صوت ســـخنرانی:
سخنران: دڪتر وحید باقرپور ڪاشانی
𑁍 ⋆ 𑁍 ⋆ 𑁍 ⋆ 𑁍 ⋆ 𑁍 ⋆ 𑁍 ⋆ 𑁍
•دانلود ڪلیپ، pdf و صوتِ سخنرانی با ڪلیڪ روے عبارات زیر:
✎«جَلَّ عَنْ أَنْ تُدْرِکَهُ الْأَبْصارُ وَ هُوَ یُدْرِکُ الْأَبْصارَ وَ هُوَاللَّطیفُ الْخَبیرُ، لایَلْحَقُ أَحَدٌ وَصْفَهُ مِنْ مُعایَنَهٍ»
✎ابن تیمیه، ضعیفبودن قوه چشم را دلیل بر عدم رؤیت خدا میداند!
✎ذات ربوبیّت نمیتواند جسم باشد؛ زیرا جسم قائم به غیر است.
✎روح انسان، جسم لطیف و دارای بُعد [مثل طول، عرض، ارتفاع، و حرکت و سکون] است.
✎با مشاهده نمیتوان به صفات ذات ربوبیّت رسید.
✎برهان عقلی بر نظم و نظام هستی.
✎علم و قدرت خدا، حد ندارد.
نبیاکرم صلَّىاللّٰهعلیهوآلهوسلم در خطابهٔ غدیر، در فرازی فرمودند:
«جَلَّ اَنْ تُدْرِکَهُ الاَبْصار، وَ هُوَ یُدْرِکُ الاَبْصار»
«جَلَّ» یعنی بالاتر، والاتر.
خداوند متعال، والاتر و بالاتر است از اینکه چشمها او را درک کنند؛ چشمها او را دریابند، چشمها او را ببینند، در حالی که آن واو، «واو حالیه» است.
«وَ هُوَ یُدْرِکُ الاَبْصار»
او درک میکند و مییابد چشمها را.
در مقابل تفکراتی که عامّه و وهابیت دارند، که قائلند که، ذات ربوبیّت، در جریان پس از قیامت، با چشم سر رؤیت میشود؛ حتی عبارتی که ابن تیمیه دارد، این است که میگوید چشمها میتواند خدا را ببیند!
[همچنین میگوید] اگر چنانچه در این دنیا خدا دیده نشده است، بهخاطر قوّهٔ ضعیفی هست که در ارتباط با چشم است! اما در مسئله قیامت، خداوند شدت آن قوای باصره را افزون میکند و [چشمها] میتوانند خدا را رؤیت کنند.
اینجا باید توجه داشته باشیم که این تفکر، مستلزم محال عقلی است؛ چون اگر چنانچه، کسی قائل باشد که خداوند متعال با چشم سر رؤیت میشود، فرض کرده آن ذات ربوبیّت را که دارای بُعد است، دارای جهت هست، دارای مکان هست، و خب اینها از خصوصیات جسم و لواحق جسمانی است؛
و ذات ربوبیّت نمیتواند جسم باشد، زیرا جسم قائم به غیر است، جسم نیازمند است، جسم محدود است، و هر محدودی معلول است، و هر محدودی نیازمند به حد زننده دارد.
بعد هم، اگر در قیامت، خداوند را میبیند، جزء خدا را میبیند یا کل خدا را باهم میبیند؟!
اگر بگی قسمتی از خدا را میبیند، قسمتی از ذات خدا را میبیند! خب این لازمهاش این است که خداوند را تجزیه بکنیم! خداوند را دارای جزء بدانیم، تجزیه را در خداوند راه بدانیم. و این لازمه ترکیب نسبت به خداوند است، و ترکیب هم از خصوصیات جسم هست و جسمانی است.
پس خداوند جزء ندارد که جزء آن را ببینیم؛ اگر بنا باشد کل آن را ببینیم، یعنی حقیقتی که مخلوق است به مانند انسان، بعد قوهای از قوای او که باصره است، آن هم محدود است، چگونه میتواند محیط بر یک حقیقتِ «لا حَدَّ لَه» شود؟!
حقیقتی که هیچگونه محدودیت در او راه ندارد.
لذا نبی اکرم صلَّىاللّٰهعلیهوآلهوسلم اینجا موضع گرفتند در مقابل کسانی که میگویند خداوند متعال رؤیت میشود.
این عبارت را، قبل از آن هم در قسمت دیگری از خطبه فرموده بودند که:
«یَلْحَضُ کُلَّ عَیْنٍ وَ العُیونُ لا تَراهُ»؛
«دریابنده، یا در منظر اوست هر چشمی و حال آنکه چشمها نمیبینند او را».
عبارتهای فراوانی در «صحیح مسلم» و «صحیح بخاری» است که قائل شدند همینطور که ماه در شب چهارده، ماه چهارده، چهاردهمِ ماه، رؤیت میکنیم این ماه کامل را، خداوند هم چنین رؤیت میکنیم!
بعد فرمودند: «وَ هُوَاللَّطیفُ الْخَبیرُ»
او لطیف است؛ لطیف به معنای لطف کننده هست، به معنای کسی که با لطف و محبت برخورد میکند، به معنای کسی که با نرمی و نیکی و لطافت برخورد میکند.
در روایتی هم از حضرت رضا علیهالسلام است که، به خداوند میگویند لطیف چون خالق اجسام لطیف است؛ خالق ملائکه است، خالق روح است؛ روح انسان، جسم لطیف است، یک جسم متراکم داریم مثلا مثل این میز، یک جسم لطیف داریم که قابل رؤیت هم نیست، اما دارای بُعد است، دارای طول است، دارای عرض است، دارای ارتفاع است، دارای حرکت است؛
سکون برای آن معنی دارد.
مثل ملائکه، صعود میکنند، نزول میکنند، دارای بالهایی هستند به فرمودهٔ قرآن.
روح هم در روایتی فرمودند:
«الرُّوحُ جِسمٌ رَقِیقٌ قد اُلبِسَ قالَبا کثیفا»؛
«روح یک جسم لطیف است، رقیق است، یعنی قالب متراکم قرار گرفته است».
به اعتباری که حضرت رضا علیهالسلام فرمودند که:
او، خالق اشیای لطیف است، به او اطلاق میشود «لطیف».
«وَ هُوَاللَّطیفُ الْخَبیرُ»؛
«او لطف کننده، لطیف و خبیر است، آگاه است».
بعد در ادامه فرمودند:
«لا یَلْحَقُ اَحَدٌ وَصفَهُ مِن مُعایِنَه»
«لا یَلْحَقُ اَحَدٌ» یعنی راه نیابد هیچکس، «وَصفَهُ» به صفت او، «مِن مُعایِنَه» با مشاهده، با دیدن.
صفات خداوند را با دیدن ما نمیتوانیم بهدست بیاوریم؛ صفات ذات ربوبیّت، صفاتیاند که ثبوتی ذاتی عین ذات اوست، علم عین ذات اوست، قدرت عین ذات اوست، حیات عین ذات اوست. و اینگونه نیست که از راه دیدن، ما بتوانیم آنها را دریابیم، زیرا آن صفات ملموس و محسوس نیستند، بهخاطر اینکه ذات ربوبیّت ملموس و محسوس و ماده و جسم و جسمانی نیست.
و صفات او هم که عین ذات اوست، و ذات او که محسوس و ملموس نیست، لذا از راه قوهٔ باصره، ما فهمی نسبت به صفات او نداریم.
پس فرمودند که راه نیابد هیچکس به صفت او، از طریق مشاهده، از طریق دیدن.
گاهی اوقات انسان از طریق دیدن و تأمل و تفکر، صفاتی را نسبت به خداوند متعال، عقلا میتواند بهش دست پیدا بکند.
مثلاً وقتی در مخلوقاتش نگاه میکند، میبیند که نظم و پیچیدگیست؛ این نظم نیازمند به ناظمی دارد، این اثر نیازمند به موثری دارد، و اینکه آن موثر و آن علت و آن عامل، عالم باشد و چون تحقق پیدا کرده قادر است؛ اما از این طریق نمیشود علم و قدرت «لا حَدَّ لَه» پروردگار را فهمید!
این علمی است که محدود نیست، میفهمیم که دارای علم است، دارای قدرت است، ولو اینکه علم و قدرت بسیار زیاد، که برای ما همان هم قابل تصور نیست از طریق آثار است.
اما واقعیت این است که، این گونه نیست که علم و قدرت زیاد باشد؛ علم و قدرتش حد ندارد! «لا حَدَّ لَه» است. علم او، قدرت او، عین ذات اوست؛ و در ذات او حد و حدود راه ندارد.
پس اینگونه است که با توجه به ذات، که قوّهٔ باصره راه ندارد اما با توجه به تأمل در ممکنات و مخلوقات، به همین اندازه میفهمیم که بله، «عالمٌ» (عالم است)، «عالمٌ» هم یعنی «لَیْسَ بِجاهِل»، جاهل نیست، «قادرٌ» یعنی «لَیْسَ بِعاجِز»، عاجز نیست.
والسّلامعلیکم و رحمهالله و برکاته.