهالسلام میآید میگوید که:
ای اسب!
«هَلْ سُقِیَ اَبی اَمْ قُتِلَ عَطْشاناً؟»
من از تو یک سؤال میکنم: پدرم که میرفت، با لب تشنه رفت؟ من میخواهم بفهمم آیا پدرم را با لب تشنه شهید کردند؟ یا پدرم را یک جرعهای آب در دم آخر…؟
«هَلْ سُقِیَ اَبی اَمْ قُتِلَ عَطْشاناً؟»
اینجاست که یک منظرهای دیگر رخ میدهد که قلب مقدس امام زمان علیهالسلام را آتش میزند.
«وَ اَسرَعَ فَرَسُکَ شارِادً مُحَمْحمِاً باکِیاً، فَلَمّا رَأینَ النِّّساءَ جَوادَکَ مَخزِیاً، وَ نَظَرنَ سرَجَکَ عَلَیهِ مَلوِیّاً، خَرَجنَ مِن الخُدُورِ، ناشِراتُ الشُّعُورِ عَلَی الخُدُودِ لاطِمات».
روضه امام زمان (عج) است میگوید: جد بزرگوار! اهل بیت تو به امر تو از خانه بیرون نیامدند. اما وقتی که اسب بیصاحبت را دیدند، موها را پریشان کردند همه به طرف قتلگاه تو آمدند.
«عَلَی الْخُدُودِ لاطِمات »
وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّهَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین.
شهید آیتالله مطهری، حماسه حسینی، ج۱، صص۷۷-۷۶.
-دکتر وحید باقرپور کاشانی.