مرحوم خزاز قمی از بزرگان شیعه در کتاب «کفایه الأثر» روایتی را با سند صحیح از امام صادق (علیه السلام) نقل کرده که آن حضرت اصول عقاید شیعه و از جمله امامت را به تفصیل در آن توضیح داده و به امامت فرزندش امام کاظم (علیه السلام)بعد از خودش تصریح نموده است :
هشام بن سالم از امام صادق علیه السلام (سند صحیح) روایت نقل می کند :
حَدَّثَنَا الْحُسَیْنُ بْنُ عَلِیٍّ قَالَ حَدَّثَنَا هَارُونُ بْنُ مُوسَی قَالَ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ عَنْ یَعْقُوبَ بْنِ یَزِیدَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ هِشَامٍ قَالَ: کُنْتُ عِنْدَ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ علیه السلام: إِذْ دَخَلَ عَلَیْهِ مُعَاوِیَهُ بْنُ وَهْبٍ وعَبْدُ الْمَلِکِ بْنُ أَعْیَنَ…
ثُمَّ قَالَ علیه السلام … أَنَّ الْإِمَامَ بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه وآله عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ ثُمَّ الْحَسَنُ ثُمَّ الْحُسَیْنُ ثُمَّ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ ثُمَّ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ ثُمَّ أَنَا ثُمَّ مِنْ بَعْدِی مُوسَی ابْنِی ثُمَّ مِنْ بَعْدِهِ وَلَدُهُ عَلِیٌّ وبَعْدَ عَلِیٍّ مُحَمَّدٌ ابْنُهُ وبَعْدَ مُحَمَّدٍ عَلِیٌّ ابْنُهُ وبَعْدَ عَلِیٍّ الْحَسَنُ ابْنُهُ والْحُجَّهُ مِنْ وُلْدِ الْحَسَنِ….
هشام می گوید: نزد امام صادق (علیه السّلام) بودم که معاویه بن وهب و عبد الملک بن اعین بر آن حضرت وارد شدند…
سپس امام صادق علیه السلام فرمود: … امام پس از رسول خدا علی بن ابی طالب علیه السّلام است و پس از او حسن سپس حسین سپس علی بن الحسین و سپس محمد بن علی و پس از او منم، و پس از من موسی فرزندم و پس از او فرزندش علی و بعد از او محمد فرزندش پس از او علی فرزندش سپس فرزندش حسن و حجت از فرزندان حسن است. …
کفایه الأثر فی النص علی الأئمه الاثنی عشر، ص۲۶۰ ـ ۲۶۴ (طبق برنامه مکتبه اهل بیت)
===================================
بررسی سند روایت
===================================
۱٫ الحسین بن علی :
مرحوم نجاشی ایشان را اینگونه معرفی کرده و توثیق مینماید:
الحسین بن علی بن الحسین بن موسى بن بابویه القمی أبو عبد الله ثقه،
رجال النجاشی، ص ۶۸
شیخ طوسی نیز ایشان را فرد موثق معرفی میکند:
الحسین بن علی بن الحسین بن موسى بن بابویه ، کثیر الروایه ، .. ثقه
رجال الطوسی، ص ۴۲۳
۲٫ هارون بن موسی :
نجاشی در باره ایشان مینویسد :
هارون بن موسى بن أحمد بن سعید بن سعید ، أبو محمد ، التلعکبری من بنی شیبان . کان وجها فی أصحابنا ، ثقه ، معتمدا لا یطعن علیه.
النجاشی، رجال النجاشی، ص ۴۳۹
شیخ طوسی نیز مینویسد :
هارون بن موسى التلعکبری ، یکنى أبا محمد ، جلیل القدر ، عظیم المنزله ، واسع الروایه ، عدیم النظیر ، ثقه.
الشیخ الطوسی ، رجال الطوسی ، ص ۴۴۹
۳٫ محمد بن الحسن :
نجاشی وی را دو باره توثیق کرده است :
محمد بن الحسن بن أحمد بن الولید أبو جعفر شیخ القمیین ، وفقیههم ، ومتقدمهم ، ووجههم . … ثقه ثقه ، عین ، مسکون إلیه .
النجاشی، رجال النجاشی، ص ۳۸۳
شیخ طوسی نیز مینویسد :
محمد بن الحسن بن أحمد بن الولید القمی ، جلیل القدر بصیر بالفقه ، ثقه،
الشیخ الطوسی ، رجال الطوسی ص ۴۳۹
۴٫ محمد بن الحسن الصفار :
نجاشی، ایشان را نیز «ثقه» دانسته و جایگاه او را این گونه بیان کرده است :
محمّد بن الحسن بن فروخ الصفّار، موسی بن عیسی بن طلحه بن عبید اللّه بن السائب مالک بن عامر الأشعری أبو جعفر الأعرج. کان وجها فی أصحابنا القمیین، ثقه، عظیم القدر، …
محمد بن حسن … سرشناس شیعیان قم، موثق و مورد اعتماد، دارای جایگاه بلند، بود..
النجاشی الأسدی الکوفی، رجال النجاشی، ص۳۵۴، شماره ۹۴۸
۵٫ یعقوب بن یزید :
این راوی نیز از نظر علمای رجال شناس شیعه ، فرد مورد وثوق است. نجاشی مینویسد :
یعقوب بن یزید بن حماد الأنباری السلمی ، أبو یوسف .. وکان ثقه صدوقا .
النجاشی، رجال النجاشی، ص ۴۵۰
شیخ طوسی مینویسد :
یعقوب بن یزید الکاتب الأنباری ، کثیر الروایه ، ثقه.
الشیخ الطوسی، الفهرست ، ص ۲۶۴
شیخ طوسی در جای دیگر مینویسد :
یعقوب بن یزید الکاتب ، ویزید أبوه ثقتان .
رجال الطوسی – الشیخ الطوسی – ص ۳۶۹
۶٫ محمد بن أبی عمیر :
محمد بن أبی عمیر زیاد بن عیسى أبو أحمد الأزدی … جلیل القدر عظیم المنزله فینا وعند المخالفین .
النجاشی، رجال النجاشی، ص ۳۲۶
شیخ طوسی میگوید :
محمد بن أبی عمیر … وکان من أوثق الناس عند الخاصه والعامه ، وأنسکهم نسکا ، وأورعهم وأعبدهم …
الشیخ الطوسی ، الفهرست ، ص ۲۱۸
۷٫ هشام بن سالم :
نجاشی ایشان را دو مرتبه به «ثقه بودن» توصیف کرده است:
هشام بن سالم الجوالیقی … ثقه ثقه .
النجاشی، رجال النجاشی، ص ۴۳۴
آقای نمازی شاهرودی در شرح حال هشام بن سالم، اتفاق علمای شیعه را بر ثقه بودن وی نقل کرده است :
عدّوه من أصحاب الصادق والکاظم صلوات الله علیهما . ثقه جلیل بالاتفاق.
النمازی الشاهرودی، الشیخ علی ، مستدرکات علم رجال الحدیث ، ج ۸ ص ۱۵۴