نقاط سیاه در شخصیت حدیثی بخاری

134

 

در بین جوامع روایی اهل سنت، دو کتاب صحیح بخاری و صحیح مسلم و از میان این‌دو نیز صحیح بخاری از اهمیت بالایی برخوردار است و تقریباً همه اهل سنت بر صحت روایات آن تصریح کرده‌ و آن را تالی تلو وحی قلمداد می‌کنند پا را فراتر نهاده و روایات غیر موجود در این دو کتاب را غیر صحیح خوانده‌اند. صحیح مسلم و بخاری، به مبنایی برای پایه‌گذاری عقائد و ایدئولوژی‌های اهل سنت تبدیل شده است و نزد آن‌ها از اهمیت به‌سزایی برخوردار است و به همین جهت علمای اهل سنّت از ابتدای تألیف این دو کتاب تاکنون بر تصحیح روایات آن همت نهاده و از جعلی دانستن روایات آن خودداری کرده‌اند؛ آن‌ها در این راه هزینه‌های زیادی متحمل شده‌اند.
در نقد این مدعا وقتی به تحقیقات و پژوهش‌های رجالیون و علمای حدیث مراجعه می‌کنیم با نقد‌هایی در زمینه شخصت بخاری و مسلم و همچنین محتوای کتاب آن‌ها مواجه می‌شویم که اعتماد بیش از اندازه اهل سنت به این کتاب را خدشه دار می‌کند. ما در این مقاله قصد داریم کنکاشی مختصر در شخصیت بخاری داشته باشیم و میزان اعتماد بزرگان اهل سنت به این شخصیت، در نقل حدیث را بیان کنیم؛ با مراجعه به کتب اهل سنت خواهیم دید، عده‌ای روایات او را ترک کرده‌اند، عده‌ای از حضور شاگردان خود به درس و مجلس بخاری جلوگیری کرده‌اند، عده‌ای او را منحرف خواندند و به بی‌دینی و بدعت‌گذار بودنِ او تصریح کرده‌اند که در ادامه برخی از آن‌ها را ذکر خواهیم کرد.
از علمای بزرگ اهل سنت شخصیت‌هایی مثل ابوزرعه و ابوحاتم رازی در زمره منتقدین بخاری شمرده می‌شوند؛ آن‌ها با ترک روایات او و فاسد دانستن عقیده او به نوعی اعتراض خود به بخاری را مطرح کرده‌اند. که افرادی مثل سبکی شافعی در کتاب «طبقات الشافعیه الکبری» به این مسأله اشاره کرده‌اند.[۱] یکی دیگری از منتقدین شخصیت حدیثی بخاری، استاد او محمّد بن یحیى ذهلى است که ابن ابی‌داود او را «امیرالمومنین فی الحدیث» لقب داده و علاوه بر بخاری استاد بسیاری دیگر از محدثین مثل ابوداود، ترمذى، ابن ماجه و نسائى نیز بوده است. ذهلی علاوه بر این‌که شاگردان و طرفدارانش را از حضور در جلسه بخاری نهی می‌کرد، او را بدعت گذار خواند و با این کار آبرو و اعتبار بخاری را زیر سؤال برد. از کسانی که این مطلب را نقل کرده‌اند می‌توان از ابن حجر در «هدی الساری»[۲] سبکی شافعی در کتاب «طبقات الشافعیه الکبری» نام برد.
سبکی می‌گوید: «وقال أبو حامد الأعمشى رأیت البخارى فى جنازه سعید بن مروان و الذهلى یسأله عن الأسماء والکنى والعلل و یمر فیه البخارى مثل السهم، فما أتى على هذا شهر حتى قال الذهلى ألا من یختلف إلى مجلسه فلا یأتینا فإنهم کتبوا إلینا من بغداد أنه تکلم فى اللفظ ونهیناه فلم ینته فلا تقربوه.[۳] ابوحامد ابن شرقى مى‌گوید: «بخارى را در تشییع جنازه سعید بن مروان دیدم در حالى که ذهلى درباره اسامى، کنیه‎ها و ضعف آنان از او سؤال مى‌کرد، اما بخارى هم چون تیری از کنار او گذشت. هنوز یک ماه از این موضوع نگذشته بود که ذهلى گفت: «کسانى که به مجلس بخارى مى‌روند حق حضور در مجلس ما را ندارند، زیرا از بغداد براى ما چنین نوشته‌اند که بخارى در مورد مخلوق بودن قرآن سخن گفته است. هر چند او را از این باور نهى کردیم، اما وى همچنان به آن معتقد است. بنابراین به وى نزدیک نشوید!» سپس در ادامه می‌گوید: « وقال محمد بن یحیى الذهلى من زعم أن لفظى بالقرآن مخلوق فهو مبتدع لا یجالس ولا یکلم ومن زعم أن القرآن مخلوق فقد کفر.[۴] محمّد بن یحیى ذهلى مى‌گوید: «هر کس قرآن را مخلوق بپندارد، بدعت گذار است و هم‌نشینى و سخن گفتن با وى جایز نیست. هر کس گمان کند که قرآن مخلوق است، کافر به شمار مى‌آید.»
پس با این صغری و کبرایی که سبکی به آن اشاره کرد می‌توان گفت، محمد بن اسماعیل بخاری از دید استاد خود محمد بن یحیی الذهلی کافر و بدعت گذار به حساب می‌آید، به همین جهت دیگران را از حضور در مجلس او نهی کرد و اگر کسی هم در جلسه او حضور می‌یافت دیگر او را در جلسه خود راه نمی‌داد. یکی دیگر از دعاوی مخالفین شخصیت حدیثی بخاری، مسأله نصب و انحراف او از مکتب اهل بیت (علیهم السلام) است و به همین جهت برخی او را ناصبی قلمداد می‌کنند و برخی نیز مانند «ابن دحیه» و بسیاری از محققین دیگر، با یک مرحله تنزّل او را تحریف کنندگان فضائل اهل بیت (علیهم السلام) و جانبداری از مخالفین آن‌ها به شمار می‌آورند و برای این مدعا شواهدی نیز ارائه می‌کنند.
ابن خلکان در وفیات الاعیان پس از ذکر نام و نسب ابن دحیه او را با لقب «الحافظ» توصیف می‌کند و او را از بزرگان علماء و مشاهیر فضلاء می‌داند. ابن دحیه کتابی دارد با نام شرح اسماء النبی (صلی الله علیه و آله) که در آن پس از ذکر داستان «سپاه یمن» به کتمان، تحریف و تقطیع فضائل اهل بیت (علیهم السلام) توسط بخاری تصریح می‌کند و می‌گوید: «همان‌گونه که مى‌بینید بخارى، داستان فوق (سپاه یمن) را به صورت ناقص و تکه تکه، نقل کرده است. نقل ناقصِ احادیثى از این قبیل، از عادات بخارى است، چرا که انحراف وى از این مسیر، از سوء تدبیر و رأى او سرچشمه مى‌گیرد.»[۵] او در جای دیگری از همین کتاب پس از این‌که داستانی را از صحیح مسلم نقل می‌کند همان داستان را از نقل بخاری نیز می‌آورد و در دلیل این تقدیم چنین می‌گوید: «اما بخارى، ماجراى مذکور را به صورت ناقص، آورده و همان‌گونه که مى‌بینید، به شیوه همیشگى خود، بخش‌هایى از آن‌را حذف کرده است. نقل ناقص رویدادها و به ویژه حذف موارد مربوط به على (رضى الله عنه) باعث شده به او خرده گرفته شود.»[۶] حال با توجه به این نقائص و ایراداتی که به شخصیت بخاری از علمای اهل سنت وارد است، آیا می‌توان گفت او کسی بوده که فقط روایت صحیح در کتاب خود جمع کرده است؟ آیا تصریح به فساد عقیده، و اتهاماتی مانند نصب و جانبداری از مخالفین اهل بیت (علیهم السلام) و… هر یک به تنهایی نمی‌تواند وثاقت و اطمینان به شخصیت او را زائل کند؟ و عجیب‌تر از همه این‌ها این است که برخی نه تنها با همه این وجود به صحت روایات موجود در کتب او حکم کرده‌اند بلکه روایات غیر صحیح بخاری را غیر صحیح قلمداد کرده‌اند!

پی‌نوشت:

[۱]. سبکی شافعی، طبقات الشافعیه الکبری، بیروت: هجر للطباعه والنشر والتوزیع، ج ۲ ص ۱۲.
[۲]. ابن حجر عسقلانی، هدی الساری، قم: موسسه تحقیقات و نشر معارف اهل البیت، ص ۴۹۲.
[۳]. سبکی شافعی، طبقات الشافعیه الکبری، بیروت: هجر للطباعه والنشر والتوزیع، ج ۲ ص ۲۲۹.
[۴]. همان.
[۵]. ابن دحیه کلبی، شرح اسماء النبی (صلی الله علیه  آله)، نسخه مخطوط، ج ۱ ص ۶۵.
[۶]. همان، ص ۸۹.

پیشنهاد ما به شما

چرا حضرت زهرا ‹علیها‌السلام› پشت در آمد؟!

صوت ســـخنرانے: سخنران: دڪتر وحید باقرپور ڪاشانی 𑁍 ⋆ 𑁍 ⋆ 𑁍 ⋆ 𑁍 ⋆ …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *


Question   Razz  Sad   Evil  Exclaim  Smile  Redface  Biggrin  Surprised  Eek   Confused   Cool  LOL   Mad   Twisted  Rolleyes   Wink  Idea  Arrow  Neutral  Cry   Mr. Green