صوت ســـخنرانی:
سخنران: دڪتر وحید باقرپور ڪاشانی
𑁍 ⋆ 𑁍 ⋆ 𑁍 ⋆ 𑁍 ⋆ 𑁍 ⋆ 𑁍 ⋆ 𑁍
•دانلود ڪلیپ، pdf و صوتِ سخنرانی با ڪلیڪ روے عبارات زیر:
┓ 🖌┏؛
┛┗؛ تلازم قاعدهی لطف با غیبت حجت الهی ↓📋 › ؛
یک نکتهای ممکن است به ذهن خطور بکند که این قاعدهٔ لطف که بر خدا واجب هست، چون در پرتوی آن، اطاعت خدا و ترک معصیت خداوند و معرفت و عبادت او میسور میشود، این وقتی هست که حجت خدا بین مردم باشد! اگر حجت خدا غائب باشد، این چه لطفی هست؟! چه ضرورتی دارد که خداوند متعال بخواهد در آن دوره حجتی بفرستد؟!
وقتی ما دسترسی به حجت خدا نداریم، الان امام زمان علیهالسلام زنده باشند یا زنده نباشند، چگونه بر معاندین اتمام حجت میشود؟! و آن قاعدهٔ لطف، اینجا چه معنا میدهد؟! دیگر ضرورت پیدا نمیکند!
اتفاقاً در مناظرهای که من داشتم با جمعی از اساتید که اینها جمعیشان هم مسلمان نبودند که به لطف خداوند، تمام اینها بعد از یک سال مناظره به لطف امام زمان علیهالسلام همه شیعه شدند، در صفحهٔ ۱۱۵ (کتاب ستارگان هدایت) یکی از آقایان اشکال کرده میگوید:
«لطف بودن نبی و امام در صورتی محقق میشود که در بین مردم حضور داشته باشد و بدین وسیله، زمینهٔ اطاعت و عبادت و پرهیز از گناه فراهم آید. ولی اگر فرستادهٔ الهی غائب باشد، لطفی صورت نمیگیرد. پس کلیت وجوب لطف بر پروردگار زیر سؤال میرود».
این اشکالی هست که مطرح شده؛ در پاسخ عرض کردم:
«لطف بودن نبی یا امام منوط به سه امر است: ۱. گماشتن نبی یا امام و فرستادن او با بیّنه در بین مردم که به حکم عقل بر خداوند لازم است که این کار هم انجام شده».
لطف بر خدا واجب هست، خدا هم فرستاده، معجزه هم داده که بتوانند بالاخره تشخیص بدهند این حجت الهی هست.
«۲. پذیرش این مسئولیت و اطاعت محض در انجام فرامین الهی که این امر بر نبی و امام وجوب دارد».
خدا انتخاب کرده، این مسئولیت را هم حجت خدا پذیرفته، این امر تحقق پیدا کرده.
«۳. پذیرش و یاری و پیروی مردم از نبی یا امام که واجب است مردم به این کار تن دهند».
که مردم این کار را نکردند! یعنی آن چیزی که وظیفهٔ خدا بوده انجام شده، وظیفهٔ نبی بوده انجام شده، حالا چرا امام زمان غائب بوده؟!
به خاطر اینکه یازده تا حجت، بلکه یکصد و بیست و چهار هزار حجت فرستاد، اما مدام ظلم کردند و کشتند! تا اینکه خدا یک حجت را قرار داد. این مثال را از آقای قرائتی یاد گرفتیم، این مثال چراغ مثال خوبی هست! گاهیوقتها که تعریف میکنم میگویند چه مثال خوبی زدی!
این کوچههای قدیم، قبلاً یک چراغ بیشتر نداشت. یک کاسهٔ حلبی هم پشتش بود که باران به چراغ نخورد تا نسوزد؛ و همین کوچه را روشن میکرد؛ کوچههای تنگ و تاریک.
این بچهها چیکار میکردند؟ آن موقع تیروکمان به قول قدیم میگفتند پلخمون، اینها سنگ میگذاشتند هدف میگرفتند و چراغ را میشکستند! شب که تاریک بود، شهرداری میآمد نگاه میکرد میدید این کوچه تاریک هست، مردم زمین نخورند! دوباره میآمد یک نردبان بلند میکرد و لامپ شکسته را باز میکرد و لامپ دیگری قرار میداد.
باز لامپ دوم یک چند روزی میگذشت و دوباره بچهها میزدند لامپ دوم را هم میشکستند! دوباره شهرداری میآمد لامپ سوم را نصب کرد! لامپ پشت لامپ لامپ پشت لامپ! دوازده تا یازده تا لامپ قرار داد! گفت آقا اینها هم میزنند میشکنند! گفت بگذار برای یک مدتی اینها بدون لامپ بمانند تا قدر لامپ را بدانند! بعد خودشان بیایند از شهرداری درخواست کنند، به آن فرهنگ برسند که لامپ به چه دردی میخورد، آنوقت ما میآییم لامپ نصب میکنیم!مردم دیدند هوا تاریک هست، زمین میخوردند! دستها شکست! پاها شکست! نمیدیدند! اینجا کی مقصر بوده؟! خود اینها مقصر بودند!
و نکته اینکه خداوند متعال، یکصد و بیست و چهار هزار پیامبر فرستاد، و دوازده وصی برای هر پیامبری که مطرح بود و اهل بیت علیهمالسلام ما، یک به یک اینها را بایکوت کردند، در مهجوریت، ظلم به اینها کردند اینها را به شهادت رساندند، خداوند گفته این مهدی را من نگه میدارم! شما مردم باید به آن فرهنگ برسید! من کم نذاشتم! فرستادم! مهدی هم قبول کرده، بیاورم شما او را میکشید! بنا نیست این آخرین حجت من کشته شود! این را میگذارم به آن فرهنگ برسید، اینقدر به فشار برسید که بدانید نبود حجت چه دردی هست! آن وقت از سویدای دل فریاد بزنید اللهم عجل لولیک الفرج! آن وقت که کارد به استخوانتان رسید، این آقا را من میفرستم! این آقا هم که میفرستم برنامهاش متفاوت هست! دیگر بنا نیست به این ظلم بکنید! عدالت را جهانی میکند برقرار میکند! این را که بفرستم اینطوری نیست که شما را موعظه کند گوش ندهید، بروید دنبال کارتان مثل انبیاء دیگر! موعظه بکند شما گوش ندهید شما را از بین میبرد!
دقت بفرمایید! یعنی امام زمان علیهالسلام، اتمام حجت میکند! مثل دو به علاوهٔ دو برابر هست با چهار، حق را میفهماند! اگر قبول نکنند، حضرت اینها را از بین میبرد، اینها را میکشد! منافق در عصر امام زمان علیهالسلام وجود ندارد! اینها را از بین میبرد! مشرک و کافر وجود ندارد! اینها را از بین میبرد! کسی که نخواهد زیر سلطهٔ خدا و حجت خدا برود، اینها را از بین میبرد! حاکمیت خداوند در زمین جاریست.
لذا این مسألهٔ قاعدهٔ لطف گیری ندارد! خدا فرستاده، حجت هم پذیرفته، شما مردم هنوز شأنیتش را ندارید! شما مردم هنوز به آن لیاقت نرسیدید! شما مردم فرهنگ حجتالله را ندارید! فرهنگ حجتالله را ندارید وقتی آقا امیرالمؤمنین علی علیهالسلام میفرمایند:
«سَلوُنِی قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِی»، پدر عمر سعد میگوید که بگو موهای من چندتاست؟! آقا میفرمایند میدانم موهای تو چندتاست، غرض تو را از این سؤال میدانم، اما چیزی میگویم که یک پسری در خانه خواهید داشت، که یک تعبیر تندی هم حضرت میکنند که این حسین من را به شهادت میرساند!
این را حضرت امیرالمومنین علیهالسلام به پدر عمر سعد میگویند. وقتی که لیاقت ندارد که حضرت امیر علیهالسلام را میخواهد مسخره بکند که موهای تو چندتاست!
این حجت خداوندی که علم اولین و آخرین، درب باب علم نبی اکرم است، چنین جهتی به او میشود، این کاملاً مشخص است.
بعد اینجا آوردم که:
«اما غیبت به خاطر کوتاهی پروردگار و نبی یا امام نیست، بلکه به دلیل کوتاهی و سستی مردم است. مردم با رویگردانی و بیتوجهی خود، حجت الهی را تنها میگذارند تا آنجا که دشمنان یارای کشتن او میشوند. بنیعباس شنیده بودند که از خاندان پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم و از فرزندان امام حسن عسکری علیهالسلام، شخصیتی برمیخیزد که حکومتهای ستمگر و خودکامه را درهم میشکند. لذا درصدد کشتن او برآمدند؛ همانطور که فرعون از پیشگویی کاهنان پی برده بود که کودکی به دنیا میآید که حکومت او را برمیاندازد، لذا در جستوجوی کشتن او برآمد، ولی خداوند متعال آن حضرت را حفظ کرد و دشمنان را ناامید ساخت. دربارهٔ حضرت ولیعصر عجلاللهتعالیوالشریف نیز مانند حجتهای الهی پیشین، این سنت الهی جاری میشود. این امر برای حفظ جان و شرایط و مصالح متعدد دیگری است، اما از مهمترین عوامل آن، خود آن مردم هستند.
لذا زمان ظهور و قیام امام عصر علیهالسلام به شرایط آن و خواست مردم بستگی دارد». مردم به آن فرهنگ برسند تا خداوند چنین توفیقی را در ارتباط با آنها قرار بدهد.
-دکتر وحید باقرپور کاشانی.