بحث انتقال روح پس از مرگ به بدن دیگر، از قدیم و گذشتههای دور مطرح بوده است اما از نظر تاریخ تفکر مذهبی، چنین اعتقادی در میان ادیان الهی رایج نبوده و ادیان توحیدی این مساله را نپذیرفتهاند و اعتقاد به تناسخ ریشه در آیینهای شرقی مانند بودایی و برهمنی و هندو داشته و از آرای موروث از حکمای مشرق زمین است که میگویند [۱] تناسخیه هند شدیدترین اعتقاد به تناسخ را دارند.
بعضی در این زمینه مینویسند: «عقیده به بازگشت ارواح به بدن دیگر یک اعتقاد قدیمی و کهنه است که نخستین بار در هند به وجود آمد و هماکنون نیز این عقیده در میان آنهاست.[۲] و بعضی مورخان دیگر مینویسند: «هندوان معتقدند که هر فردی را روحی است که ابدیت دارد و در طول هزاران سال آن روح سرگردان در اجساد و اجسام گوناگون پیاپی منزل میگزیند و مدام از پیکری به پیکری درمیآید… همچنان گردش خود را طی میکند عاقبت به سرمنزل وصال یعنی فنای مطلق واصل گردد و درآنجاست که روح در ازلیت برهما مستغرق و محو میشود.»[۳]
مسلما عقیده به تناسخ با مبانی اسلام بیگانه است و کمتر کسی از مسلمانان به تناسخ عقیده دارد. بنابراین یک عقیده غیر اسلامی میباشد. برخی دراین زمینه نوشتهاند: «در اسلام هیچکس قایل به عقیده تناسخ نیست مگر تناسخیه که آنها نیز این عقیده را از قرآن نگرفتهاند؛ بلکه از هندوها و از طریق منقولاتی که از فلسفه آنها داشتهاند، اقتباس نمودهاند.»[۴]
اهلحق چه وقت و از چه کسی این عقیده را اقتباس نمودهاند معلوم نیست و بعضی بدون ارائه سند صحیحی مینویسند: «بنا به نامه سرانجام، بهلول نخستین کسی بوده که پس از پیدایش اسلام به تناسخ باور داشته و خود را آیینه نمای خدا و فروغ ایزدی دانسته و با استفاده از سرودههای کردی محلی به دست میآید که بهلول آیین تناسخی را که در اورامان کردستان وجود دارد پدید آورده است.»[۵] قریب به تعابیری که از قول هندوان نقل گردید در متن یکی از سرودههای مردمان اهلحق دیده میشود که آمده است: «انسان از بدو آفرینش تا روز پسین هزار و یک جامه عوض میکند و با عوض کردن هزار و یک جامه روان او به جاودانی میپیوندد. اینگونه افراد به بهشت میروند و افراد بد نیز به دوزخ سرنگون میشوند.»[۶]
مراتب و انواع مختلف تناسخ
بعضی افرادی که به تناسخ عقیده داشتهاند، فرضیهها یا مراحلی را برای آن تصور کردهاند:
نسخ: به معنی انتقال روح از بدن انسانی به بدن انسان دیگر به طور مکرر؛ یعنی پس از مرگ، روح بدن قبلی را رها کرده و برای تداوم زندگی به بدن جدید انتقال یافته باشد که بر مبنای این اعتقاد بدن جدید ممکن است بهتر از بدن قبلی باشد. اگر اعمالش در بدن قبلی نیک بوده و اگر در بدن قبلی اعمال بد داشته باشد به بدن بدتری که دچار مشقت گشته باشد انتقال مییابد.[۷]
مسخ: انتقال روح یک انسان به قالبهای حیوانی که اگر نیکوکار باشد روح او به بدن و قالب یک حیوان نیکوسرشت و اگر بدکار باشد به قالب و بدن یک حیوان زشت انتقال مییابد.[۸]
رسخ: یعنی در انتقال روح به بعضی جمادات، سنگها، کوه، چشمهسار و …[۹].
تناسخ صعودی: بعضی، از تناسخ صعودی در کنار تناسخ نزولی که چهار نوع مذکور را شامل میشود سخن گفتهاند. تناسخ صعودی به معنای فرا رفتن از جسم انسانی مثلاً تبدیل شدن به فرشته یا جرم آسمانی است. علاوه بر این میتواند به معنای سیرروح از مراتب مادون، مثل مرتبه جماد، به مراتب بالاتر باشد.[۱۰]
در بین فرقه اهلحق همه این مراتب و مراحل ممکن است یافت شود ولی ظاهرا پذیرش نسخ و مسخ بیشتر شایع است که براساس اعتقادات اسلامی چنین مسائلی در دنیا محال عقلی است که هم در ذات و هم در وقوع چنین انتقالی از ناحیه عقل سلیم پشتیبانی نمیشود.
پینوشت:
[۱]. ملل و نحل شهرستانی، ص ۶۰۶[۲]. دایره المعارف قرن بیستم، ج ۱۰، ص ۱۸۱
[۳]. تاریخ ادیان، صص ۱۲۷ و ۱۲۸
[۴]. دایره المعارف قرن بیستم، ج ۱۰، ص ۱۸۱
[۵]. بزرگان یارسان، ص ۶ به نقل از نوشتههای پراکنده یارسان ص ۷
[۶]. سرودههای دینی یارسان، ص ۲۰
[۷]. خلیل بن احمد فراهیدی، کتاب العین، چاپ مهدی مخزومی و ابراهیم سامرائی، قم ۱۴۰۹، ذیل کلمه «مسخ»
[۸]. اسماعیل بن حماد جوهری، الصحاح: تاج اللغه و صحاح العربیه، چاپ احمد عبدالغفور عطار، قاهره ۱۳۷۶، چاپ افست، بیروت ۱۴۰۷، ذیل کلمه «مسخ»
[۹]. ابن منظور، لسان العرب، ذیل کلمه «مسخ»
[۱۰]. محمد بن عبدالکریم شهرستانی، کتاب نهایه الاقدام فی علم الکلام، ج۱، ص۳۷۸، چاپ آلفرد گیوم، قاهره؛ احمد بن علی طبرسی، الاحتجاج، ج۲، ص۳۴۴، چاپ محمدباقر موسوی خرسان، بیروت ۱۴۰۱/ ۱۹۸۱؛ عزیزالدین بن محمد نسفی، کشف الحقایق، ج۱، ص۱۸۸، چاپ احمد مهدوی دامغانی، تهران ۱۳۵۹ ش
برای مطالعه بیشتر در این زمینه رجوع شود به کتاب شناخت فرقه اهلحق اثر عبدالله خدابنده و دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائره المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله شماره ۳۹۰۹