سلسله مباحث معاد شناسی/شماره یک/معاد و رابطه آن با عدل الهی
معاد و عود ارواح به ابدان دنیوی، اصل مهمّ تبلیغ انبیاء عظام و آیات قرآن مجید در کنار مبدأ و ایمان و اعتقاد به خالق یگانه و یکتای جهان خداوند قادر عالم حکیم و صاحب اسماء الحسنی است.
اتصاف به آن صفات کمالیه جمالیه و جلالیه، مقتضی معاد و بازگرداندن ارواح به اجساد است. بدون معاد و ثواب و جزاء اخروی و تجدید وجود جسمانی و نو شدن علاقهی سابقه روح به جسم، اسماء الحسنی بیتفسیر میماند و بسا که عکس آنها صادق شود.
کمال معانی حکیم و عادل و حکمتداشتن خلقت و بیهوده و عبثنبودن دنیا به وجود عقبی است. میشود بگوییم همانطور که لولا الدنیا لما تکونت العقبی، لو لا العقبی لما خلقت الدنیا. کمال ربط دنیا، و عقبی به یکدیگر، از آیات کریمه قرآن مجید ظاهر و آشکار است. در کنار بیان وجود مبدأ و آفریننده جهان و خلاق کون و مکان، معاد بیان شده و عدم انفکاک آنها از یکدیگر اثبات گردیده است.
خلق عالم، عبث و بازی نیست و خداوند از خلق عبث و باطل، منزه است و عبث و باطلنبودن خلق بدون معاد، مفهوم و معنی ندارد. عقبی و معاد، مثل علت غایی دنیا است و دنیا، مثل علت وجودی عقبی است که خلقت خالق، به هر دو، کامل و از عیب و نقص و بیهودهکاری منزه میباشد، و خلاصه ربط تام و تمام بین این دو پدیده – که عالم خلقت بر آن استوار است- برقرار میباشد. خلقت این دنیا با این همه عوالم پهناور و پر از آیات الهی، و بعثت انبیا و ارسال رسل و انزال کتب همه با خلقت عقبی و عالم و عوالم اخری – که به مراتب، اوسع و اوسع از این عالم است- معنی میشود.
افراد بشر و انسانهای مرکب از جسم و روح، چنانکه در دنیا بودند ظهور مییابند. همان انسان دنیا، آنجا حضور دارد. از جهت بعض خصوصیات حاشیهای، مثل مکان و زمان فرق دارند، چنانکه در دنیا نیز مکان و زمان یک انسان عوض میشود، ولی انسان و زید و عمر، همان انسان و زید و عمر است، چنانکه در دنیا، انسان و فرد یکصد ساله و هزار ساله همان طفل نوزاد روز نخست است با قدر مشترک واحد؛ این همان است و آن همین است.
وجود جسمانی و روحانی آن نوزاد در آن حال و در این حال یک صد سالگی محفوظ و برقرار است. البته استعدادات آن طفل نوزاد به تدریج ظاهر میشود، چنانکه گاهی هم نقصان میپذیرد و بسا که در عالم عقبی هم، این ظهور بالاتر و بیشتر از ظهور استعداد طفل یک روزه با آدم صد ساله گردد.
غرض اینکه، معاد و این ارتباط دنیا و عقبی و عود ارواح به اجساد به هم پیوسته و وابستهاند، هر چند ما از درک چگونگی این عوالم عاجز باشیم یا حتی شبهههایی از قبیل همان شبهههایی که منکرین معاد و حشر اجساد میکردند و قرآن کریم به آنها جواب میدهد داشته باشیم.
آیات کوبنده قرآن مجید، مثل این آیه «قُلْ کُونُوا حِجارَهً أَوْ حَدیداً أَوْ خَلْقاً مِمَّا یَکْبُرُ فی صُدُورِکُمْ» (۱) به آنها هشدار میدهد. یا این آیات «اوَ لَمْ یَرَ الْإِنْسانُ أَنَّا خَلَقْناهُ مِنْ نُطْفَهٍ فَإِذا هُوَ خَصیمٌ مُبینٌ وَ ضَرَبَ لَنا مَثَلاً وَ نَسِیَ خَلْقَهُ قالَ مَنْ یُحْیِی الْعِظامَ وَ هِیَ رَمیمٌ قُلْ یُحْییهَا الَّذی أَنْشَأَها أَوَّلَ مَرَّهٍ وَ هُوَ بِکُلِّ خَلْقٍ عَلیمٌ الَّذی جَعَلَ لَکُمْ مِنَ الشَّجَرِ الْأَخْضَرِ ناراً فَإِذا أَنْتُمْ مِنْهُ تُوقِدُونَ اوَ لَیْسَ الَّذی خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ بِقادِرٍ عَلى أَنْ یَخْلُقَ مِثْلَهُمْ بَلى وَ هُوَ الْخَلاَّقُ الْعَلیمُ» (۲)
بشر فراموشکار-که آفرینش خود را فراموش کرده- میگوید: چه کسی استخوانهای پوسیده را زنده میکند؟ او احیاء استخوانها را به خودش یا ناتوانی مثل خودش نسبت میدهد. خلقت خود را که خداوند قادر دانا آفریده، فراموش کرده و میپرسد: «من یحیی العظام و هی رمیم؟» قرآن جواب میدهد: آنکه او را آفریده، و از عدم به وجود آورده است، استخوانها را زنده میگرداند؛ آن که به هر خلق و آفرینشی دانا است، آن که آسمانها و زمین را آفریده است. آیا او توانا نیست که بشر را بازگرداند؟
مسأله معاد با مسأله مبدأ و علم و قدرت و حکمت الهی در کمال ارتباط است و با اثبات مبدأ، معاد هم ثابت است. انکار عالم برزخ و عالم آخرت و حشر و نشر و کتاب و حساب و تفصیلات مذکور در قرآن مجید و روایات صحیحه در قبال قدرت خداوند متعال – که اوصاف علم و قدرتش را بشر بالعیان در وجود خودش و در این همه عوالم بزرگ و کوچک جهان میبیند و قرآن آنها را در این آیه بر میشمارد که «قُلْ لَوْ کانَ الْبَحْرُ مِداداً لِکَلِماتِ رَبِّی لَنَفِدَ الْبَحْرُ قَبْلَ أَنْ تَنْفَدَ کَلِماتُ رَبِّی وَ لَوْ جِئْنا بِمِثْلِهِ مَدَداً» (۳) – و استبعاد آن، چه ارزشی دارد؟ از چه کسی احیاء موتی را بعید میدانید؟ آیا از آن که خدا میفرماید توان خلق مگس و پشهای را ندارد، از آن که از خلق یک ذره و درک حقیقت آن عاجز است، از آن که مالک خودش نیست، احیاء موتی را استبعاد میکنید یا از خداوند قادر حکیم، خالق آسمانها و زمین و ملائکه و عرش و کرسی و ابر و باران و کهکشانها؟ چه جای استبعاد است؟!
کدام یک از مظاهر این عالم و کائنات آن وجودش به نظر انسان – اگر تجربه نکرده باشد- مستبعد نیست؟ خلقت انسان و حیوان و کوه و گیاه را چون علی الدوام میبیند، استبعاد میکند، ولی اگر همانطور که قرآن دستور میدهد تفکر کند و نظر کند همه عجیب، و خلقت همه حیرتافزا و معرفتآفرین است. در اینجا افراد خلق شده و تجربه وجود آنها را ملاک اظهارنظر قرار ندهید.
قدرت الهی را که علی الدوام میبینید و تجربه میکنید، معیار قرار دهید تا بفهمید که احیاء موتی در جنب قدرت الهی چیزی به حساب نمیآید «أو لَیْسَ الَّذی خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ بِقادِرٍ عَلى أَنْ یَخْلُقَ مِثْلَهُمْ بَلى وَ هُوَ الْخَلاَّقُ الْعَلیمُ»(۴)
پینوشتها:
۱٫ اسراء؛ آیات ۵۰ و ۵۱٫
۲٫ یس؛ آیات ۷۷ تا ۸۱٫
۳٫ کهف؛ آیه ۱۰۹٫
۴٫ یس؛ آیه ۸۱٫
منبع: معارف دین۳، تألیف حضرت آیت الله العظمی صافی گلپایگانیمدظله العالی