چرا خمس می‌دهیم؟

DMLO06

 

ما در عصری زندگی می‌کنیم که عصر “مادیّت محض” است و با مردمی همنشین گشته‌ایم که هر کاری را برای پول انجام می‌دهند و به مسائل مربوط به معنویّات و تحصیل کمالات و مکارم اخلاق و رضای الهی توجّهی ندارند. یکی از مسائلی که مردم این زمان اعتنایی به آن نمی‌کنند مسأله‌ی خمس است.
در مسأله‌ی خمس شیعیان با اهل تسنّن اختلاف بارزی دارند. ما معتقدیم خمس همیشه بوده و یک تکلیف مهمّ دینی همگانی، همه عصری و همه جایی است. هر مسلمانی در هر زمانی، هر کاری که دارد اَعمّ از زراعت، تجارت، صناعت، کارمند، کارگر و هر چه که هست باید از درآمد آن کارش، خمس بدهد و لذا خمس در ردیف سایر فروع دینی ماست و در ردیف نماز، روزه، حج، جهاد و زکات است و منحصر به غنایم جنگی نیست. ولی از نظر اهل تسنّن خمس از توابع جهاد است و فقط به غنایم جنگی اختصاص دارد. آنها معتقدند اگر مسلمانان با کفّار جنگیدند و اموالی به دستشان آمد، آن اموال خمس دارد.
این اختلاف در بین شیعه و سنی از اختلاف در تفسیر آیه ۴۱ سوره انفال نشأت گرفته است.
وَ اعْلَمُوا أنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَیْ‏ءٍ فَأنَّ للهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِی الْقُرْبی وَ الْیَتامی وَ الْمَساکِینِ وَ ابْنِ السَّبِیلِ إنْ کُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللهِ وَ ما أنْزَلْنا عَلی عَبْدِنا یَوْمَ الْفُرْقانِ یَوْمَ الْتَقَی الْجَمْعانِ وَ اللهُ عَلی کُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدِیرٌ
و بدانید هر چیزی را که غنیمت گرفتید یک پنجم آن برای خدا و پیامبر و از آن خویشاوندان او و یتیمان و بینوایان و در راه ماندگان است، اگر به خدا و آنچه بر بنده‌ی خود در روز جدایی حق از باطل ، روزی که آن دو گروه با هم روبه‌رو شدند نازل کردیم ایمان آورده اید. و خدا بر هر چیزی تواناست.
در این آیه “وَاعْلَموا” خطاب به اهل ایمان است که آن‌ها را به این علم دعوت می‌کند که:
هر غنیمت و فایده‌ای که به دست شما برسد باید خمس(یک پنجم) آن اخراج شود. برای مصرف خمس شش سهم معیّن شده است، یک سهم مال خدا، یک سهم مال رسول خدا، یک سهم مال ذی‌القربی، یک سهم مال یتیمان، یک سهم مال مساکین و یک سهم برای ابن‌السّبیل.
مقدّم شدن کلمه‌ی” لله” در جمله” لله خُمسَهُ “و عدم بیان آن به شکل “خمسه لله” نشانگر اهمیّت این مسأله است. می‌فرماید: مال من است، حقّ خداست. نکند به حقّ خدا خیانت کنید. یعنی برای خدا انفاق کنید. هیچ انگیزه‌ی دیگری نباید در کار باشد. پس سهم الله باید به مصارف عامّه‌ی بندگان خدا برسد و در راه تحکیم اساس اسلام و تأمین مصالح مسلمانان صرف شود.
دوّم سهم رسول است. رسول هم برای خودش نمی‌خواهد. او کسی است که سه روز متوالی نان گندم نخورد. همیشه نان جو می‌خورد و گاهی که خیلی اعیانی بود خرما هم می‌خورد. کسی که در زندگی‌اش این طور است، او پول‌ها را نمی‌خواهد بگیرد و برای خودش صرف کند؛ او هم صرف تحکیم اسلام و تامین مصالح مسلمین می‌کند.
سهم سوّم مال ذی‌القربی است. ذی‌القربی یعنی خویشاوند. نفرمود: “ذوی‌القربی”، چون ممکن بود توهّم شود که مقصود همه‌ی خویشاوندان پیامبر هستند. ذی‌القربی با توجّه به روایات امام معصوم است که جانشین پیامبر می‌باشد. او هم به همان مصرف سهم خدا و رسول خدا می‌رساند.
سهم دیگر برای نیازمندان از یتیمان و مسکینان و در راه ماندگان است. یتیمان یعنی کودکانِ پدر از دست دادهای که متکفّل امر معاش ندارند. مساکین یعنی کسی که قدرت بر کاری که بتواند از آن کار مخارج سالش را تأمین کند ندارد. ابن‌السّبیل یعنی کسی که در وطنش غنی است و نیازمند نیست، ولی حالا که به سفر رفته و در بین راه پولش را گم کرده و یا از او دزدیده‌اند یا تمام شده در خارج وطن نیازمند و فقیر شده است.
با مراجعه به سنّت مشخص می‌شود که مقصود خداوند از نیازمندان ، سادات هستند نه مطلق نیازمندان. گر چه در اصل شش سهم است؛ ولی در نتیجه بازگشت به دو سهم می‌شود. پس یک قسمت به عنوان سهم سادات است که همان سهم یتامی و مساکین و ابن‌السّبیل است و قسمت دیگر به عنوان سهم امام است که سهم خدا و رسول و ذی‌القربی به امام می‌رسد و در زمان غیبت امام(علیه السلام) به دست فقهایی که جامع‌الشّرایط هستند می‌رسد که از طرف خود امام(علیه السلام) به نیابت عامّه منصوبند. در آیه سهم امام مقدّم بر سهم سادات آمده است و این نشانگر اهمّیّت سهم امام نسبت به سهم سادات است. زیرا آنچه که مصرف اصلی سهم امام است: حفظ اساس اسلام، اعلای کلمه توحید، تأسیس حوزه‌های علمیّه برای پرورش علما، فقها، مفسّرین، متکلّمین، توسعه‌ی مسائل فرهنگی اسلامی و ایجاد مراکز تبلیغی، تربیت مبلّغین، نشر احکام الهی و خلاصه حفظ موجودیّت مکتب تشیّع و مبارزه با دشمنان این مکتب از مکتب‌های الحادی و مرام‌ها و مسلک‌های انحرافی است و بسیار روشن است که این مکتب با چنان هدف‌ها، هزینه‌‌های سنگینی دارد و سرمایه‌ی مالی بسیار سرشاری را می‌طلبد تا تشکیلات و سازمان‌های فعّال به وجود آورد که هم بتواند بنیه‌ی علمی و فرهنگی مکتب را تأمین کند و هم تحصیل قدرت نظامی بنماید تا بتواند در مقابل طاغوت‌ها و جبّارانی که می‌خواهند دین را تخریب کند و از بین ببرند بایستد و نیز با افکار الحادی و انحرافی کسانی که به قول خود روشنفکر و سخنور و قلم به دست هستند و می‌خواهند دین را تضعیف و تحریف کنند، مبارزه کند و آن منبع مالی در مذهب شیعه منحصراً سهم امام است. مکتب تشیّع منبع مالی دیگری ندارد. تنها دو منبع داریم: خمس و زکات. اما زکات شامل همه‌ی مردم بلکه شامل اکثریّت نمی‌شود، چون شرایطی دارد و به اجناس مخصوصی که عبارت از انعام ثلاثه(گاو، گوسفندو شتر)، غلاّت اربعه(گندم، جو، خرما، کشمش) و نقدین(طلا و نقره) تعلق می گیرد که اکثر مردم ندارند. بنابراین نمی‌توان به زکات اکتفا کرد. امّا قانون خمس شامل اکثر مردم می‌شود و این منبع مالی سرشاری خواهد بود. آن روزی که سرمایه‌ی مالی تأمین نشود یا به دست کسانی داده شود که حق را نمی‌شناسند و معروف را هم تشخیص نمی‌دهند، اسلام ، تضعیف و فانی خواهد شد و مسلمانان از بین خواهند رفت.
امّا سهم سادات برای تأمین زندگی شخصی سادات از مسکن و خوراک و پوشاک و مرکب مناسب با شأن اجتماعی‌اشان است.
حالا آنچه که مایه‌ی تأسّف است اینکه زمان خود پیامبر و امامان(علیهم السلام) مسأله‌ی خمس به این کیفیّت عمل می‌شد. هر زمانی که دستشان باز بود و طاغوت‌ها به آنان مجال می‌دادند خمس و زکات را می‌گرفتند، حتّی کارمندانی را برای گرفتن زکات و خمس مأمور می‌کردند و لذا خداوند به رسول اکرم(ص) دستور می دهد:
خُذْ مِنْ أمْوالِهِمْ صَدَقَهً تُطَهِّرُهُمْ وَ تُزَکِّیهِمْ بِها…    توبه/۱۰۳
حتّی نفرموده که “اِقبَل” بپذیر، یعنی بنشین تا بیاورند تو هم بپذیر. بلکه فرمود: از آنها بگیر و مطالبه کن.
مردی از تجّار فارس، نامه‌ای خدمت امام رضا(علیه السلام)نوشت که اجازه دهید ما خمس ندهیم. خودمان سهم شما را صرف کنیم. امام در جواب او مرقوم فرمودند:خداوند واسع و کریم است و رزق همه دست اوست. شما خیال نکنید که ما برای رزق خود می‌خواهیم. اگر طبق دستور، کار کردید به شما پاداش می‌دهند. اگر خودداری کنید و از عمل استنکاف کنید محرومیّت‌ها و غصّه‌ها خواهید داشت. خمس برای این است که به دین ما کمک بشود و دین تقویت شود و خمس برای کسانی است که طرفداران ما هستند و می‌خواهند برای دین کار کنند. کسانی هستند که با ما دشمنند. ما ناچاریم سرمایه‌ی مالی داشته باشیم و در مقابلشان بایستیم. پس حقّ ما را از ما باز ندارید. خودتان را از دعای ما محروم نکنید.
جمعی از خراسان نزد امام رضا(علیه السلام)آمدند و گفتند: آقا خمس را بر ما ببخشید و از ما نگیرید. امام با قاطعیّت فرمودند: نه، این کار را نمی‌کنم. شما با زبانتان اظهار محبّت خالص می‌کنید. اما حقّی را که خدا برای ما قرار داده نمی‌خواهید بدهید. خمس را که خدا حقّ ما قرار داده است نمی‌خواهید بدهید. بر هیچ یک از شما خمس را حلال و مباح نمی‌کنم.
عوالی اللئالی ج۳ ص۱۲۷ باب الخمس
امّا بعد از پیغمبر سیاست شیطانی روی کار آمد و نگذاشتند خمس به مصرف اصلی خودش برسد. یعنی سقیفه‌ی بنی‌ساعده تشکیل شد و علی(علیه السلام)را که ذی‌القربی بود و از جانب خدا منصوب به ولایت بود و حکومتش، حکومت منصوعه از جانب خدا بود کنار زدند و گفتند بهتر این است که ابوبکر خلیفه باشد. بعد هم فدک را از همسر بزرگوارش گرفتند و پس از آن سراغ مسأله‌ی خمس رفتند، دیدند اگر او در رأس حکومت باشد و خمس به دستش برسد، پولدار می‌شود و وقتی پولدار شد مردم دورش را می‌گیرند. بنابراین گفتند: خمس به آنها نمی‌رسد، زیرا خمس یک قسمت آن سهم خداست. خدا که نیاز به چیزی ندارد. رسول(ص)هم که از دنیا رفته و سهمی ندارد. ذی‌القربی هم آن کسی است که خلیفه‌ی پیغمبر است.
در ادامه‌ی آیه” إنْ کُنتُم امَنتُم بِالله” ادای خمس را شرط ایمان معرّفی می‌کند، یعنی شرط ایمان کامل، انفاق مال است. انفاق مال یکی از امتحان‌های الهی است. خداوند مردم را به صحنه امتحان می‌برد تا ببیند آیا آن قدر آشنایی به حضرت حق پیدا کرده‌اند و حکمت او را تشخیص داده‌اند و هدف خلقت را فهمیده‌اند که از مال خود انفاق کنند یا خیر.
در ادامه‌ی آیه” وَ ما اَنزَلنا عَلی عَبْدٍنا” آمده است؛ هر کلمه‌ای که در قرآن تعبیر می‌شود نکاتی دارد. در اینجا تعبیر به” انزال” شده است.” انزال” بیانگر آن است که حکم خمس مانند سایر احکام از عالم رُبوبیّت پایین آمده، عالمی که سهو و اشتباه و خودخواهی ندارد؛ بلکه رأفت و رحمت دارد و می‌خواهد شما را به سعادت برساند و این احکام مانند قوانین بشری نیست که مردم با فکر خود می‌سازند تا زندگی ظاهری‌اشان را منظّم کنند.سپس” عَلَی عَبدِنا” آورده و نفرموده “اَنزَلنا عَلَی رَسُولِنا یا نَبیِّنا” یعنی او بنده است و چیزی از خود اظهار نمی‌کند و چون بنده است ما عنایت به او داریم و قرآن خود را بر او نازل گرداندیم.
حال در اینجا به اختلاف بین شیعه و سنّی در مورد تفسیر آیه برمی‌گردیم:
در” ما غَنِمتُم مِن شَیء” کلمه‌ی” شَیء” عمومیّت دارد؛ چون در اوّل آن”ما”موصوله آمده و به معنای هر چه است، هر چه غنیمت حساب شود خمس دارد. امّا این که آن‌ها می‌گویند منظور از غنیمت،غنیمت جنگی است، آنها کلمه‌ی جنگ را از کجا آورده‌اند و به این آیه اضافه کرده‌اند، در لغت که نیست، در قرآن که نیست ، در روایات نبوی و عترت هم که نیست. تنها دلیلشان این است که می‌گویند: آیه‌ی خمس شأن نزولش غزوه‌ی بدر است، حالا به قول معروف اگر این آیه را ناظر به غنیمت جنگی بدانیم آیا این آیه موارد دیگر را نفی می‌کند و یا غنیمت جنگی را اثبات می‌کند؟ آیا گفته در موارد دیگر چون گنج و معدن و غوص، خمس نیست.
در معنا کردن قرآن، اوّل به لغت عرب مراجعه می‌شود، چون قرآن به لغت عرب نازل شده است و عرب هر کلمه‌ای را در هر معنایی استعمال کرده، قرآن آن را به همان معنا آورده است. با بررسی در کتب لغت می‌بینیم که غنیمت را به عنوان مطلق درآمد معنا می‌کنند و در هیچ کدام از کتب لغت کلمه حرب نیامده است. گذشته از این که شیعه “مطلق درآمد” معنا می‌کند.
یکی از مسیحیان که مؤلّف کتاب المنجد نیز است، این کلمه را به معنای مطلق درآمد بیان می‌کند.
در قرآن نیز مشتقّات این کلمه به معنای مطلق آمده، مثلاً در “فَعِندَ اللهِ مَغانِمٌ کثیرهٌ(سوره‌نسا،‌آیه ۴۹) مَغْنَم همان غنیمت است و نگفته در جنگ چون خداوند مغانم و مواهب فراوان دارد.همچنین در قرآن معمولاً قسمتی از یک حکم بیان شده و بقیّه را موکول به سنّت می‌‌کند. در مورد خمس نیز باید به سنّت مراجعه کنیم که آیا پیغمبر و ائمّه‌ی دین راجع به غیر از غنیمت حربیه چه گفته‌اند؟ می‌بینیم آری، فراوان هم گفته‌اند که خمس منحصر به غنیمت جنگی نیست. غنیمت جنگی یک مورد آن است. در گنج و معدن و غوص و ارباح مکاسب هم خمس داریم.
اکنون یک روایت از امام کاظم(علیه السلام)نقل می‌کنیم: راوی از امام(علیه السلام)راجع به خمس سؤال می‌کند که خمس به چه چیزهایی تعلّق می گیرد؟ فرمود:
فِی کُلِّ ما اَفادَ النّاسَ مِن قَلیلٍ او کَثیرٍ
هر فایده‌ای که به دست مردم می رسد چه کم یا زیاد خمس دارد.
وسایل الشیعه، باب ۸ من ابواب ما یجب فیه الخمس، حدیث ۶
در روایت دیگری از امام جواد(علیه السلام)که به صورت نامه از امام(علیه السلام)سؤال شده است:
اَخْبِرنی عَنِ الخُمسِ عَلَی جمیع ما یَسْتَفیدُهُ الرجلُ مِن قلیلٍ و کثیرٍ مِن جَمیعِ الضُروبِ و کَیفَ ذالکَ            همان،حدیث ۱
راجع به خمس بفرمایید آیا همه آنچه که انسان به‌دست می‌آورد از فواید و عواید همه خمس دارد؟
امام(علیه السلام)فقط یک جمله‌ی کوتاه به خط خودشان در مقام جواب مرقوم فرمودند:
اَلْخُمْسُ بَعدَ المَوُؤنه
بله، واجب است آن هم بعد از مخارج.
یعنی اوّل مخارج زندگیتان را کسر کنید، آنچه اضافه آمد به آن خمس تعلّق می‌گیرد. البتّه در ادای خمس، اخلاص مهمترین موضوع می‌باشد.
نقل شده است که مردم نیشابور سهم امام را جمع کردند و مبلغ زیادی شده بود. پنجاه هزار درهم و سی هزار دینار طلا و دوهزار توپ پارچه که همه سهم امام(علیه السلام) بود، محمّدبن علی نیشابوری که مرد معتمدی بود انتخاب شد تا آن‌ها را خدمت امام کاظم(علیه السلام)ببرد. او پول‌ها را بسته‌بندی کرد. چند ورق هم نوشتند که در آن مسائلی را از امام(علیه السلام)سؤال کرده بودند. به این منظور که امام را از طریق جواب مسائل بشناسند. در زیر سؤالات هم جایی برای مهروموم کردن مشخّص کردند و به او دادند و گفتند: این‌ها را ببر و این سؤال‌ها را بده. فردا هم بگیر. ببین اگر در این اوراق باز شده بود، بدان که امام نیست. پول‌ها را برگردان و به او نده. اگر دیدی درش باز نشده ولی جواب‌ها داده شده بدان که امام است، پول‌ها را به او بده، وقتی خواست حرکت کند، پیرزنی عصاکوبان آمد و فقط یک درهم با یک کلاف نخ دستش بود که خودش آن را رشته بود. برحسب ظاهر خجالت می‌کشید که دیگران این همه پول داده‌اند و او فقط یک درهم با یک کلاف نخ آورده، وقتی خواست بدهد، گفت: حق وقتی داده می‌شود خدا از قبول آن ابا ندارد. یعنی من چیزی ندارم، فقط همین یک درهم است؛ این کلاف نخ. بعد از چند روز به مدینه رسید. تا چشم امام به او افتاد، بعد از سلام و جواب فرمود: من جواب سؤال‌ها را داده‌ام. او تکان خورد که من هنوز سؤال‌ها را نداده‌ام ایشان می‌فرمایند: من جواب‌ها را داده‌ام!! مرد وقتی بسته‌ی اوراق را باز کرد، دید در سؤال‌ها باز نشده است.بعد فرمود: آن یک درهم شطیطه را بیاور و بقیّه را به صاحبانش برگردان و سلام مرا به شطیطه برسان و این کیسه را که در آن چهل درهم است من به شطیطه هدیه می‌‌کنم. آن مرد وقتی به نیشابور برگشت دید همه از دینشان برگشته‌اند و فطحی مذهب شده‌اند و تنها شطیطه در مذهب حق باقی مانده است.
به حکم قرآن و آیین اسلام هر مسلمانی موظّف است با پرداخت خمس مال و تقویت بیت‌المال از دین پاسداری نماید و این یک وظیفه‌ی دایمی و تعطیل‌ناپذیر است.ضمن این که ادای خمس کلیدی است که قفل‌های زندگی را باز می‌کند و روزی وسعت پیدا می‌کند.

پیشنهاد ما به شما

یـار تـنوری…

❲﷽❳ ◈ ━━ 𝐕𝐈𝐃𝐄𝐎 𝐏𝐎𝐒𝐓 ━━ ◈ ≻ یـار تـنوری… ꨄ︎ .. …دانلودویدئو… .. ꨄ︎

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *


Question   Razz  Sad   Evil  Exclaim  Smile  Redface  Biggrin  Surprised  Eek   Confused   Cool  LOL   Mad   Twisted  Rolleyes   Wink  Idea  Arrow  Neutral  Cry   Mr. Green