صوت ســـخنرانی:
سخنران: دڪتر وحید باقرپور ڪاشانی
𑁍 ⋆ 𑁍 ⋆ 𑁍 ⋆ 𑁍 ⋆ 𑁍 ⋆ 𑁍 ⋆ 𑁍
•دانلود ڪلیپ، pdf و صوتِ سخنرانی با ڪلیڪ روے عبارات زیر:
┓ 🖌┏؛
┛┗؛ ماجرای عجز ولیدبن مغیره مخزومی در مقابل قرآن و سحر خواندن قرآن ↓📋 › ؛
ماجرای تاریخی را من خدمت بزرگواران عرض کنم از ولیدبن مغیره مخزومی که این ماجرا را در کتابهای مختلف نقل کردند.
در مجمعالبیان در ذیل آیات یازده تا بیست و چهار در سوره دهم قرآن (سوره مدثر) این بحث مطرح شده:
«ولیدبن مغیره مخزومی که بزرگ عرب و از رجال ثروتمند و زیرک و باتجربه و سخندان زمان خود محسوب میشد روزی بر پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم گذشت.
به حضرت محمد صلیاللهعلیهوآله گفت: از اشعار خودت بخوان.
حضرت فرمودند: شعر نیست بلکه کلام الله است.
ولید گفت: چیزی از آن بر من بخوان.
پیامبر اکرم سوره حا میم سجده (فصلت) را قرائت فرمود تا رسیدند به این آیه:
﴿فَإِنْ أَعْرَضُوا فَقُلْ أَنْذَرْتُکُمْ صاعِقَهً مِثْلَ صاعِقَهِ عادٍ وَ ثَمُودَ﴾
«اگر کافران از خدا اعراض کردند به آنها بگو من شما را از صاعقهای مانند صاعقه عاد و ثمود ترسانیدم و هلاک آن قوم را به کیفر کفر شرح دادم.
ولید بر خود لرزید و موی بر تنش راست شد و حضرت را سوگند داد که سکوت کند و به سوی خانه خود رفت و به دوستان و خویشاوندان گفت:
از محمد کلامی شنیدم که نه کلام بشر است و نه کلام جن و همانا آن را حلاوتی است مخصوص به خود و برای آن زیبایی و جمالی است و آن کلام مانند درختی است که شاخههایش بارور و ریشههایش بسیار آب گیرد و همانا او را برتری است و چیزی بر او برتر نیست.
قریش از جریان مطلع شدند و گفتند که ولید به دین محمد مایل شده است. اگر این خبر نشر پیدا کند، عرب به او تمایل پیدا کند و کار ما مشکل میشود.
ابوجهل که برادرزادهٔ ولید بود گفت من این جریان را کفایت میکنم و نزد ولید رفت و ناراحت و اندوهناک نشست.
ولید گفت: برادرزادهام تو را اندوهناک میبینم.
ابوجهل گفت: قریش بر تو عیب گرفته و میگوید تو به محمد ایمان آوردهای و ما را رسوا و سرشکسته کردهای و دشمن را به شماتت ما وادار نمودهای.
ولید گفت: به دینش مایل نشدم ولی کلامی دشوار شنیدم که بدنها را به لرزه اندازد.
ابوجهل گفت: کلامش خطابه است.
ولید گفت: نه؛ خطابه کلامی پیوسته است و کلام او قطعات است.
ابوجهل گفت: شعر است.
ولید گفت: نه، من همه اشعار عرب را شنیدهام و به همه اشعار عرب دانا هستم .کلام او شعر نیست.
ابوجهل گفت: پس چیست؟
ولید گفت: بگذار در آن فکر کنم.
فردا با ابوجهل به مجلس قریش درآمد و همه پیشنهادهای آنها را شنیده که میگفتند: حضرت محمد مجنون یا دروغگو یا کاهن است، رد کرد.
آنگاه گفتند: تو چه میگویی؟
گفت: بگویید سخن او سحر است. زیرا کلامش دلها را میرباید و میان افراد و بستگانشان تفرقه میافکند.
این جریان که به حضرت محمد صلیاللهعلیهوآله رسید، حضرت متأثر شدند و در خانه خود با اندوه و رنج بسر میبردند که جبرئیل نازل شد و آیات سوره مدثر را آورد:
﴿یا أَیُّهَا الْمُدَّثِّرُ• قُمْ فَأَنْذِرْ﴾
ای کسی که جامه برخود پیچیده، برخیز هشدار ده.
تا آنجا که خداوند میگوید:
﴿فَقَالَ إِنْ هَٰذَا إِلَّا سِحْرٌ یُؤْثَرُ﴾
و گفت این (قرآن خاتمالنبیین) به جز سحر و بیان سحرانگیز هیچ نیست».
-دکتر وحید باقرپور کاشانی.