حذیفه بن یمان می گوید: به رسول خدا عرض کردم:
ما در زمان شرى بودیم خدا خیرى آورد و ما الآن در خیر هستیم آیا دنباله این خیر، شرى است؟ فرمود: بلى، گفتم دنباله آن شر خیرى است؟ فرمود: بلى. گفتم آیا دنباله آن خیر نیز شرى است؟ فرمود: بلى. گفتم: چگونه است؟ فرمود: بعد از من پیشوایانى بر شما حکومت کنند که به هدایت من هدایت نیافته اند و به سیره و سنت من رفتار نمی کنند و به زودی در میان آنان مردانى حاکم میشوند که دلهاى آنها دلهاى شیاطین است ولى در لباس انسان درآمده اند. گفتم: اگر من آن زمان را درک کردم چه کنم؟ فرمود: گوش فرادار و از امیر اطاعت کن، هر چند بر پشت تو تازیانه زند و مال تو را برباید گوش بده و پیروى کن.
نکات مهم در این روایت:
۱٫ خبر از وقوع شر و فتنه بعد از رحلت حضرت:
فَهَلْ من وَرَاءِ هذا الْخَیْرِ شَرٌّ؟ قال: نعم. آیا دنباله این خیر، شرى است؟ فرمود: بلى
۲٫ پیشوایان بعد از پیامبر، نه به راه پیامبر مردم را هدایت میکنند و نه تابع سنت پیامبر هستند؛ بلکه از نزد خود، سنت ابداع میکنند:
یَکُونُ بَعْدِی أَئِمَّهٌ لَا یَهْتَدُونَ بِهُدَایَ ولا یَسْتَنُّونَ بِسُنَّتِی. بعد از من پیشوایانى بر شما حکومت کنند که به هدایت من هدایت نیافته اند و به سیره و سنت من رفتار نمی کنند!
۳٫ کسانیکه به عنوان «ائمه» سر کار میآیند، صورت انسان دارند؛ اما قلب هایشان قلب شیطان می باشد:
وَسَیَقُومُ فِیهِمْ رِجَالٌ قُلُوبُهُمْ قُلُوبُ الشَّیَاطِینِ فی جُثْمَانِ إِنْسٍ.
۴-با توجه به اینکه در واژه «سَیَقُومُ» از حرف «س» استفاده شده، این مطلب را میرساند که این پیشوایان با آن ویژگیهایی که دارند، به زودی بعد از رحلت پیامبر روی کار میآیند.زیرا هرگاه “سین”که از حروف تنفیس به شمار می آید بر سر فعل مضارع بیاید،دلالت بر آینده نزدیک می کند و اگر منظور آینده دورتر بود،باید به جای “سین” از “سوف” استفاده می شد.
۵- حذیفه چند روز پس از قتل عثمان بن عفان وفات یافته، و رسول خدا صلی الله علیه وآله نیز تکلیف حذیفه را مشخص کرده، مصداق این ائمه، تنها سه خلیفه اول میتواند باشد و نه امیرالمومنین ع!
ابن عبدالبر در الاستیعاب درباره وفات حذیفه گوید:
ومات حذیفه سنه ست وثلاثین بعد قتل عثمان فى أول خلافه على وقیل توفى سنه خمس وثلاثین والأول أصح
حذیفه در سال ۳۶ هجری بعد از قتل عثمان و اوائل خلافت حضرت علی علیه السلام در گذشت و برخی نیز گفته اند در سال ۳۵ هجری وفات کرد ولی قول صحیحتر همان سال ۳۶ هجری است .
الاستیعاب فی معرفه الاصحاب ج ۱ ص ۳۳۵