روایت جعلی پیروان سقیفه ” بالا بردن مقام عمر از پیامبر (ص) ”
به روایت زیر دقت کنید و ببینید که چگونه وهابیون براى بالا بردن عمر، پیامبر صلى الله علیه وآله را پایین آوردند !!!!!!!
صحیح بخاری – صحیح ترین کتاب اهل سنت – در روایتی به نقل از پسر سعدبن ابی وقاص می نویسد :
پسر سعد از قول پدرش نقل مىکند که گفت: عمر از رسول خدا (ص) اجازه خواست (که نزدش برود). نزد آن حضرت زنانى از قریش بودند که با حضرت صحبت مىنمودند در حالى که صدایشان بلند بود. چون عمر اجازه خواست زنان با شنیدن صداى عمر برخاسته و حجاب نمودند. رسول خدا (ص) به عمر اجازه داد داخل شود در حالى که آن حضرت مىخندید. عمر گفت: همیشه خندان باشى چه شده! پیامبر(ص) فرمود : من از این زنان تعجب مىکنم که چون صداى تو را شنیدند به حجاب مبادرت ورزیدند. عمر گفت: یا رسول اللّه! تو سزاوارترى که به احترام تو چنین کنند. سپس عمر خطاب به زنها گفت: اى دشمنان جان خود! آیا از من حساب مىبرید و از رسول خدا (ص) نمىبرید؟ گفتند: آرى، زیرا تو مردى تندخو و خشن مىباشى و رسول خدا چنین نیست. پیامبر فرمود: قسم به آن کس که جانم در دست او است هرگز شیطان تو را در راهى نمىبیند مگر آنکه راه دیگرى مىرود.
صحیح بخارى، ج ۴ ، ص ۱۲۶ ، ح ۳۲۹۴ و ۳۶۸۳ – {طبق برنامه مکتبه الشامله}
لینک روایت در سایت وهابی اسلام وب :
http://library.islamweb.net/hadith/display_hbook.php?bk_no=146&hid=3071&pid=101705
================================================
امـــا بررســـی روایـــــت :
از اینکه در روایت گفته شده که زنها مبادرت به حجاب کردند دو نکته از آن فهمیده مىشود :
اول آنکه این جریان بعد از دستور به حجاب بود ..
و دوم آنکه قبل از ورود عمر آنها در حجاب نبودند و این یا به این علت بود که همه آنها با پیامبر (ص) محرم بودند یا همه، و از جمله شخص پیامبر صلى الله علیه وآله که به نامحرمان مىنگریست، گناهکار بودند!!
فرض اول که همه با رسول خدا صلى الله علیه وآله محرم بودند نمىتواند صحیح باشد چه آنکه جواب زنها به عمر مىتوانست این باشد که چون حضرتش با ما محرم بود حجاب لازم نبود نه آنکه بگویند که تو چنین و چنانى.
مىماند فرض دوم که بگوئیم همه بى حجاب نزد رسول خدا صلى الله علیه وآله نشسته بودند که این را هم هیچ مسلمانى – چه شیعه و چه سنى- نمىتواند بپذیرد.
از اینکه پیامبر صلى الله علیه وآله به عمر گفت : که شیطان از تو فرار مىکند برمىآید که در آن مجلس شیطان حضور داشت و به عبارت روشنتر پیامبر (ص) در مجلسى بود که شیطان هم در آن مجلس حاضر بود و از حضرتش فرار نمیکرد ولى وقتى عمر وارد شد از او فرار کرد و معناى آن این است که شیطان از عمر بیشتر از رسول خدا (ص) مىترسد..
{و این نیز مطلبى است که نه شیعه و نه سنى هرگز نمىتواند آن را بپذیرد.}
و نکته آخر اینکه شیطان از خداوند نترسید و از دستور خداوند سرپیچی کرد و به آدم سجده نکرد ولی از بنده خدا (عمر) ترسید <<< عجب !! >>>