در این نوشته پارهای از کلمات اعلام از علما را مطرح میکنیم نسبت به حدوث عالم ـ به معنای مسبوق به عدم حقیقی ـو این که مسئله حدوث عالم از ضروریات مکتب اسلام است و مخالف آن محکوم به خروج ازدین میباشد.
۱- شیخ جلیل کلینی(رحمه الله).
ایشان در ضمن این خطبه حضرت علی بن ابیطالب(علیه السلام)که میفرماید:
الْحَمْدُ لِلَّهِ الْوَاحِدِ الْأَحَدِ الصَّمَدِ الْمُتَفَرِّدِ الَّذِی لا مِنْ شَیْءٍ کَانَ وَلا مِنْ شَیْءٍ خَلَقَ مَا کَان؛
سپاس از آن خداى یکتا، یگانه بىنیاز، تنها آنکه نه از چیزى بوده و نه از چیزى آفریده آنچه بود.
میگوید: این فرموده حضرت جواب اشکال مقدّر است و آن اشکال این است که اگر خداوند اشیاء را از چیزی خلق کرده باشد که لازمهاش تعدد قدم است و اگر از مِن لاشیء خلق کرده باشد لازمهاش تناقض است، زیراکه معدوم با حفظ معدومیت ملبَّس به لباس وجود نمیشود!
حال سید ملک سخن امیرالمؤمنین(علیه السلام) با جمله لامِن شَیء، میفرماید: خلق عالم نه براساس مِن شَیء است و نه براساس مِن لاشَیء، بلکه براساس لا مِن شَیء است، یعنی خلقت عالم برگرفته از اُلگو و اصول ازلیه و ماده قدیم صورت نگرفته.
و اگر گفتیم عالم از اصول ازلیه و ماده قدیم (مِن شَیء) ساخته شده، همان قول ثنویّه را گفتیم.[۱]
۲- شیخ صدوق(رحمه الله) میگوید: باتوجه به اینکه محدَث موجودی را گویند که نبوده، بود شده، بَعدَ اِن لَم یَکُن، و قدیم موجودی را گویند که لََم یَزِل است، لازم میآید که موجود قدیم مقدم باشد و اینکه هر قدیمی غیر از الله، کفر باشد.[۲]
۳- شیخ ابیالصلاح حلبی(رحمه الله) میگوید: مذهب صلاح درمورد حدوث، این است که عالم نبوده، به وجود آمد، و این مطلب فساد قول قائلین به قدم عالم را باطل میکند.[۳]
۴- سیدمرتضی(رحمه الله) در پاسخ پرسشی درباره آیه تطهیر مستشکل میگوید: اگر اشباح امامان قدیم هستندو آنان همه در اصل پاک بودند، کدام رِجس از آنان زدوده شد؟!
سید در جواب میگوید: قدیم دانستن اشباحشان مورد انکار است و این اطلاق روا نیست، قدیم حقیقی و مطلق خداوند متعال است و هرچیزی جز او، پدید آمده و ایجاد شده است.[۴] لذا مراد سید این است که قدیم بودن ارواح اهل بیت علیهمالسلام به نسبت به ماسویالله است و نسبی است نه مطلق است.
سیدمرتضی(رحمه الله) به نقل از استادش شیخ مفید(رحمه الله) نقل میکند که: کسانی که قائل به قدم ماده هستند راه ضلالت را پیش گرفتهاند؛ زیراکه میگویند هیولی جهان، قدیم است و خداوند جهان را از ماده ازلیه، به وجود آورده، همچنان که زرگر از شمش طلا انگشتر میسازد و نساج از پنبه نخ جامه میسازد و نجار از چوب درخت تخته میسازد. و همچنین خود سیدمرتضی در کتاب الغرر، ادلهای را بر بطلان قدم هیولی آورده است.[۵]
۵- شیخ الطائفه طوسی(رحمه الله)؛میگوید: لازمه قدم ثانی اشتراک در صفت ذات است که موجب تماثل میشود و بلکه جمیع صفات از علم و قدرت وحیّ، که در این صورت ما دو موجود خواهیم داشت و این شرک است.[۶]
۶- شیخ ابی الفتح کراجکی(رحمه الله) میگوید:ـ مرحوم کراجکی شاگرد مرحوم سید مرتضی ـ میگوید:افرادی که قائلند، ماسویالله لا أوَّلَ لِوجُودِها و لاابتِداء لها است، این تفکر، تفکر ملحدین و دهریّون است.[۷]
۷- علامه حلّی (رحمه الله)میگوید: کسی که معتقد به قدم عالم باشد کافر است بلاخلاف، زیرا فارق بین مسلمان و کافر همین مبحث حدوث و قدم عالم است و حکم قائل به قدم، حکم باقی کفار است بالاجماع.[۸]
ایشان در ذیل کلام مرحوم خواجه طوسی که گفت: لاقَدیم سِویَاللهِ تعالی، میگوید: در این مطلب جماعتی که فلاسفه باشند مخالفت کردهاند درحالیکه کل ماسِویَالله مُمکِنٌ و کُلُ مُمکِنٌ حادِث.[۹]
۸- مرحوم محقق دوانی میگوید: متبادر از حدوث وجود بَعدَ أن لَم یَکُن است ولیکن فلاسفه رفتهاند به قدم عالم و از حدوث تعبیر به حدوث ذاتی کردهاند با اینکه اهل ملل اجماع بر حدوث عالم دارند إلا مجوس.[۱۰]
۹- محقق اردبیلی(رحمه الله).
ایشان بعد از اینکه حدوث و قدم را به طور نسبتاً مبسوط تبیین میکند، میگوید: فلاسفه قائل به قدم عالم هستندو این مطلب فلاسفه به اجماع و نص که قول خداوند متعال باشد «کُلُّ شَیْءٍ هالِکٌ إِلاَّ وَجْهَه»[۱۱] جز ذات او همه چیز نابود شونده است، باطل است.
۱۰- محقق سید داماد (میرداماد) (رحمه الله)می گوید: قول به قدم عالم علاوه بر اینکه شرک است، الحاد نیز است و لذا حدوث عالم اجماع جمیع انبیا و اوصیا بوده.
۱۱- سید امیر احمد بن زینالعابدینی الحسینی العاملی(رحمه الله) میگوید:
قائل به قدم عالم، مؤمن نیست؛ زیرا قدم عالم منافی اختیار خداوند متعال است.[۱۲] (سرّ عدم اختیار روشن است؛ چراکه در این صورت خداوند قدرت ندارد عالم را از کتم عدم به عرصه وجود بیاورد و نیاز به اصول ازلیه و ماده الامواد دارد).
۱۲- محقق جمالالدین خوانساری(رحمه الله) میگوید: حدوث عالم از ضروریات دین است، حدوث عالم به معنای این است که برای وجود عالم ابتداء است. و قول فلاسفه نقطه مقابل گفتار ماست؛ زیرا قائل به قدم هستند که جمعی از جهّال و فضلاء غیرمطلّع به شرع تبعاً للحکما الی قدم العالم، قائلند.[۱۳]
۱۳- مولی محمد صالح مازندرانی (رحمه الله)میگوید: در مورد حدوث عالم عدهای اختلاف کردهاند در حدوث و یا قدم عالم، که مسلمون و یهود و نصارا و مجوس رفتهاند به حدوث عالم، ولیکن فلاسفه رفتهاند به قدم عالم وقالُوا التُوجیه ذلِکَ ما لاطائِل تَحته، ولیکن احدی این مطلب را نگفته و بالضروره باطل است.[۱۴]
۱۴- قاضی سعید قُمی(رحمه الله) میگوید: حدوث عالم از ضروریّات مذهب است که به معنای مسبوق به عدم صریح آن که غیر از عدم ذاتی است. و لازمه این قول این است که عالم از ذات خداوند صادر شده باشد و این مطلب کفر غیر خفی است.[۱۵]
۱۵- سیدبن طاووس (رحمه الله)میگوید: منکر حدوث ماسویالله افرادی از فلاسفه و حکما هستند که به تشبیه و ضلالت گرفتار آمدند.[۱۶]
و همچنین میگوید: قدم عالم و هیولی کفر صریح است؛ چراکه لازمه قدم ماسویالله، تکذیب انبیاء و انکار کثیر از آیات قرآن میباشد.[۱۷]
۱۶- محقق میراز قُمی (رحمه الله)میگوید: هیچ شیئی با خداوند در قدم شریک نیست و بر این مطلب اجماع اهل ادیان وجود دارد[۱۸]
۱۷- شیخ جعفر کاشفالعظاء (رحمه الله)قائل است: کفر دارای اقسامی است:
۱) آنچه که حلال است از مال و نساء و اطفال مانند کفر انکار ـ جحود ـ عناد و… ؛
۲) آنچه که حکم میشود در آن به جواز قتل و نجاست سؤر و حرمت ذبایح و نکاح از اهل اسلام مانند: هتک حرمت معصومین و… قائل به قدم عالم بحسب ذات و وحدت وجود یا موجود و… .[۱۹]
۱۸- علامه مجلسی(رحمه الله) میگوید: جمیع ماسویالله بنا بر اجماع ملیین و اخبار متظاهر حادث است نه حادث ذاتی بلکه حادث به معنای این که حقیقاً اول له است و لذا قائل به تقدم عالم و اینکه هیولی قدیم است، کافر است.
۱۹- میرزای نائینی (رحمه الله)میگوید: حدوث عالم از ضروریات است «إنَّهُم زماناً» به معنای اینکه برای وجودش ابتدائی است و متناهی و قول به قدم که قول فلاسفه است باطل است و فاسد که جمعی از جُهّال… و لذا است که احتراز کند هرکسی که مقید به دین است از این جماعت فلاسفه؛ چراکه این جماعت فاقد دین هستند.[۲۰]
۲۰- میرزای قمی(رحمه الله) صاحب قوانین میگوید: فلاسفه میگویند: در آیه و روایت مطلق حدوث آمده از کجا معلوم که مراد از حدوث، حدوث زمانی باشد؟ چرا حدوث ذاتی نباشد! به این معنی که خداوند در مرتبه علت مقدم بر ماسویالله است و این هم حدوث است، میگوییم: این جماعت فلاسفه قرآن را نگاه نمیکنند که میفرماید: وَما أَرْسَلْنا مِنْ رَسُولٍ إِلاَّ بِلِسانِ قَوْمِهِ ـ و ما هیچ پیامبرى را جز به زبان قومش نفرستادیم ـ کجا قوم عربی از حدوث این معنی را اختیار کرده؟! و کجا از کانَ الله وَلَم یَکُن مَعُهُ شَیء این را میفهمند؟!
۲۳- شیخ اعظم انصاری(رحمه الله) در مبحث تعارض دلیل عقلی و نقلی میگوید:
وَکَلَّما حَصَلَ القَطع مِن دَلیل عَقلی مَثَل القَطع الحاصِل مِن اِجماع جَمیع الشَرائِع عَلی حُدُوث العالَم زَماناً، فَلایَجُوز ان یَحصُل القَطع عَلی خَلافَه مِن دَلیل عَقلی مَثَل استحاله تَخلُف الآثَر مِن الُموثّر وَلَو حَصَلَ مِنهُ صُورَه بُرهانَ کانَت شِبهَه فی مُقابِلَه البَدیهیۀ.[۲۱]
۲۴- صاحب جواهر(رحمه الله) میگوید: در عداد کتب ضلال مثل: کتب حکمائی که قائل به قدم عالم هستند.[۲۲]
۲۶- علی بن وحید بهبهانی(رحمه الله) میگوید:
فلاسفه عقل اول را فعل خدا میدانند و آسمان و زمین را قدیم، و قائلند فرض عدم در ماسویالله راه ندارد، این قول کفر واضحی است؛ زیراکه مخالف اجماع اهل اسلام و احادیث متواتره و نصوص قرآن است، بلکه عقل نیز بالبدیهه حکم بر بطلان آن میکند؛ زیراکه عقل بالبدیهه حکم میکند که مخلوق محال است که همیشه با خالق باشد.
دارم عـجب از طبع ارسطوی حکیم
کو گفته که مـخلوق بود عقل قدیم
مخـلوق قـدیـم کـی تـواند بـودن
ظاهر بـود ایـن مسأله بر طبع سلیم
حضرت امام رضا (علیه السلام)در چند موضع فرمودهاند که اگر مخلوق قدیم باشد، معنا ندارد که خداوند متعال خالق شیء قدیم باشد.[۲۳]
و بهترین آیهای که دالّ بر حدوث است: «إِنَّ رَبَّکُمُ اللهُ الَّذی خَلَقَ السَّماواتِ وَالْأَرْضَ فی سِتَّهِ أَیَّام»؛[۲۴] در حقیقت، پروردگار شما آن خدایى است که آسمانها و زمین را در شش روز آفرید؛ چراکه چیزی که با خداوند متعال بوده و عدم در او راه نداشته باشد چگونه خداوند تعالی خبر میدهد که آن را در شش روز آفریده و لذا قائل به قدم چون منکر ضروری دین است کافر است.[۲۵]
۲۵- شیخ محمدتقی آملی(رحمه الله) میگوید: نسبت ماسویالله و عالم به عدم، عدم مجامع نیست بلکه عدم واقعی فکّی (مقابل) است و حدوث عالم از ضروریات دین است و اجماع بر آن قائم شده است.[۲۶]
۲۶- سید احمد خوانساری (رحمه الله)میگوید: ملیین اجماع دارند بر حدوث زمانی نه ذاتی و نه حدوث ثابت از جهت حرکت جوهری.[۲۷]
۲۷- سیدرضیالدین بن طاووس(رحمه الله) میگوید: فلاسفه که قائلند هیولی اصل عالم و قدیم است، این قول فاسد و باطل است.[۲۸]
حاصل کلام: در ارتباط با حدوث عالم، علماء کتابهای فراوانی نوشتهاند از هشامبن حکم و فضلبن شاذان نیشابوری که کتابی دارند در حدوث عالم.[۲۹]
گرفته تا علما و فقهاء در طول ۱۴ قرن که مرحوم آقا بزرگ طهرانی در کتاب الذریعه جلد ۶/۲۶، ۶۵، ۲۹۳ و ۲۹۶ به بعضی از مؤلفین حدوث عالم اشاره کرده، از قبیل حسین بن ابراهیم تنکابنی، از اعاظم تلامیذ ملاصدرا و قاضی نورالله شهید و… فراجع.
نتیجه بحث از اقوال حکمای الهی؛
از اقوال حکما روشن شد که جمیع ارباب ملل و مذاهب اتفاق نظردارندکه عالم و ماسویالله با جمیمع اجزاء و صفاتش حادث است، یعنی حقیقتاً نبوده به وجود آمده نه اینکه حدوث ذاتی باشد تا گفته شود عالم فی حد ذاته مستحق وجود نیست و تقدم عدم به وجود (عالم) به حسب ذات است.
و همچنین روشن شد که حدوث عالم از ضروریات دین است و قائل به قدم عالم هرچند ـ زماناً ـ کفر صریح است، که باتوجه به روایاتی که دراین باب است این مطلب روشن می باشد.
[۱]. الکافی۱/۱۳۶- ۱۳۷ حدیث۱ ؛ مرآهالعقول ۲/۹۱ .
[۲]. توحید۲۲۳- ۳۰۳- ۳۰۴٫
[۳]. تقریبالمعارف ۹۲ تحقیق تبریزیان.
[۴]. بحارالأنوار۵۷/۲۴۱- ۲۴۲٫
[۵]. بحارالأنوار۵۷/ کتاب السماء و العالم.
[۶]. الاقتصاد۴۴٫
[۷]. کنزالفوائد ۱/۴۱٫
[۸]. اجوبه المسائل المهنائیه ۸۸- ۸۹ .
[۹]. شرح تجرید ۵۷ .
[۱۰]. بحارالأنوار۵۴/۲۵۳٫
[۱۱]. قصص: ۸۸ .
[۱۲]. لطائف نمیبه ۵۴۷ .
[۱۳]. رساله مبدأ و معاد ۴۸٫
[۱۴]. شرح الکافی۳/۳٫
[۱۵]. شرح کتاب اربعین ۶۴۰ ، طبع طهران، اخوان کتابچی، سنه ۳۵۵ ۱ق.
[۱۶]. فرجالمهموم۲۱۶ به نقل از سدُّالمفرّ عَلیالقائِل بِالقَدَر، محمدباقر علمالهدی، تهران۱۳۸۷٫
[۱۷]. اعتقادات۲۴ عینالحیات، اصل رابع فی حدوث العالم، حق الیقین ۱۵ ؛ بحارالأنوار ۵۴/۲۳۸٫
[۱۸]. اصول دین ۱۶٫
[۱۹]. کشفالغطاء ۱۷۳- ۳۵۹٫
[۲۰]. شجرت الهیّه.
[۲۱]. فرائدالاصول ۱/۵۷ ، نشر لجنه تحقیق تراث الشیخ الاعظم.
[۲۲]. جواهرالکلام ۲۲/۵۹٫
[۲۳]. اصول کافی ۱/۱۲۰٫
[۲۴]. اعراف: ۵۴٫
[۲۵]. خیراتیه در ابطال صوفیه، محمدبن علیبن علامه وحید بهبهانی ۲/۲۰۳٫
[۲۶]. دررالفوائد تعلیقه بر منظومه ۲۶۱ ، موسسه اسماعیلیان قم.
[۲۷]. عقایدالحقه ۱۶۶٫
[۲۸]. الطرائف فی معرفه مذاهب الطوائف ۳۵۷ ، طبع خیام، قم.
[۲۹]. الفهرست شیخ طوسی۲۵۸/۷۸۳- ۱۹۸/۵۳۶ ، تحقیق نشرالفقاهه، رجال نجاشی ۴۳۳/ ۱۱۶۴ ، نشر مؤسسه اسلامی مدرسین قم.
بنام خدا – سلام علیکم
رشته تحصیلی من کوانتوم است اما دلم برای فلاسفه می سوزد. فقط جهت اطلاع خدمتتان عرض کنم که حادث دو گونه است حادث ذاتی و حادث زمانی. در مورد حادث ذاتی که نطر همه یکسان است و هیچ کس قائل به قدم ذاتی اشیاء نیست تا بتوان او را تکفیر کرد. اما در مورد حادث زمانی، فقط طبیعت حادث زمانی است و مجردات اصلا در حیطه زمان قرار نمی گیرند تا بتوان به آنها حادث یا قدیم گفت.