صوت ســـخنرانی:
سخنران: دڪتر وحید باقرپور ڪاشانی
𑁍 ⋆ 𑁍 ⋆ 𑁍 ⋆ 𑁍 ⋆ 𑁍 ⋆ 𑁍 ⋆ 𑁍
•دانلود ڪلیپ، pdf و صوتِ سخنرانی با ڪلیڪ روے عبارات زیر:
┓ 🖌┏؛
┛┗؛ با وجود معرفت فطری، چگونه یک فرد، وجود خدا را نفی میکند؟! ↓📋 › ؛
ببینید معرفت فطری یک معرفتی هست خداوند در عالم ذر به تمام این انسانها داده، و از آنها اقرار گرفته و بر اساس همان معرفت و اقرار به آن معرفت، آنها امتحان شدند. در روایات ما هست که این معرفت فطری در وجود همهٔ انسانها هست تا به این دنیا میآیند، اما آن موقف را فراموش کردند، یعنی عالم ذر و عالم ارواح را فراموش کردند، اما در آنجا به آنها اعطا شده است.
ما یک معرفت عقلی داریم مثلاً صغری و کبری بچین و خدا را اثبات کن، برهان عقلی اقامه بکن؛ یک معرفت قلبی داریم، یعنی معرفتش را خداوند در وجود ما قرار داده، همه دارند! منتهی معرفت قلبی هست؛ این معرفت هیچ وقت نابود نمیشود اما مستور میشود، پنهان میشود؛ اسمش را میگذاریم فطری یا قلبی.
ببینید هر چیزی که فطری هست سه ویژگی دارد:
همه جایی هست یعنی همه جا با انسان هست؛ همگانی هست همه هم دارند؛ محونشدنی هست هیچوقت هم نابود نمیشود. شیئی که فطری باشد سه ویژگی دارد. ببینید معرفت فطری همیشه با آدم هست و بین همگان هست، بین همهٔ انسانها هست. محو هم نمیشود، منتهی مستور میشود، پنهان میشود. یعنی غفلتها، بیتوجهیها، گناهان، کار به جایی میرسد که یک پردهای روی آن معرفت قرار میگیرد آدم به اینجا میرسد خدا را انکار میکند! این میشود معرفت فطری. منتهی این معرفت فطری در بأسا و ضراء اگر یک نفر قرار بگیرد، آن حجابها کنار میرود. آن آیهای که در قرآن هست و آن روایتی که از امام صادق علیهالسلام هست، وقتی که یک فردی سؤال میکند از حضرت آیا شده در یک کشتی قرار بگیری؟ بله! آیا شده بخواهی غرق شوی وسط دریا؟ بله! کسی نباشد کمکت کند؟ بله! میپرسد آنجا چه اتفاقی افتاد؟ میگوید دلم متوجه یک حقیقتی شد! آنجا مییابد که هست! وجود دارد! مییابد که عالم است میبینید! مییابد که قادر است او تنها میتواند کمکمان بکند! مییابد که زنده است!
همهٔ اینها را با همدیگر درک میکند! خودش و صفات خودش را درک میکند! در آن لحظه وقتی که در اضطراب و در فشارها و در گرفتاریها و عرض کردم بأسا و ضراء یعنی گرفتاری و بلا یک نفر قرار میگیرد، این مسئله را درک میکند.
شده مثلاً برای هر کسی شاید پیش آمده یک عزیزتان بخواهد از دست برود، تمام دکترها جوابش بکنند! لحظات پایانیاش هست هیچ کسی نمیتواند کمک کند! بگوید خدا خدا خدا! خدا را اصلاً پر رنگ میبینی!
انگار بین خودت و خدا هیچ فاصلهای نمیبینی! این خودش را نشان میدهد! یا معرفت فطری چه وقت خودش را نشان میدهد؟ در پرتو ارتباط خودت برقرار کردن با آن حقیقت مطلق.
مثلاً شده که آدم وقتی که گریه میکند تضرع میکند، خدا خدا خدا… الله الله الله… یک وقت یک حالتی که میخواهد این دلش کنده شود این قلبش کنده شود! انگار دیگر خدا را میبیند! اصلاً دیگر هیچ فاصلهای نمیبیند! انگار اصلاً ارتباط مستقیم با خدا دارد! خودِ نفس رابطه با خدا برقرارکردن، مناجات خدا، سجده نسبت به خداوند متعال، این حجابها اگر ولو بهصورت رقیقی بر معرفت فطری شما باشد، اینها کنار میرود! این دو جهت باعث میشود معرفت فطری خودش را نشان میدهد. حالا ببینید فرعون هم معرفت فطری دارد! حتی در روایات هست که فرعون همان زمانی که میگفت ﴿أَنَا رَبُّکُمُ الْأَعْلى﴾ با خلوت خودش با خدا صحبت میکرد! میگفت خدایا خودت میدانی که من رب نیستم! خدایا خودت میدانی! حتی هست تو حدیث که صحبت میکرد!
همان آتئیستی هم که هست گاهیاوقات در یک لجی که از دین دارد، نمیدانم مشکل سیاسی دارد، یا از یک جایی دلش پر است، گاهیوقتها در همان حالت که قرار میگیرد میگوید خدا خدا خدا!
یک بنده خدایی تعریف میکرد به یک واسطهای میگفت از یک کشوری داشتیم میرفتیم به یک کشور دیگر، سوار یک کشتی بودیم. قبلش این آقا میگفت با یک آتئیستی آنجا صحبت میکردم که هر چه میگفتم میگفت خدا نیست! خدا خرافات هست! عقیدهٔ ایدهآلیسمی هست که شما دارید! میگفت یک وقت کشتی بههم ریخت و تلاطم امواج و دریا طوفانی شد و گفتند هر آن امکان غرق شدن این کشتی در این اقیانوس هست! میگفت ما جمعی از شیعیان بودیم یک گوشهٔ کشتی نشستیم متوسل شدیم به حضرت اباالفضل العباس علیهالسلام. همه متوسل شدیم همه با هم یک صدا میگفتیم یا اباالفضل یا اباالفضل! همینطور که میگفتیم یا اباالفضل، این کشتی هم که تکان میخورد، این آتئیست نگاه میکرد به اطرف و با ما که دوست شد یک وقت دیدیم قاطی ما شد! او هم داد میزند میگفت یا اباالفضل! یا اباالفضل!
-دکتر وحید باقرپور کاشانی.