مرحوم علی دوانی و حلاج و حافظ و…

halaj

مرحوم علی دوانی می نویسد:

حسین بن منصور حلاج از مردم بیضاء فارس بوده و در واسط عراق نشو و نما یافته است.

باید دانست که به گفته عطار در «تذکره الاولیاء» و جامى در «نفحات الانس» و سایر منابع، اکثر مشایخ صوفیه حسین بن منصور حلاج را از سلک تصوف خارج دانسته‏ اند و نیز در تمام تذکره‏ ها و کتب صوفیه حلاج را سنى می­ دانند. ولى به نظر می­ رسد که وى ادعاى تشیع داشته، که به دروغ مدعى نیابت امام زمان و بابیت بوده است.

نکته دیگر اینکه گروهى از صوفیه نظر به حالات عجیب و ادعاهاى غریب او، گفته‏ اند دو حسین بن منصور بوده؛ یکى حلاج که مردى ربانى بوده و دیگرى حسین بن منصور ملحد! که در سحر و شعبده دست داشته است!

به هر صورت که باشد آن حسین بن منصور حلاج که در سال سیصد و نه هجرى در زمان خلافت مقتدر عباسى به جرم ادعاى خدائى و «انا الحق» گفتن و سایر ادعاهاى خلاف شرع به قتل رسید، همان است که در اینجا معرفى می­ گردد، و او چه سنى و چه شیعى؛ خواه صوفیه او را از خود بدانند، یا برانند؛ از نظر شیعه مطرود و ملعون و ساحرى شعبده ‏باز و مرتاضى افسونکار بوده است که با این فوت و فن‏ها مردم ساده را به دام می­ انداخته و سرانجام نیز جان خود را در این راه باخته و سپس مریدانش او را ولى خدا بلکه به عقیده حلول و اتحاد با خدا یکى دانسته و معجزات و کراماتى برایش نقل کرده ‏اند که براى هیچ پیغمبر مرسل و امام معصومى نقل نشده است.

نمونه کامل آن را شیخ عطار در جُنگ الخرافات خود به نام «تذکره الاولیاء» و جامى در جنگل مولایش موسوم به «نفحات الانس» که پر از اکاذیب و جعلیات و شطحیات و خرافات است، نقل کرده‏ اند و فقط به درد خرقه پوشان خانقاه الحاد و خراباتیان آلوده به معاصى می­ خورد.

از این رو صوفیان یا شعرائى مانند مولوى و شبسترى و حافظ و غیرهم که حلاج را صاحب اسرار و مقام فناى فی اللَّه دانسته‏ اند، از طریقه شیعه به دورند؛ و گر نه او را بدین گونه نمى ‏ستودند.

شبسترى به پیروى از گفته عطار در تذکره الاولیاء میگوید:

روا باشد انا الحق از درختى            

چرا نبود روا از نیکبختى‏

 و مولوى گفته است:

چون قلم در دست غدارى فتاد            

لا جرم منصور بردارى فتاد

گفت فرعونى انا الحق گشت پست            

گفت منصورى انا الحق و برست!

آن انا را لعنه اللَّه در عقب            

وین انا را رحمت اللَّه اى محب؟

زانکه او سنگ سیه بود این عقیق            

او عدوى نور بود و این عشیق!

او انا هو بود در سراى فضول            

زاتحاد نور نز رأى حلول!!

 حافظ هم سروده است:

گفت آن یار کزو گشت سر دار بلند   

جرمش آن بود که اسرار هویدا میکرد!

باید از اینان پرسید کدام اسرار؟!

آیا ادعاى خدائى کردن و قائل به حلول و اتحاد و وحدت وجود شدن و تمام اشیا را ـ نظر به اینکه مفهوم وجود به آنها سرایت کرده و همه موجودند ـ خدا دانستن، «اسرار» است؟!

آیا اگر حافظان شریعت اسلام و پاسداران دین خدا یعنى فقها که نمایندگان امام و پیغمبرند صاحبان این کفریات و الحاد را محکوم کردند، باید آنها را از روى خیره سرى و فرومایگى، قشرى، و اهل ظاهر و غدار خواند؟!

زهى نادانى و خرافاتى و بى ‏بند و بارى که تصوف آن را با خرقه خود براى مردم بارمغان مى‏آورد!

تعجب در این است که بعضى سرسپردگان تصوف با زحمت زیاد و تکلف، اینان را شیعه می­ دانند، در صورتى که بزرگترین دانشمندان شیعه که معاصر حلاج بوده‏ اند یعنى: ابو سهل نوبختى و على بن بابویه پدر شیخ صدوق و دانشمند بزرگ دیگر، شیخ صدوق و قطب راوندى چهار تن از پیشوایان ما حلاج را ساحر و ملعون و مطرود خدا و رسول و امام دانسته‏ اند.

مهدى موعود ( ترجمه جلد ۵۱ بحار الأنوار)، ص: ۷۰۵

پیشنهاد ما به شما

قضـا و قدر و تاثیر دعـا در آن. استاد شیخ رضا برنجڪار. استاد شیخ مهدے زمانی.

˼ گفتمـان معرفـت ˹ـٖٖـٖٖٖـٖٖٖـٖٖٖٖٖـٖٖٖٖـٖٖٖـٖٖـٖـٖٖـٖٖٖـٖٖٖٖـٖٖٖٖٖـٖٖٖٖـٖٖٖـٖٖـٖـٖٖـٖٖٖـٖٖٖٖـٖٖٖٖٖـٖٖٖٖـٖٖٖـٖٖـٖـٖٖٖـٖٖـٖٖٖـٖٖٖـٖٖٖٖٖـٖٖٖٖـٖٖٖـٖٖـٖ ↵واحد پژوهش‌مرڪز‌تحقیقات‌اسلامی‌برگزارمی‌ڪند:«ششمین دورہ از نشست‌هاے علمی گفتمان معرفت در شب‌هاے ماہ …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *


Question   Razz  Sad   Evil  Exclaim  Smile  Redface  Biggrin  Surprised  Eek   Confused   Cool  LOL   Mad   Twisted  Rolleyes   Wink  Idea  Arrow  Neutral  Cry   Mr. Green