عینک «ارسطو» و میکروسکوپ «فرگه» در منطق

mej2uln3_2

 

منطق صفر و یک

در عصر صفر و یک، تنظیم و تلفیق و ترکیب صفر و یک ها در گیت و فلورچارت ها به همراه مهندسی الکترونیک این وسیله را می سازد که صورت مجسم منطق امروزاست. البته ارسطو و افلاطون نیز مجبورند با این تکنولو ژی ذهنی همراه شوند. افلاطون معتقد بود مطالعه ریاضیات، دستگاه ذهن را توسعه می دهد و آن را به کار می اندازد و ارزش آن از هزار چشم بیشتر است. نزدیک به ۲۵۰۰ سال طول کشید تا «فرگه» دریافت که ریاضیات هم برای تحکیم مبانی خودش نیازمند دستگاهی دیگربه نام منطق ریاضی است. کتاب «مفهوم نگاری» او، بدون تردید نقطه عطفی در تاریخ علم منطق است. از دیدگاه «فرگه» منطق جدید میکروسکوپ ذهن است که با آن می توان بسیاری از ظرایف و دقایق را مشاهده کرد که با چشم و ذهن غیر مسلح اساسا این مسائل قابل رؤیت نیست. بنابراین منطق ریاضی، نوعی تکنولو ژی ذهن است که قدرت آن را افزایش می دهد و رؤیت مسائل را دقیق ترمی کند.

وقتی صحبت از منطق قدیم می شود، به چه چیز اشاره می شود؟ می توان با نگاه و ملاک های مختلف تاریخ منطق را نگاشت اما به هر حال در تاریخ منطق ۳ مکتب عمده ظهور کرده اند. یکی مکتب ارسطویی به این معنا که از ارسطو شروع شده و تا به امروز ادامه یافته است، مکتب دیگر منطق رواقی نگاری است که بزرگ آن «خراسیپوس» است.

او حدود ۷۰۰ کتاب و مقاله داشته است اما از شانس و اقبال ارسطو برخوردار نبوده و تمام کتاب هایش از بین رفته است.

بنابراین منطق ارسطویی، به وساطت گروهی از منطق دانان قرون اولیه میلادی همچون «لائرتیوس و بوئتیوس و جالینوس و اسکندر افرودیسی و سنکاو سیسرو» شناسایی شده است. اما مکتب دیگر مکتب منطق سینوی است که از ابن سینا آغاز می شود و ۲۰۰ سال پس از او در زمان خواجه نصیرالدین طوسی به کمال می رسد. پس وقتی از منطق قدیم سخن گفته می شود، کم و بیش این سه مکتب مورد نظر است.

تولد منطق جدید

در مقابل فرگه و پس از او، «راسل» قرار دارد. «گودل» نیز شخصیتی فراموش ناشدنی است. «تارسکی» نیز یکی از بزرگان منطق جدید است و «کواین»، «هینتیکا» و «کریپ کی» در این منطق نقش داشته اند. از دکتر «مصاحب» نیز باید نام برد که نقش مهمی در منطق جدید در ایران داشته و پیشرو ورود آن به ایران بوده است.

پرسش این است که آیا بین این دو جریان (منطق قدیم و جدید) دیواری غیرقابل پر شدن حائل است؟ یا می توان به نحوی گفت وگویی بین این دو حوزه برقرار کرد و اساسا نسبت آنها چگونه است؟

بارزترین جلوه منطق جدید «زبان» آن است که این زبان نمادین و سمبلیک است. اولین سوالی که پیش می آید، این است که چه نیازی به ورود به زبان نمادین وجود داشته است؟

استفاده از نمادها و روش های ریاضی، سرعت کار را افزایش می دهد و اشتباهات را کم می کند. با افزایش سرعت، ورود به وادی هایی میسر می شود که با سرعت پایین اساسا امکان ورود به آن به وجود نمی آمد. اگر تفاوت بین منطق قدیم و جدید چیزی جز همین تفاوت نبود؛ خود تفاوتی بسیار بزرگ بود.

این گونه است که منطق جدید در مقابل منطق قدیم چون کامپیوتری در مقابل چرتکه است. این دو یکدیگر را نقض نمی کنند اما کامپیوتر آن گونه چرتکه را توسعه می دهد که دیگر با آن قابل قیاس نیست. اما در کنار تفاوت صوری، تفاوت های محتوایی نیز وجود دارد. در منطق جدید می توان با یک سری قواعد از مقدمه به نتیجه رسید و کاری به درست یا غلط بودن قواعد نداشت. پس باید با این قواعد به کار و استدلال پرداخت، آنچه مهم است درست بازی کردن و پیاده کردن صحیح قواعد است.

در این صورت باید از درستی استدلال بحث کرد و برای درستی یک استدلال باید آن را به اثبات رساند و برای اثبات درستی باید برهان اقامه کرد ـ که در اینجا برهان کاملا صوری مدنظر است ـ در مقابل در منطق جدید «Semantics» وجود دارد که در آن فقط با قواعد بازی نمی شود بلکه در آن از اعتبار نتیجه گیری سوال می شود. معتبر بودن به این معنی است که آیا یک «دلالت شناسی» ازنتیجه حمایت می کند و در عالم واقع اتفاقاتی می افتد که از آن حمایت کند؟ در اینجا درست یا غلط بودن استدلال مطرح نیست بلکه معتبر بودن استدلال مورد پرسش قرار می گیرد.

پس برای آن که نتیجه معتبر باشد، باید در اینجا این «اعتبار» را نشان داد.

البته برای نشان دادن اعتبار اینجا دیگر برهان اقامه نمی شود بلکه باید «دلیل» ارائه شود که با آن متفاوت است. خلط بین دلیل و برهان در گذشته وجود داشته و امروز نیز اتفاق می افتد. به عنوان مثال در اصل تناقض که عدم اجتماع در صدق و عدم ارتفاع در کذب است بحث، بحث «Semantics» است.

اما از زمان گودل به بعد، این تفکیک بسیار محوری شده است. در نهایت اگر بتوان نشان داد که یک استدلال درست، استدلال معتبر نیز هست، سیستم، «صحت» پیدا می کند. بر عکس آن نیز اگر نشان داده شود که یک استدلال معتبر، استدلال درستی است تمامیت می یابد. سیستم مناسب آن است که هر دوی این وی ژگی ها را داشته باشد. بنابراین اگر بتوان نشان داد چیزی که برهان پذیر است دلیل پذیر نیز هست و بالعکس، نظامی منطقی و متقن و دقیق خواهیم داشت. اما در فرهنگ منطقی جامعه ما، گفته می شود که منطق دانان جدید گزاره های «کلیه» را به«شرطیه» تحویل کرده اند که به هیچ وجه درست نیست. این گزاره ها به «مشروطه» تبدیل شده اند. این از همان چیزهایی است که منطق قدیم نمی توانسته است بدون «میکروسکوپ» مشاهده کند.

عدم تعارض منطق قدیم و جدید

منطق ارسطو قطعا بخش های کاملا درستی دارد که امروز نیز ما آن را درست می دانیم اما تبیین ما از این درستی متفاوت است. می توان از نگاه «فرگه» این بخش های درست را دید اما نگاه تحلیلی تر و دقیق تر است و ممکن است نوع تبیین و تحلیل متفاوت باشد. بنابراین بین منطق قدیم و جدید تعارضی وجود ندارد. به تعبیر «اینشتاین اگر نظریه ای برای شناخت حقیقت تلاش می کند بخشی از حقیقت را دریافته است. اشکال هنگامی پیدا می شود که در پی تعمیم نگاه محدود منطق قدیم باشیم. امروزه بر چشم ذهن، میکروسکوپی وجود دارد و در جایی که نیازهایی خاص وجود دارد، باید از آن استفاده کرد اما در جایی که نیازی به آن وجود نداشته باشد، نیازی به استفاده از آن نیست.

به عنوان مثال وقتی هندسه اقلیدسی در مقیاس روزمره جواب می دهد، لزومی به استفاده از هندسه غیراقلیدسی و پیچیده کردن کار وجود ندارد. در فضای کیهانی است که باید از فیزیک جدید استفاده کرد.

سرنوشت فلسفه اسلامی در منطق جدید

فلسفه اسلامی با منطق قدیم عجین شده است. منطق جدید مقارن با فلسفه تحلیلی و یکی از ابزارهای آن است. بنابراین گمان می رفت این منطق ارتباطی محتوایی ـ نه فقط ابزاری ـ با فلسفه دارد. اما از نیمه قرن بیستم می توان از فلسفه تحلیلی به فلسفه تحلیلی منطقی یاد کرد که منطق جدید را از مقارنت با فلسفه تحلیلی رها ساخت.

در ۳۰ سال گذشته از منطق جدید در متافیزیک، فلسفه اخلاق و معرفت شناسی استفاده شده است و در ۲۰ سال اخیر نیز در دانشگاه استنفورد متافیزیک ارسطویی، افلاطونی ولایب بنتیس در فضای منطق جدید تبیین و فرمولیزه شده است. در این دانشگاه لابراتور متافیزیکی وجود دارد که کارش مدلسازی است.

باید از این تجربیات استفاده کرد و از سنت ارسطویی و افلاطونی آزاد شد و دوباره آن را در فضای منطق جدید وارد کرد. بنابراین می توان از فلسفه اسلامی در فضای منطق جدید استفاده کرد. تیمی لازم است که هم به منطق جدید مجهز باشد و هم به متافیزیک فلسفه اسلامی مشرف باشد، تا چنین پروژه ای بتواند صورت بگیرد.

پیشنهاد ما به شما

حکمت ابو علی سینا(جلد یک تا پنج)

عنوان: حکمت ابو علی سینا(جلد یک تا پنج) تألیف: محمد صالح حائری مازندرانی دانلود پی‌دی‌اف‌ها …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *


Question   Razz  Sad   Evil  Exclaim  Smile  Redface  Biggrin  Surprised  Eek   Confused   Cool  LOL   Mad   Twisted  Rolleyes   Wink  Idea  Arrow  Neutral  Cry   Mr. Green