رد اهل بیت در مورد صوفیه

1_174

 

در اینکه صوفیه مورد تایید اهل بیت(ع) بوده یا نبوده اند باید به کلام و سیره معصومین(ع) مراجعه نمود تا در انعکاس گفتار و رفتار اهل بیت تایید و یا عدم تایید ایشان را پیدا نمود.

تصوف در نگاه روایات
در منابع مختلف ، روایاتی از ائمه (علیهم السلام) در مذمت تصوف گردآوری شده است که در این جا به برخی از آنها اشاره می کنیم :
پیشوایان راستین اسلام که حافظان دین اند، بیش از همه با افکار انحرافی و بدعت دینی مبارزه می کردند و پیروان خویش را از پیروی صوفیان و هر گروه باطل دیگر بر حذر داشتند و در این باره احادیث فراوانی از معصومین (علیهم السلام) وارد شده است؛ تا آنجا که مرحوم شیخ حر عاملی (متوفای ۱۱۰۴ هـ ق) صاحب کتاب وسائل الشیعه در کتابی به نام الاثنی عشریه ، روایاتی در انکار و نکوهش آنان نقل کرده است. وی می نویسد :
« جمیع الشیعه انکروهم (أی الصوفیه) و نقلوا عن ائمتهم احادیث کثیره فی مذمتهم و صنف علماء الشیعه کتبا کثیره فی ردّهم و کفرهم منها کتاب الشیخ المفید فی الرّد علی اصحاب الحلاج و ذکر فیه أن الصوفیه فی الاصل فرقتان حلولیه و اتحادیه » (الاثنی عشریه ص۵۳)
« تمام شیعیان، فرقه های صوفیه را انکار نموده اند و از امامان خویش احادیث بسیاری در نکوهش آنان نقل کرده اند و علمای شیعه کتابهای بسیاری را در ردّ این فرقه و اثبات کفر آنان تألیف نموده اند که از آن جمله کتاب شیخ مفید در ردّ اصحاب حلاج است که در آن آمده است : صوفیه در اصل دو فرقه : حلولیه و اتحادیه می باشند.»
در اینجا چندین حدیث از کتب معتبر که مورد اعتماد تمام علمای شیعه است، نقل می کنیم:
۱. پیامبر اکرم (ص) از پدید آمدن این گروه خبر داده و فرموده اند : « لاتقوم الساعه علی امتی حتی یقوم قوم من امتی اسمهم الصوفیه لیسوا منی و انهم یحلقون للذکر و یرفعون أصواتهم یظنون انهم علی طریقتی بل هم اضل من الکفار و هم اهل النار لهم شهیق الحمار »
« روز قیامت بر امتم بر پا نشود تا آنکه قومی از امّت من به نام (صوفیه) برخیزند. آنها از من نیستند و بهره ای از دین ندارند و آنها برای ذکر دور هم حلقه می زنند و صداهای خود را بلند می کنند به گمان اینکه بر طریقت و راه من هستند؛ در حالی که آنان از کافران نیز گمراه تر و اهل آتش اند و صدایی دارند مانند عرعر الاغ.» (سفینه البحار محدث قمی/ ج۲ / ص۵۸ چاپ انتشارات فراهانی تهران و در چاپ جدید اسوه قم ج ۵ ص ۲۰) و (شرح نهج البلاغه علامه خویی ج۱۴ ص۳ در چاپ جدید و ج۶ ص۲۶۸ در چاپ قدیم) و (حقایق فیض کاشانی ص۱۳۶ چاپ بیروت) و ( کشکول علامه بحرانی ج۳ ص۲۳۱) و ( البدعه و التحرف شیخ جواد خراسانی ص۱۳۴) و (اثنی عشریه شیخ حر عاملی ص۳۴) و (مصابیح الدجی ص۲۴۶) و (هذا کتاب مغنی فی رد الصوفی ص۳۱)

۲. پیامبر اکرم (ص) در روایتی از لعن ملائکه بر این گروه خبر داده است ؛ آنجا که در اثنای سفارش های خود به ابوذر فرمود : « یا اباذر یکون فی آخر الزمان قوم یلبسون الصوف فی صیفهم و شتائهم یرون أن لهم الفضل بذلک علی غیرهم اولئک یلعنهم ملائکه السماء و الارض»
ای اباذر! در آخر الزمان قومی پیدا می شوند که در تابستان و زمستان لباس پشمینه می پوشند و این عمل را برای خود فضیلت و نشانه زهد و پارسایی میدانند آنان را فرشتگان آسمان و زمین لعن می کنند.» (خیراتیه ج۱ ص۳۸) و (عبقری حسان ج۲ ص۵۴) و (مستدرک سفینه ج۶ ص۳۹۸) و (دایره المعارف علامه شیخ محمد حسین اعلمی ج۴ ص۱۱۵ و ج ۲۰ ص۲۴۳ چاپ تهران) و (وسایل الشیعه ج۱۱ ص۵۰۸ چاپ بیروت) و (المحاسن للبرقی ص۲۰۸) و (الاصول ص۲۷) و (بحارالانوار ج۷۴ ص۹۱ و ج۷۷ ص۹۳ چاپ اسلامیه) و (سفینه البحار ج۲ ص۵۷ انتشارات فراهانی تهرانی و ج ۵ ص۹۶ چاپ اسوه قم) و (طرائق الحقائق ج۱ ص۲۰۹) و (میزان الحکمه ج۵ ص۴۶۲) و (عین الحیوه ص۵۷۶) و (تنبیه الغافلین ص۱۳) و (مجموعه ورّام ص۶۶ چاپ بیروت) و (مکارم الاخلاق طبرسی ص۴۷۱) و (امالی شیخ طوسی ج۲ ص۱۵۲) و (اعلام الدین دیلمی ص۲۰۴ چاپ موسسه آل البیت) و (انوار النعمانیه ج۲ ص۲۹۵)
۳. به سند صحیح از « احمد بن محمد بزنطی » روایت کرده اند که مردی به امام صادق(ع) عرض کرد : در این زمان قومی پیدا شده اند که به آنها صوفی می گویند. درباره آنها چه می فرمایید؟ امام (ع) در پاسخ فرمود : « انهم اعداءُنا فمن مال الیهم فهو منهم و یحشر معهم سیکون اقوام یدّعون حبّنا و یمیلون الیهم و یتشبهون بهم و یلقبون انفسهم بلقبهم و یأوّلون اقوالهم ألا فمن مال الیهم فلیس منّا و إنّا منهم برآء و من انکرهم و ردّ علیهم کان کمن جاهد الکفار بین یدی رسول الله (ص).»
آنها ( صوفیان ) دشمنان ما هستند ، پس هرکس به آنها میل پیدا کند از آنان است و با آنها محشور خواهد شد به زودی کسانی پیدا می شوند که ادعای محبت ما را می کنند و به ایشان نیز تمایل نشان می دهند ، خود را به ایشان تشبیه نموده و لقب آنان را بر خود می گذارند و گفتارشان را تأویل می کنند . بدان که هرکس به ایشان تمایل نشان دهد ؛ از ما نیست و ما از او بیزاریم و هرکس آنها را رد کند مانند کسی است که در حضور پیامبر (ص) با کفار جهاد کرده است.» (اثنی عشریه/ص۳۳) و (سفینه البحار چاپ فراهانی ج۲ ص۵۷ و در چاپ اسوه قم ج۵ ص ۱۹۷) و (انوار نعمانیه سید نعمت الله جزایری ج۲ ص۲۹۳ چاپ تهران) و ( منهاج البراعه علامه خوئی ج۶ ص۳۰۴) . ( طرائق الحقائق ج۱ ص۲۰۸ چاپ کتابخانه بارانی) و (خیراتیه ج۱ ص ۳۶) و (البدعه و التحرف ص۱۱۳) و (مصابیح الدجی ص۲۴۴) و (حدیقه الشیعه ص۵۶۲) و (کشکول علامه بحرانی ج۳ ص۲۲۹) و (فضایح الصوفیه ص۳۵) و (بین التصوف و التشیع ص۵۸۴ چاپ بیروت) و (صفوه الاخیار ص۲۳۸ چاپ مشهد) و الفصول التامه رازی.
۴. به سند صحیح از « بزنطی » و « اسماعیل بن بزیع » از امام رضا علیه السلام روایت شده است که آن حضرت فرمود : « مَن ذُکِرَ عِندَهُ الصُوفِیَه وَ لَم ینکرهم بِلِسانِه و قلبه فلیس منّا و مَن انکرهم فکأنّما جاهد الکفار بین یدی رسول الله (ص)»
« هر کس نزد او از صوفیه سخن به میان آید و به زبان و دل انکار ایشان نکند، از ما نیست و هر کس صوفیه را انکار نماید، گویا اینکه در راه خدا و در حضور رسول خدا (ص) با کفار جهاد کرده است » (سفینه البحار/ج۲/ص۵۷ چاپ فراهانی تهران و ج۵ ص۱۹۷ چاپ اسوه قم)) و ( مستدرک الوسائل ج۱۲ ص ۳۲۳) و (مستدرک سفینه الحار ج۲ ص۳۹۸) و البدعه و التحرف ص۱۱۲) و (دایره المعارف اعلمی ج۲۰ ص۲۴۳) و (طرائق الحقائق ج۱ ص۲۱۲) و (حدیقه الشیعه ص۵۶۳) و (مصابیح الدجی ص۲۴۴) و کشف المعارف مستعلیشاه ص۱۸) و (اثنی عشریه شیخ حر عاملی ص۳۲) و (تنبیه الغافلین ص۱۲) و (انوار النعمانیه ج۲ ص۲۹۳)
۵. به سند معتبر از « حسین بن سعید » روایت شده است که گفت : « سألت ابا الحسن علیه السلام عن الصوفیه و قال : « لا یقول احد بالتصوف إلی الخدعه أو ضلاله أو حماقه و أما من سمی نفسه صوفیا للتقیه فلا إثم علیه و علامته أن یکتفی بالتسمیه فلا یقول بشیء من عقائدهم الباطله »
از حضرت رضا علیه السلام سوال کردم از آل صوفیه؟ و ایشان فرمودند : « کسی قائل به تصوف نمی شود مگر از روی خدعه و مکر یا جهالت یا حماقت؛ اما اگر کسی از روی تقیه خود را صوفی بنامد، تا از شرّ آنها در امامن بماند بر او گناهی نیست؛ به شرط آنکه به چیزی از عقائد باطلشان قائل نشود » (اثنی عشریه/ص۳۰ و ۳۳) و (کشف المعارف مستعلیشاه ص۱۸) و (کشکول علامه بحرانی ج۳ ص ۳۳۱ یا ۲۳۱) و (سفینه البحار ج۲ ص۵۸ چاپ فراهانی تهران و ج۵ ص۲۰۰ چاپ اسوه قم) و (البدعه و التحرف ص۱۱۴) و (طرائق الحقائق ج۱ ص۲۱۲ با تحریف قسمتی از حدیث) و (حدیقه الشیعه ص ۶۰۵) و (تنبیه الغافلین ص۱۹) و (انوار النعمانیه ج۲ ص۲۹۵) و (خیراتیه ج۱ ص۳۷)
۶. در کتب معتبر روایت کرده اند که امام حسن عسکری (علیه السلام) فرمودند : « از امام صادق (علیه السلام) از حال « ابوهاشم کوفی » صوفی، بنیانگذار تصوف در اسلام، سوال کردند، ایشان فرمودند : « إنّه کان فاسدَ العقیده جدّا و هو ألّذی ابتدع مذهبا یقال له التصوف و جعله مفرا لعقیدته الخبیثه »
« ابوهاشم کوفی جدّاً فاسد العقیده است او همان کسی است که از روی بدعت، مذهبی اختراع کرد که به آن تصوف گفته می شود وآن را فرارگاه عقیده خبیث خود ساخت » (حدیقه الشیعه/ص۵۶۳-۵۶۴) و (اثنی عشریه ص۳۳) و (طرائق الحقائق ج۱ ص۲۰۹) و (بین التصوف و التشیع ص۵۸۵ چاپ بیروت) و ( منهاج البراعه علامه خوئی ج۱۴ ص۸) و (عرفان و تصوف ص۸۶) و (فضایح الصوفیه ص۴۱) و (البدعه و التحرف ص۱۲۶) و (سفینه البحار ج۲ ص۵۷ چاپ فراهانی تهران و ج۵ ص۱۹۸)
۷. کُلِینی به سند معتبر از « سدیر صیرفی » روایت کرده که : روزی از مسجد بیرون می آمدم و امام باقر (ع) داخل مسجد می شد، حضرت دست مرا گرفت ، و رو به کعبه نمود و فرمود : « ای سدیر! مردم از جانب خداوند مأمور شده اند که بیایند و این خانه را طواف کنند و به نزد ما آیند و ولایت خود را بر ما عرضه نمایند. » سپس فرمود : « یا سدیر فاُریک الصادین عن دین الله. ثمّ نظر إلی ابی حنیفه و سفیان الثوری فی ذلک الزمان و هم حلق فی المسجد فقال : هؤلاء الصادّون عن دین الله بلا هدی من الله و لا کتاب مبین. إنّ هؤلاء الأخابث لو جلسوا فی بیوتهم فجال الناس فلم یجدوا أحدا یخبرهم عن دین الله تبارک و تعالی و عن رسوله (ص) حتّی یأتونا فنخبرهم عن الله تبارک و تعالی عن رسوله »
« ای سدیر می خواهی کسانی را که مردم را از دین خدا جلوگیری می کنند به تو نشان دهم؟ آنگاه به ابو حنیفه و سفیان که در مسجد حلقه زده بودند، نگریست و فرمود : اینها کسانی هستند که بدون هدایت از جانب خداوند و سندی آشکار، از دین خدا جلوگیری می کنند. اگر این پلیدان در خانه های خود بنشینند و مردم را گمراه نکنند، مردم به سوی ما می آیند و ما ایشان را از جانب خدا و رسول خبر می دهیم » (اصول کافی ج۱ ص۳۹۲ چاپ بیروت) و (تحفه الاخیار ص۱۰۶) و (فضایح الصوفیه ص۴۲) و (اثنی عشریه ص۱۷۶) و (البدعه و التحرف ص۱۲۶)
۸. شیخ مفید به سند صحیح از امام علی النقی (علیه السلام) روایت کرده است که محمد بن حسین بن ابی الخطاب می گوید : درخدمت امام علی النقی (علیه السلام) در مسجدالنبی بودم که در آن حال جمعی از اصحاب آن حضرت شرفیاب حضور شدند و در میان ایشان ابو هاشم جعفری نیز بود که او مردی بسیار بلیغ و باکمال بود و در نزد آن حضرت مقام و منزلت عظیمی داشت و چون اصحاب درکنارش قرار گرفتند ، به ناگاه جمعی از صوفیه داخل مسجد شدند و حلقه زدند و مشغول ذکر گردیدند. حضرت فرموند: « لا تلتفتوا إلی هؤلاء الخّداعین فإنّهم خلفاء الشیاطین و مخربوا قواعد الدین یتزهّدون لراحه الاجسام و یتهجدون لتصیید الانعام یتجوّعون عُمُراً حتی …»
« به این حیله گران اعتنا نکنید زیرا جانشینان شیاطین و خراب کننده قواعد دین می باشند . زهد ایشان برای راحتی بدنهایشان و تهجّد و شب زنده داریشان برای صید کردن عوام است . عمری را در گرسنگی به سر برند تا عوام و نادانی را مانند چهارپایان پالان کنند و زین بر پشت آنان گذارند.»
حضرت در ادامه فرمودند : « لایهللون إلاّ لغرور الناس و لا یقلّلون الغذاء إلاّ لملأ العساس و اختلاف الدفناس یتکلمون الناس بإملائهم فی الحبّ و یطرحونهم بإذلالهم فی الجبّ أورادهم الرقص و التصدیقه و أذکارهم التّرنّم و التغنیه فلا یتبعهم إلاّ السفهاء و لا یعتقدهم إلاّ الحمقاء فمن ذهب إلی زیاره أحد منهم حیّاً أو میّتاً فکأنّما ذهب إلی زیاره الشیطان و عبده الأوثان و من أعان أحدا منهم فکأنما أعان یزید و معاویه و اباسفیان »
« ذکر نمی گویند مگر برای فریب مردم و خوراک خود را کم نمی کنند مگر برای پر کردن قدح و ربودن دل احمقان، با مردم دم از دوستی خدا می زنند تا ایشان را به چاه اندازند ، وردهای ایشان رقص و کف زدن و غناء و آوازخوانی است و کسی به سوی آنها میل نکند و تابع ایشان نگردد، مگر آن که از جمله سفیهان و احمقان باشد. هرکس به زیارت یکی از آنان در حال حیات و یا بعد از مرگ برود ، مانند آن است که به زیارت شیطان و بت پرستان رفته باشد و هر کس یاری ایشان کند ، گویا یزید و معاویه و ابوسفیان را یاری کرده است »
در همان موقع یکی از اصحاب آن حضرت عرض کرد : « و إن کان معترفا بحقوقکم / اگر چه آن کس به حقوق شما اقرا داشته باشد؟ »
حضرت نگاه تندی به او کردند و فرمودند : « دَع ذا عنک مَن اعترف بحقوقنا لم یذهب فی عقوقنا أما تدری انهم أخس طوائف الصوفیه و الصوفیه کلهم من مخالفینا و طریقتهم مغایره لطریقتنا و إن هم إلاّ نصاری و مجوس هذه الامّه اولئک الذین یجهدون فی أطفاء النور الله والله یتمّ نوره و لو کره الکافرون »
« این سخن را ترک کن! مگر نمی دانی هر کس حق ما را بشناسد مخالفت امر ما نمی کند؟ آیا نمی دانی ایشان پست ترین طوائف صوفیه می باشند و تمام صوفیان مخالف ما هستند و طریقه آنها باطل و بر خلاف طریقت ما است و این گروه ، نصارا و مجوس امّت هستند و آنان سعی در خاموش کردن نور خدا (محو اسلام) می کنند و خداوند نور خود را تمام می کند ، هرچند کافران خوش ندارند » (سفینه البحار/ج۲/ص۵۸ چاپ انتشارات تهران و ج۵ ص۱۹۹ چاپ اسوه قم) و (طرائق الحقائق ج۱ ص۲۱۱) و (حدیقه الشیعه ص۶۰۲) و (منهاج البراعه ج۶ ص۳۰۴ چاپ قدیم و ج۱۴ ص۱۶ چاپ اسلامیه تهران) و (اثنی عشریه ص۲۸) و (البدعه و التحرف ص۱۱۵) و (کشکول علامه بحرانی ج۳ ص۲۲۸) و (تنبیه الغافلین ص۱۷) و (انوار النعمانیه ج۲ ص۲۹۴) و (مصابیح الدجی ص۲۴۲) و (خیراتیه ج۱ ص۳۲) و (تصوف و تشیع ص۵۴۸)
۹. در کتب معتبر روایت کرده اند که جمعی از صوفیان وارد محضر امام رضا علیه السلام شدند و به عنوان اعتراض گفتند : مأمون فکر کرد و رأی او چنین شد که امامت و ولایت را به تو بدهد ولی امامت حق کسی است که غذای سفت بخورد و لباس زبر بپوشد و سوار الاغ شود و به عیادت مریض برود و تو این کارها را نمی کنی. حضرت به آنها فرمودند : « إنّ یوسف کان نبیّا یلبس أقبیه الدیباج المزوره بالذهب و یجلس علی متکآت آل فرعون و یحکم، إنما یراد من الامام قسطه و عدله اذا قال صدق و إذا حکم عدل و إذا وعد أنجز ثم قرء : قل مَن حرّم زینه الله التی أخرج لعباده و الطیبات من الرزق »
« یوسف پیامبر بود و قباهای دیبای مطلای می پوشید و بر مسند آل فرعون تکیه می زد و حکم می راند. وای بر شما ! همانا از امام عدالت و دادگری متوقع است که چون سخن گوید، راست بگوید و چون حکم کند، به عدالت باشد و چون وعده دهد، به وعده خود وفا کند. » سپس آن حضرت آیه زیر را قرائت فرموند : « بگو چه کسی زینت های خدا را که بر بندگان آفریده ، حرام کرده است و از صرف روزی حلال و پاکیزه منع نموده است » (اثنی عشریه/ص۳۴) و (بحار الانوار ج۶۷ ص۱۲۰ چاپ موسسه الوفاء بیروت لبنان ۱۴۰۴) و (شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید معتزلی ج۱۱ ص۳۴ چاپ کتابخانه آیت الله مرعشی قم ۱۴۰۴)
————————————————————————————————————————————————
منابع
۱) مستدرک الوسائل / ج۲ / ص۹۲
۲) اصول کافی / ج۵ / ص۶۵
۳) تحف العقول / ص۳۴۸
۴) بحارالانوار / ج۱۰ / ص۳۵۱
۵) بحارالانوار / ج۴۹ / ص۲۷۵
۶) سفینه البحار / ج۵ / ص۲۰۰

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.

Fill in the blank.‎

پیشنهاد ما به شما

قضـا و قدر و تاثیر دعـا در آن. استاد شیخ رضا برنجڪار. استاد شیخ مهدے زمانی.

˼ گفتمـان معرفـت ˹ـٖٖـٖٖٖـٖٖٖـٖٖٖٖٖـٖٖٖٖـٖٖٖـٖٖـٖـٖٖـٖٖٖـٖٖٖٖـٖٖٖٖٖـٖٖٖٖـٖٖٖـٖٖـٖـٖٖـٖٖٖـٖٖٖٖـٖٖٖٖٖـٖٖٖٖـٖٖٖـٖٖـٖـٖٖٖـٖٖـٖٖٖـٖٖٖـٖٖٖٖٖـٖٖٖٖـٖٖٖـٖٖـٖ ↵واحد پژوهش‌مرڪز‌تحقیقات‌اسلامی‌برگزارمی‌ڪند:«ششمین دورہ از نشست‌هاے علمی گفتمان معرفت در شب‌هاے ماہ …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *


Question   Razz  Sad   Evil  Exclaim  Smile  Redface  Biggrin  Surprised  Eek   Confused   Cool  LOL   Mad   Twisted  Rolleyes   Wink  Idea  Arrow  Neutral  Cry   Mr. Green