دلایلی مبتنی بر قائل نبودن علامه حلی به اصالت عدالت.

صوت ســـخنرانی:

سخنران: دڪتر وحید باقرپور ڪاشانی

𑁍 ⋆ 𑁍 ⋆ 𑁍 ⋆ 𑁍 ⋆ 𑁍 ⋆ 𑁍 ⋆ 𑁍
‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌
•دانلود ڪلیپ، pdf و صوتِ سخنرانی با ڪلیڪ روے عبارات زیر:

دانلـود‌ویـدئو‌📥

دانلـود‌ pdf 📥

دانلـود‌صـوت📥

┓ 🖌┏؛
┛┗؛  دلایلی مبتنی بر قائل نبودن علامه حلی به اصالت عدالت ↓📋 › ؛

این اشکال اولی که مطرح شده که این حدیث، حدیث معتبری هست؛ چرا حدیث معتبری هست؟ چون شیخ طوسی در این قسمت آورده که: «من جهت الخاصه».
پس اینها شیعه هستند و شیعه هم چون که اصاله‌العداله جاری هست و اصاله‌العداله این است که بالاخره اگر شیعه باشد، مذمّتی نسبت به او نشده باشد، ما این حدیث را معتبر می‌دانیم، می‌گیریم؛ و این مبنای چه کسی است؟ مبنای علامه‌ حلی هست.
محدث نوری از چه کسی گرفته؟ از علامه‌ حلی گرفته و لذا طبق این مسأله، این را مطرح کردند!
حالا برویم سر اصاله‌العداله:
گفتیم به فرض هم ما اصاله‌العداله را بپذیریم، این حدیث وصیت با اصاله‌العداله متعبر نمی‌شود!
اما اینکه حالا ما بگوییم این اصاله‌العداله را علامه‌ حلی گفته، با توجه به عبارت‌هایی که علامه‌ حلی آورده، این را به او بستند! اصلاً ایشان قائل به اصاله‌العداله نیست که بعداً بخواهد محدث نوری از او بگیرد!
چند دلیل می‌آورم که علامه‌ حلی قائل به اصاله‌العداله نبوده!
ایشان یک کتابی دارد «خلاصه الأقوال فی معرفه الرجال». کار رجالی را اینجا کرده.
ایشان در مقدمه‌ کتاب خلاصهالقوال می‌گوید کتاب خود را دو قسمت کرده:
در قسمت اول، راویانی را می‌آورد که به آنها اعتماد دارد؛ در قسمت دوم، راویانی را می‌آورد که نسبت به آنها متوقف هست حکمی ندارد. سپس دلیل توقف را ضعف راوی، اختلاف عالمان در توثیق یا تضعیف راوی؛ چون بالاخره جمعی گفتند که این آقا راست‌گو هست توثیقش کردند، جمعی گفتند نه! و یکی دیگر اینکه مجهول هست! این‌ها را آوردند.
بنابراین نظر ایشان درباره‌ راویان ناشناخته چیست؟ توقف هست!
اگر بحث سر شیعه بوده، همه را می‌آورد!
نه یک قسمت را آورده که اینها بر علامه‌ حلی مسجل شده که اینها افرادی هستند که موثق هستند! قسمت دیگری را آورده اختلاف نظر یا مجهولند.
حداقل ما الان سه تا راوی خواندیم که کامبیز و به تعبیری عموی کامبیز و بابای عموی کامبیز مثلاً! اینها هیچ‌کدام مشخص نیستند!
حالا این را با اصاله‌العداله بخواهیم جمع کنیم، با اصاله‌العداله به فرض هم این‌ها را شیعه بدانیم، دیگر معنا ندارد که مجهول باشند! شیعه باشند کفایت می‌کند! شیخ طوسی هم گفته شیعه‌ هستند. شیعه باشند کفایت می‌کند!
بنا بر اصاله‌العداله دیگر نیازی ندارد که ما بگوییم که این آقا مجهول هست یا مجهول نیست!
حالا اینجا همین مسأله‌ای که در مقدمه آورده، دلیل هست بر اینکه علامه‌ حلی، اصاله‌العداله را قبول ندارد!
بنابراین حکم نکردن علامه درباره‌ بسیاری از راویان، شاهد استناد نکردن علامه به نظریه‌ اصاله‌العداله هست.
مثلاً شما نگاه کنید نسبت به اسماعیل‌بن‌ خطاب، رجوع کنیم به همین کتاب خلاصهالاقوال صفحه‌ ۵۷، مدخل ۲۱؛ نظری نداده!
فردی بوده به اسم بشیر نبال، در همین کتاب خلاصهالاقوال صفحه‌ ۷۹، مدخل چهارم، اینجا نظری نداده! و خیلی فراوان! راوی‌هایی هست نظری نداده.در صورتی که اینها را شیعه هم می‌دانستند. اما اگر چنانچه بنابر اصالهالعداله باشد، اینها را باید ایشان همه را توثیق می‌کرد!
لذا این یک مسأله‌ اولی که ایشان قائل به اصالهالعداله نیست!
دوم:
حالا این اصالهالعداله را از کجا به علامه‌ حلی نسبت دادند؟!
می‌گوید مدخل این بحث که این نسبت را به این آقا دادند، دو شخصیت بوده یکی به اسم ابراهیم‌بن‌ هاشم‌ قمی، یکی به اسم‌ احمدبن‌ اسماعیل. این دو نفر بودند که علامه‌ حلی در کتاب خلاصهالاقوال به اینها پرداخته در صفحه‌ ۴۹ مدخل ۹.
حالا این دو تا را که پرداخته، عبارتی را علامه‌ حلی دارد، می‌گوید اگرچه تصریحی بر وثاقت یا عدم وثاقت وی از رجال‌شناسان قدیم به ما نرسیده.
بعد اینها را پذیرفته. می‌گویند اگر چنانچه تصریحی بر وثاقت یا عدم وثاقت این دوتا یعنی ابراهیم‌بن‌ هاشم‌ قمی و احمدبن‌ اسماعیل نرسیده باشد و ایشان پذیرفته شیعه فقط می‌داند، می‌شود اصالهالعداله!
درست است تصریحی نرسیده، اما وقتی دوستان رجوع کنند به همین کتاب و به همین صفحه، ایشان گفته صراحتاً بیان نکردند، اما یک ادله‌‎ای را می‌آورد و ابراهیم‌بن‌ هاشم‌ قمی و احمدبن‌ اسماعیل را دلیل می‌آورد از قرائن دیگری می‌آورد و آنها را می‌گوید افراد موثق هستند! برای این من پذیرفتم، نه صرف اینکه شیعه هستند!
که این گمان شده که علامه‌ به دلیل توثیق و تضعیف به تعبیری نداشتند آن دو از قدما حکم به وثاقت آنها کرده.
وقتی نگاه می‌کنیم با دقت در ترجمه‌‎ دو راوی مذکور، روشن می‎شود که علامه برای این دو نفر مرجّحاتی ذکر کرده و سپس روایت‌های آنها را پذیرفته.
همچنان که این دو بزرگوار باز نسبت به شخصیت‌های جلیل‌القدر رجالی ما، می‌بینیم اینها توثیق شدند! درست است صراحتاً نگفتند!
مثلاً فرض کنید که مرحوم آیت‌الله خویی، در معجم رجال خودشان جلد اول صفحه‌ ۳۱۸، وقتی صحبت از ابراهیم‌بن‌ هاشم‌ قمی می‌کند، می‌گوید بله وی در سند روایات کامل‌‎الزیارات ابن‌‌قولویه هست و ابن‌قولویه شهادت داده بر وثاقت این راویان و این احادیث.
پس ابن‌قولویه که چنین شهادتی داشته این نزد ابن‌قولویه این شخصیت توثیق شده بوده حالا ولو اینکه صراحتاً نگفته! درست است صریح نگفته ولی با این قرائن می‌شود استفاده کرد!
یا مثلاً در کتاب اعیان‌الشیعه جلد دوم صفحه‌ ۲۳۴، سید محسن‌ امین در مورد ابراهیم‌بن‌ هاشم‌ قمی می‌گوید:
«وی از حد وثاقت بالاتر و رتبه‌ بلندی در میان راویان حدیث اهل‌بیت علیهم‌السلام دارد».
و خود سید محسن‌ امین یک بحث موثقی و مفصل می‌آورند در ارتباط با وثاقت همین جناب ابراهیم‌بن‌ هاشم‌ قمی!
پس اینکه اینجا آورده خوب بود که این عبارت را گرفتید که «چنانچه رجال‎شناسان تصریحی نکردند یعنی صراحتاً بر وثاقت و عدم وثاقت»، ادله‌ ایشان هم بررسی بکنیم!
ایشان اومده چه‌کار کرده؟ آمده این دو شخصیت را تقویتشان کرده و اینها را توثیق‌شان کرده. لذا آمدند بر اساس همین و ندیدن ادله‌ علامه‌ حلی، آمدند حکم دادند که ایشان قائل به اصالهالعداله هست!
به علاوه که خدمت‌تان عرض کردم که با همین مبانی که در ارتباط با اصالهالعداله هست اگر بخواهیم ورود کنیم نسبت به حدیث وصیت، خدمت‌تان عرض کردم که این حدیث هم در آن عامه دارد، هم شخصیتی دارد که گفته «جداً»، یعنی شیعه‌ هست یا فرض کنید که سنی هست که این هم از لحاظ عقیده فاسد هست و هم این آدمی هست که «جداً» دروغ‌گو بوده!
این عبارتی هست که نمی‌شود به آن استناد کرد!

-دکتر وحید باقرپور کاشانی.

پیشنهاد ما به شما

اهمیت تعظیم شعائر./ آیت‌الله سید جعفر سیدان

صوت ســـخنرانی: سخنران: آیت‌الله سید جعفر سیدان 𑁍 ⋆ 𑁍 ⋆ 𑁍 ⋆ 𑁍 ⋆ …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *


Question   Razz  Sad   Evil  Exclaim  Smile  Redface  Biggrin  Surprised  Eek   Confused   Cool  LOL   Mad   Twisted  Rolleyes   Wink  Idea  Arrow  Neutral  Cry   Mr. Green