غنای معرفتی اسلام در زیر سایه اسلام، میدان براى پیشرفت باز است؛ هم پیشرفت علمى، هم پیشرفت عملى، هم پیشرفت اخلاقى، هم پیشرفت سیاسى، هم عزت و اعتلاى مدنى و هم آزادى و عدالت و آرمانهاى بزرگ انسانى. در محیط اسلامى و زیر سایه اسلام، هیچ حجاب و حدى براى انسان وجود ندارد. بىهمتى و کمهمتى ما است، کوتاهى انسانها است که نمىگذارد آنها از اسلام استفاده کنند. در محیط اسلامى، بازگشت به اسلام و بهره بردن از معارف اسلام، کارى عظیم است که اگر روشنفکران و اندیشمندان و دانشمندان و اهل علم و معرفت در هر کشورى از کشورهاى اسلام به آن بپردازند، خواهند توانست بهرههاى زیادى ببرند.[۱] معارف شیعه در اوج اعتلا است. [۲] لزوم فهم صحیح از متون دینی (نکتهای که در اینجا بسیار حائز اهمیت است، این است که) اسلام را آنچنان که فهم صحیح انسانى و در متون اصیل اسلامى هست، باید فهمید، باید دانست و با هدایت قرآنى از آن بهره برد. خود قرآن «تبیانا لکل شى» است؛ راهنما است، بیان است، خط است. در جوامع اسلامى، به اهل فکر و نظر تلقین مىکنند – که این تلقین هم دنبالههاى همان تسلط فکرى غرب و فرهنگ غربى است که از سیطره تفکر اسلامى واهمه دارد – که اسلام را بایستى با ابزار و با فهم معارف غربى دانست! اینطور نیست. البته همه معارف، انسان را آگاه مىکنند و براى فهم بهتر مجهز مینمایند، اما اسلام را از خود اسلام باید گرفت، حقایق اسلام را از متون اسلام باید گرفت، حقایق اسلام را با مصطلحات خود اسلام بایستى دانست و فهمید و مورد عمل قرار داد. [۳] متون اصیل اسلامی اسلام مشعل راهنماى فکر و ذهن انسانها و هدایتگر انسانها است. قرآن، کتاب هدایت و کتاب نور است. آن کسانى که به قرآن مراجعه و تدبر مىکنند و زمینه لازم و استعداد لازم را در خود به وجود مىآورند، براى اینکه از معارف قرآن استفاده کنند، آنها مىتوانند از قرآن بهره ببرند. [۴] انس با قرآن، یکى از راههایى (است) که در اعتقادات انسان، در مبانى فکرى انسان، در روح انسان، در ایمان انسان عمق ایجاد مىکند.[۵] انس با قرآن، معرفت اسلامى را در ذهن ما قویتر و عمیقتر مىکند. بدبختى جوامع اسلامى، به خاطر دورى از قرآن و حقایق و معارف آن است. [۶] (در مورد جامعه ما هم باید گفت) چهقدر مفاهیم اسلامى در قرآن هست که اگر ما بخواهیم در فقه بحث کنیم، به فکر آنها نمىافتیم. این انزواى قرآن در حوزههاى علمیه و عدم انس ما با قرآن، براى ما خیلى مشکلات درست کرده است و بعد از این هم خواهد کرد و به ما تنگنظرى خواهد داد. من یک وقت در سالهاى قبل از انقلاب در مشهد در درس تفسیر، به طلبهها مىگفتم که ما از اول «بدان ایدکالله» تا وقتى که ورقه اجتهادمان را مىگیریم، مىتوانیم حتى یک بار به قرآن مراجعه نکنیم! یعنى وضع درسى ما اینطورى است که اگر طلبهاى از ابتدا حتى یک بار به قرآن مراجعه نکند، مىتواند همین رشته ما را از اول تا آخر سیر کند و مجتهد بشود! چرا؟ چون درس ما اصلا از قرآن عبور نمىکند. متأسفانه حالا هم که نگاه مىکنم، مىبینم همانطور است. ما در فقه گاهى مثلا یک آیه قرآن را ذکر مىکنیم، آن هم خیلى رویش کار و تحقیق نمىشود؛ به قدرى که در روایات ما بحث مىشود و کار مىشود. (آری،) قرآن از حوزه ما منزوى است. [۷] اهتمام به حدیث، پس از تمسک به کتاب حکیم حمید، برترین وظیفهاى است که عالم دین بدان مکلف است، این، استضائه از انوار علم و حکمتى است که از کلام و تعلیم و هدایت پیامبر مکرم اسلام صلى الله علیه و اله و ائمه معصومین از اهل بیت آن حضرت علیهم الصلاه و السلام ساطع مىگردد و خرد و اندیشه انسانى را دستگیرى و راهنمایى و زندگى بشر را برخوردار از سلوک حکیمانه و خردمندانه مىکند. و چنین است که حضرت ابىجعفر علیه السلام به جابر مىفرماید: «یا جابر! والله لحدیث تصیبه من صادق فى حلال و حرام خیر لک مما طلعت علیه الشمس حتى تغرب». در تاریخ علم دین، جمع حدیث و حمل و فهم و درک و شرح آن، یکى از بزرگترین و طولانىترین فصول است و با یک نظر، حدیث، مادر بسیارى از علوم اسلامى و یا همه آنها است و از این رو است که عالم دینشناس بزرگ اقدم، شیخ کلینى رحمه الله تعالى در مقدمه کتاب کافى شریف، حدیث را برابر با علم دین دانسته و آن را محور علم و ایمان به شمار آورده است. دقت و باریکبینى فقهاء و علماى برجسته سلف در امر حدیث و چگونگى تحمل آن و شرائط وثوق به روایت و دیگر آنچه در این باب بر اهلش آشکار است، همه از همین اهمیت و عظمت شأنى که درباره حدیث و تأثیر آن در سرنوشت فرد و جامعه سرچشمه مىگیرد. امروز درباره حدیث، به تدقیق و جداسازى سره از ناسره و راست از دروغ و مسلم از مشکوک و نیز به تأمل در فهم معضلات و مفاد و مضمونهاى اساسى در آن و نیز به تطبیق یا نسبتیابى آن با کلام الله عزیز حکیم و نیز به شرح و بسط عالمانه و محققانه و نیز به نشر و همگانى کردن آنچه همگان را به کار خواهد آمد و بسى خدمات و تلاشهاى دیگر، نیازى مبرم و سازماندهىشده وجود دارد. در کنار این همه، پردازش علم رجال، و نیز بررسى تاریخ صدور حدیث و سیر آن و نیز کسب آگاهى از آن زمینهاى که صدور هر حدیثى را لازم یا راجح ساخته است و نیز جستجو از مضمونهاى مشابه در کتب حدیث اهل سنت، از جمله کارهاى لازم و ضرورى است. [۸] یکى (دیگر) از راههایى که در اعتقادات انسان، در مبانى فکرى انسان، در روح انسان، در ایمان انسان عمق ایجاد مىکند، دعاها است. در دعاهاى معتبر، خیلى معارف وجود دارد که انسان اینها را در هیچ جا پیدا نمىکند، جز در خود همین دعاها. از جمله این دعاها، دعاهاى صحیفه سجادیه است. در منابع معرفتى ما چیزهایى وجود دارد که جز در صحیفه سجادیه یا در دعاهاى مأثور از ائمه علیهم السلام انسان اصلا نمىتواند اینها را پیدا کند. این معارف با زبان دعا بیان شده، نه اینکه خواستند کتمان کنند، طبیعت آن معرفت، طبیعتى است که با این زبان مىتواند بیان شود، با زبان دیگرى نمىتواند بیان شود. بعضى از مفاهیم جز با زبان دعا و تضرع و گفتگو و نجواى با پروردگار عالم اصلا قابل بیان نیست. لذا ما در روایات و حتى در نهجالبلاغه از این گونه معارف کمتر مىبینیم، اما در صحیفه سجادیه و در دعاى کمیل و در مناجات شعبانیه و در دعاى عرفه امام حسین علیه السلام و در دعاى عرفه حضرت سجاد علیه السلام و در دعاى ابوحمزه ثمالى از اینگونه معارف، فراوان مىبینیم[۹] (که) اگر کسى اینها را بخواند و بفهمد، علاوه بر آن ارتباط قلبى و اتصالى که به ذات اقدس الهى و حضرت ربوبى پیدا میکند، یک مبلغ عظیمى از معارف را هم از این دعاها فرا میگیرد.[۱۰] امیدواریم خداى متعال تفضل کند که ما بتوانیم به برکت تمسک و توسل به ذیل عنایت پروردگار و استفاده از آیات کریمه قرآن و کلمات نبىاکرم صلی الله علیه و آله و سلم و ائمه معصومین علیهم السلام، آن وسیله اساسى را که اسلام با آن توانسته است موفقیتهاى خود را به وجود آورد – که آن انسانسازى است – تامین کنیم و این راه را با نیرو و نشاط بیشترى ادامه دهیم.[۱۱] |