صوت ســـخنرانی:
سخنران: دڪتر وحید باقرپور ڪاشانی
𑁍 ⋆ 𑁍 ⋆ 𑁍 ⋆ 𑁍 ⋆ 𑁍 ⋆ 𑁍 ⋆ 𑁍
•دانلود ڪلیپ، pdf و صوتِ سخنرانی با ڪلیڪ روے عبارات زیر:
┓ 🖌┏؛
┛┗؛ امام حسین علیهالسلام، مانع کامگیری یزید از همسر عبداللهبن زبیر شد! ↓📋 › ؛
در تاریخ آمده که زن عبداللهبن زبیر خیلی زیبا بود؛ خانم جوان و زیبایی بود. یزید چشمش به این خانم میافتد و عاشق این خانم میشود. به معاویه میگوید من این زن را میخواهم! معاویه میگوید درستش میکنم. معاویه هم موقعیت و سلطنتی داشته. چهکار میکند؟ عبداللهبن زبیر را میخواهد. به او میگوید پدرت زبیر، خدمات زیادی به اسلام انجام داد، تو هم خیلی آدم بزرگواری هستی، من میخواهم در این حکومت خودم یک موقعیتی به تو بدهم، یعنی استانداری را به تعبیری یک قسمتی از مملکت خودم را به تو محول کنم.
این هم خوشحال میشود! معاویه میگوید اتفاقاً یک دختری هم دارم! دخترم هم میخواهم به تو تزویج کنم. عبداللهبن زبیر بیشتر خوشحال میشود!
یک مدتی میگذرد. عبداللهبن زبیر میبیند خبری نشد. میگوید شاید معاویه پشیمان شده! ذهنش درگیر و تشنه شده بوده!
پیش معاویه میآید. معاویه به او میگوید فکر نکن آن وعدهای که دادم میخواهم زیرش بزنم! اما با دخترم صحبت کردم گفته این زن دارد، من حاضر نیستم با هوو به تعبیری زندگی بکنم!
عبداللهبن زبیر با خودش فکر میکند میگوید جناب امیرالمؤمنین طلاقش میدهم! لذا چهکار میکند؟! زنش را طلاق میدهد!
همسرش را طلاق میدهد. مدت عدهاش که میگذرد، معاویه به ابوموسی اشعری میگوید که میروی این زن مطلقه را که مدت عدهاش هم گذشته، برای فرزندم یزید خواستگاری میکنی. ابوموسی اشعری حرکت میکند تا این کار را انجام دهد. در مسیر، عبداللهبن عباس را میبیند. میپرسد کجا میروی؟ ابوموسی اشعری میگوید من یک امر خطیری را میخواهم انجام بدهم؛ میخواهم زن سابق عبداللهبن زبیر را برای یزید خواستگاری بکنم. ابنعباس هم این خانم را قبلاً دیده بوده. به ابوموسی میگوید حالا اگر قبول کرد یزید را که قبول کرد، اگر قبول نکرد او را برای من خواستگاری کن!
ابوموسی میرود و در راه به امام حسین علیهالسلام برخورد میکند. با ایشان سلام و احوالپرسی میکند. این ابوموسی اشعری آدم سادهای بوده و همه چیز را هم میگفته!
به امام میگوید برای یک امر خطیری میخواهم بروم و زن سابق عبدالله را خواستگاری کنم. سپس توضیح میدهد و میگوید ابنعباس هم گفته اگر او نخواست من هستم.
امام حسین علیهالسلام میفرمایند اگر چنانچه آن خانم، یزید و ابنعباس هم نخواست، برای من این خانم را خواستگاری کن و من وکالت میدهم از طرف من اگر قبول کرد عقدش کن.
ابوموسی میرود پیش آن خانم در میزند و وارد میشود و میگوید چهار تا خواستگار داری. اول یزید، دوم ابنعباس، سوم حسینبن علی، چهارمی خودم. این زن عاقل بوده، میگوید تو اگر جای من بودی کدام یکی از این چهار تا را انتخاب میکردی؟!
ابوموسی اشعری پاسخ میدهد اگر ثروت میخواهی یزید! اگر یکسری فضائل علمی میخواهی ابنعباس! اگر هم ثروت میخواهی، هم جایگاه معنوی میخواهی، هم شرافت میخواهی، حسینبن علی! اگر نه ثروت میخواهی نه کمالات میخواهی، من!زن میگوید پس حسین! ابوموسی همانجا عقد را میخواند و محرمش میکند. سپس نزد آقا امام حسین علیهالسلام میآید و میگوید این عروس شما خودش هم خواست، شما هم به من وکالت دادی من عقد هم خواندم. امام حسین علیهالسلام هم یک نامهای مینویسند به یزید و معاویه که این زن عبداللهبن زبیر همسر من است، حق تعرض و نگاه به او را نداری!
این نامه را میفرستند. یزید نامه را میخواند. کینهٔ امام حسین علیهالسلام را به دل میگیرد. یکی از مباحثی که نمیخواهم اینها را مخلوط بکنم اما بوده، یکی از علل ناقصهای که کینه داشته یزید از امام حسین علیهالسلام، سر همین خانم بوده! و خیلی تلاش کرد معاویه! یزید کینه میکند، البته جهات دیگر هم بوده مثل خلافتش؛ جهات دیگری هم بوده که کینه سر امام حسین علیهالسلام داشته، اما یکی از آنها این بوده است! در تاریخ هم ذکر شده.
امام حسین علیهالسلام پیش عبداللهبن زبیر میروند. به او میفرمایند چرا بهخاطر قدرت، بهخاطر شهوت، همسرت را طلاق دادی؟! اینها فریبت دادند! همسرت در عقد من است، من دستی به او نزدم؛ خطبه طلاق را جاری میکنم و تو برو به همسرت برگرد!
و امام حسین علیهالسلام این کار را انجام میدهند، اصلاً این زن را هم نمیبینند و عبداللهبن زبیر برمیگردد.
لذا یکی از جهاتی که باز در تاریخ آوردند، درسته عبدالله هم میخواست به قدرت برسد اما آنکه شعار یالثارات الحسین میدهد ولو اینکه با بنیهاشم خوب نبود، اما این لطف را امام حسین به او کرده بود، یک علاقهای از این جهت به امام حسین علیهالسلام داشت. اصلاً نه مذهبش را قبول داشت، نه فکرش را قبول داشت، ولی بهخاطر همین ماجرا، علاقهای نسبت به امام حسین علیهالسلام داشت؛ که حالا امام حسین علیهالسلام میخواستند بگویند معاویه و یزید با نوامیس مردم این کار را انجام میدهند.
-دکتر وحید باقرپور کاشانی.