ابن عربی و مقامات ابوبکر و عمر و استخفاف به امیرالمومنین علیه السلام_ باقرپور کاشانی

92124414122705578022

 

بسم الله الرحمن الرحیم
با عرض تشکر از اعضای محترم رسانه های مذهبی نسبت به تمجیدات و تشویقاتی که حقیر را در دو مقاله قبل کردید و هم تشکر از افرادی که عقیده خلاف خود را نسبت به این دو مقاله ارائه دادند و وارد بحث شدند.
بنده دوست داشتم در مبانی توحیدی و وحدت وجودی جناب ابن عربی وارد بحث شوم اما به اصرار عده ای از دوستان بر تبیین مذهب ابن عربی مجبور شدم که مبسوط تر در این مقوله بحثها را ارائه دهم که البته این اصرار خود بجاست زیرا حقیقتا کسی عارف است که مذهب حقه و انبیا و اوصیا وائمه علیهم السلام را بشناسد و محب و مطیع آنها باشد و مخالف بدعت گزاران و دشمنان خدا باشد.
و چون تنها میزان شناخت هستی و حقایق آن عقل و قرآن و کلام انبیاء و اوصیاء علیهم السلام می باشد .
از کسی که عقل را کنار بزند و قرآن را به میل خود تفسیر نمایند و نا آگاه به سخنان ســفرای الهی باشد و جهت گیری از بدعت گزاردن و دشمنان خدا داشته باشد وآنها را منزه از هر انحرافی معرفی کند،بلکه آنها را قطب و میزان و محور شناخت حقایق معرفی کند، دیگر نام او را عارف نمی توان گذاشت .
هدف حقیر در ارتباط با مذهب جناب ابن عربی سنی جلوه دادن ایشان نیست چون حقیقتا قسمتی از عقایدی که ایشان دارند نه مطایق با تشیع است و نه اهل سنت بلکه منحصر به فرد است،از آن جمله مقاماتی است که ایشان برای ابوبکر و عمر و عثمان و متوکل و… قائل است،شخصیتهایی که مکتب تشیع آنها را دشمن خدا و پیغمبر واولاد ایشان معرفی می کند و اهل سنت اشتباهات و انحرافات زیادی برای آنها نقل کرده اند،که از آن جمله در مفاله قبل که از حقیر ارائه شد،جناب ابن عربی تصریح می دارند به منزه بودن،بلکه معصوم بودن عمر بن خطاب،و اینگونه عبارتها به وضوح در آثارایشان مشاهده می شود،که حتی کسانی که مبانی وحدت وجودی اطلاقی ایشان را قبول دارند به این عبارات که می رسند در بیان رد و مقابله با ایشان بر می آیند.
از این جهت علمای شیعه و سنی در طی تاریخ بر رد جناب ابن عربی مطالبی مختلف ارائه دادند،از آن جمله در کتاب الملل والنحل ج۱ص۲۸ که از کتب معتبر اهل سنت است،آنجا در غیر سنی بودن و کذاب و دروغگو بودن او دست به قلم شده است و خیلی از علمای بزرگ شیعه او را غیر شیعه دانسته و تکفیر کرده اند،که بنده روش کارم در تحقیق و ارائه دلیل در عقائد ، این نیست که بخواهم نظر افراد را به عنوان برهان ارائه دهم.
خیر،حقیقتا آن چیزی که در عقائد مطرح است عقل محوری و تحقیق است،نه شخصیت زدگی و تقلید.
لذا اگر هزاران نفر از علمای شیعه و سنی در تأیید و تکذیب او قلم فرسایی کنند،گفته های آنها برای حقیر هیچگونه حجیت و سندیتی ندارد و اگر در مقالاتم نظرات افراد را می آورم از باب تأیید چیزی است که با آن رسیده و تحقیق کرده ام.
ایشان مکرر در آثارشان خواستند مقام ابوبکر و عمر را فوق مقام امیر المومنین علیه السلام معرفی کنند و در مقام استخفاف به مقام امیر امومنین علیه السلام بر آمدند ، در صورتی که خیلی از بزرگان اهل سنت تصریح داشتند و روایاتی نقل کردند که امیر المومنین علیه السلام افضل مردم زمان خود در علم و شجاعت و مردانگی و حسن خلق و سخاوت و علم و عفو و زهد و عبادت و فصاحت و بلاغت … و بود است.اکنون لازم می بینم که قلیلی از این مدارک را متذکر شوم .
میر سید علی همدانی عالم عارف فقیه شافعی در کتاب موده القربی اخبار بسیاری در این باب نقل نموده که افضلیت حضرت علی علیه السلام را با دلایل و براهین و احادیث صحیحه ثابت می نماید از جمله در مودت از ابن عباس (حبر امت) نقل می کند که رسول اکرم صل الله و آله و سلم فرمود : افضل رجال عالمین فی زمانی هذا علی علیه السلام .( افضل مردان عالمیان در زمان من علی علیه السلام می باشد.)
و عقیده اکثر علمای منصف اهل سنت بر افضلیت علی علیه السلام بوده ، چنانچه ابن ابی الحدید در صفحه ۴۰ جلد ۳ شرح نهج البلاغه آورده که کتابی از شیخ معتزله ابوجعفر اسکافی به دستم رسید و در آنجا نوشته بود مذهب بشربن معتمر و ابوموسی و جعفربن مبشر و سایر قدما علماء بغداد این بود که ان افضّل المسلمین علی ابن ابیطالب ثم الحسن ثم ابنه الحسین ثم همزه بن عبدالمطلب ثم جعفربن ابیطالب الخ .( افضل و برتر از همه مسلمین علی بن ابیطالب علیه السلام و پس از آن فرزندش حسن و پس از آن فرزندش حسین و پس از آن همزه و پس از آن جعفربن ابیطالب (معروف به طیار) بودند .
حال لازم می بینم که شواهدی از کتب جناب ابن عربی که مظهر عرفان مصطلح ارائه دهم .
او در کتاب فتوحات مکیه به صحت خلافت ابو بکر(فتوحات،ج۴،ص۷۸-و هذا مما یدلک علی صحه خلافه ابی بکر صدیق و منزله علی رضی الله عنهما)،و استحقاقش به امامت و برتری ابوبکر یر جماعت تاکید کرده است(فتوحات،ج۳،ص۳۷۲-و عرف الناس حینئذ فضل ابی بکر علی الجماعه فاستحق الامامه والتقدیم).
و نیز در همان کتاب(فتوحات،ج۲،ص۱۲۵) روایت ترمذی را بدین ترتیب آورده:
((انه یکون فی امه محمد صلی اله علیه و اله و سلم من هو افضل من ابی بکر الصدیق عند ما یری انه افضل الناس بعد رسول الله صلی اله علیه و اله و سلم من المسلمین فانه معلوم ان عیسی علیه السلام افضل من ابی بکرو هو من امه محمد محمد صلی اله علیه و اله و سلم و متبیعه)).
و پذیرفته است که بعد از پیامبر،افضل مردمان در میان مسلمانان ابوبکر بوده است و در عین حال عیسی علیه السلام را نیز از امت حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و از پیروان وی به شمار آورده و افضل از همه امت، حتی از ابوبکر دانسته است.
و در جای دیگر از همین کتاب،ضمن اینکه می گوید:صدیقین به وسیله ابوبکر فضیلت یافتند،می نویسد))فلیس بین ابی بکر و رسول الله صلی اله علیه و اله و سلم رجل لانه صاحب صدیقیه و صاحب سر فهو من کونه صاحب سر بین الصدیقیه و النبوه التشریع و یشارک فیه فلا یفضل علیه من یشارکه فیه بل هو مساو له فی حقیقته فانهم ذلک)).
((یعنی : بین ابوبکر و رسول الله صلی اله علیه و اله و سلم کسی نیست و تنها او صاحب سر رسول الله می باشد)).
و نیز در فتوحات،ج۲،ص۲۶۰ می نویسد:
((الباب الحادی والستون و مأه فی المقام الذی بین الصدیقیه و النّبوه و هو مقام القربه)).
سپس اشعاری نقل می کند تا این که به این ابیات منتهی می شود:
فلیس بین ابی بکر و صاحبه
اذا نظرت الی ما قلته رجل
هذا الصحیح الذی دلت دلائله فی الکشف عند رجال الله اذ عملوا

یعنی((پس بین ابوبکر و یار او-پیامبر اکرم-اگر نظر کنی در آنچه را که من گفتم کسی را نمی یابی،و این مطلب صحیحی است که دلالت دارد بر آن دلائل خودش در حال کشف نزد رجال الله به هنگام عمل کشف)).
به این معنی جناب ابن عربی در مکاشفات و تحقیقاتش در تشخیص رجال الله و اولیاء الهی و اقطاب معرفت و مقربین حق متعال به این نتیجه رسیده است که ابو بکر اولین رجل الهی بعد از پیامبر و صاحب مقام ِسّر و قربت و مقام صدیقیت و قطبیت می باشد.
ابن عربی می گوید:
((قطب که او را {غوث} گویند،محل نظر حق تعالی است و آن در هر زمان یک شخص است و هو من المقربین و هو سید الجماعه فی زمانه و منهم من یکون ظاهر الحکم و یحوز الخلافه الظاهره کما حاز الخلافه الباطنیه من جهه المقام کأبی بکر و عمر و عثمان و علی و الحسن و معاویه بن یزید و عمربن عبد العزیز و المتوکل ومنهم من له الخلافه الباطنه خاصه و لا حکم له فی الظاهر کأحمد بن هارون الرشید السبتی و کأبی یزی د البسطامی و أکثر الأقطاب لا حکم لهم فی الظاهر…{فتوحات،ج۲،ص۶})).
((و او از مقربین است و سرور جماعت زمان خود می باشد از آنها کسی است هم خلافت ظاهری دارد و هم خلا فت باطنی مانند ابوبکر، عمر،عثمان،علی،حسن،معاویه بن یزید و عمربن عبد العزیز و متوکل عباسی.و بعضی تنها حائز مقام خلافت باطنی هستند مانند : احمد بن هارون رشید سبتی و ابو یزید بسطامی و اکثر قطبها این چنین هستند)).
و بعد ازنقل این اسناد جالب می بینم که نظر دو نفر از علمای شیعه را در همین باب در مورد جناب ابن عربی ذکر نمایم .
مرحوم آیت الله حاج میرزا حسین نوری محدث و فقیه متبحّر ( استاد شیخ عباس قمی “ره”) می فرماید : ابن عربی در میان علما و نواصب اهل سنت بیشتر از همه با شیعه خصومت ورزیده است . چرا که در فتوحاتش در جایی که از احوال اقطاب سخن گفته ، ابوبکر، عمر، عثمان ، علی و امام حسن علیهما السلام، عمربن عبد العزیز و حتی متوکل را در یک ردیف قرار داده و آنان را از اقطابی شمرده است که هم صاحب خلافت ظاهری بودند و هم حائز خلافت باطنی ، در صورتی که متوکل همان کسی است که دستور داد تا قبر امام حسین علیه السلام را ویران سازند و مردم را از زیارت آن قبر شریف باز دارند . (مستدرک الوسایل جلد ۳ صفحه ۴۲۲ چاپ قدیم)
علامه طباطبایی (ره) صاحب تفسیر المیزان می فرماید : چطور می شود ابن عربی را اهل طریق دانست با وجودی که متوکل را از اولیای خدا می داند . (روح مجرد صفحه ۴۳۶ پاورقی)
حال ای روشنفکر متعقل فکر کن و بیاب که :
آیا می شود چنین شخصیتی را به عنوان بزرگترین مرد عرفان و شناخت حقایق معرفی کرد ؟!!!
آیا می توان به سخنان کسی که دشمنان خدا را از بزرگترین اولیای خدا معرفی می کند اعتماد کرد ؟!!!
آیا می توان به کشف و شهودی که منجرب به استخفاف امیر المومنین علیه السلام می شود اعتماد کرد ؟!!!
پس بیایم پرده ی تعصب و شخصیت زدگی را کنار زده ، تا هر چه بیشتر از نور عقل و وحی استفاده نماییم .
نشود روزی در محضر ائمه اطهار علیهم السلام قرار بگیریم و از این تقلید کورکورانه شرمنده و شرمسار شویم .
نشود روزی در محضر فاطمه علیها السلام قرار بگیریم و او به ما بگوید چرا عرفان اهل بیت علیهم السلام را رها کردیم و مرید و محب کسی شدید که بد ترین دشمن ما را اولیای خدا معرفی کرده است .
نشود روزی در محضر امام هادی علیه السلام قرار بگیریم و او بگوید سنگ کسی را به سینه زدید که او متوکل را از اولیای خدا می دانست ، متوکلی که مرا شبانه در بزم شراب خود می کشد و به من تعارف شراب می کند ، متوکلی که در مقابل من به مادرم فاطمه علیها السلام جسارت می کند .
امیدوارم که این مقاله بتواند پرده از خیلی ابهامات بردارد ، که انشا الله در آینده ده ها مدرک دیگر از کتب جناب ابن عربی ارائه خواهم داد .
که مدعی هستم اصول و مبانی ایشان نادرست و مخالف عقل و شرع می باشد.

پیشنهاد ما به شما

در نظریه‌ی عینیت، اختیار انسان بی‌معناست.

صوت ســـخنرانی: سخنران: دڪتر وحید باقرپور ڪاشانی 𑁍 ⋆ 𑁍 ⋆ 𑁍 ⋆ 𑁍 ⋆ …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *


Question   Razz  Sad   Evil  Exclaim  Smile  Redface  Biggrin  Surprised  Eek   Confused   Cool  LOL   Mad   Twisted  Rolleyes   Wink  Idea  Arrow  Neutral  Cry   Mr. Green