صوت ســـخنرانی:
سخنران: دڪتر وحید باقرپور ڪاشانی
𑁍 ⋆ 𑁍 ⋆ 𑁍 ⋆ 𑁍 ⋆ 𑁍 ⋆ 𑁍 ⋆ 𑁍
•دانلود ڪلیپ، pdf و صوتِ سخنرانی با ڪلیڪ روے عبارات زیر:
┓ 🖌┏؛
┛┗؛ ژن و DNA در روایات ↓📋 › ؛
نکتهای اینجا عرض بکنم در ارتباط با ژن و بعد جهش ژنی.
در خصوص ژن؛ ژن چی هست؟
در خصوص ساختار ژن که حالا قطعهای از مولکول DNA که اطلاعات ژنتیکی با خودش حمل میکند و از والدین به نسل بعد منتقل میشود و این سبب بروز و ظهور شباهت بین ویژگیهای والدین و اطفال و نسل میشود.
در خصوص ژن، در این کتاب خودم «ستارگان هدایت» در صفحهی ۱۰۵، اینجا من یک نکاتی را در مورد DNA گفتم، یک نکاتی هم در مورد ژن گفتم و اینکه آیا در فرمایشات معصومین علیهمالسلام هم این بحث ژن و DNA مطرح شده یا نه، یک اشارهای را در این کتاب داشتم.
یک حدیث در صفحهی ۱۰۴ آوردم که:
«پیامبر اسلام در بیش از هزار و چهارصد سال پیش پرده از اسرار علم ژنتیک بر میدارد.
مردی از انصار همراه با همسرش حضور رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم رسید و گفت: این دختر عمو و همسر من است و از او جز نیکی من چیزی ندیدم، اما او فرزندی برایم آورده بسیار سیاه، دارای سوراخهای بینی بزرگ، موهای فرفری، بینی پهن و به صورت چسبیده است. شبیه او را نه در داییهایم میشناسم نه در نیاکانم!
رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم به همسر او فرمود: تو چه میگویی؟
گفت: هرگز، سوگند به آن کسی که تو را به حق برانگیخته است، از زمانی که او مرا به همسری برگزیده است، هیچکس را به جای او ننشاندم. حضرت مدتی سر به پایین افکندند، سپس نگاه به آسمان نمودند، آنگاه رو به مرد کرده و فرمودند: هنگامی که نطفه در رحم جای میگیرد، عروق به حرکت در میآید».
عروق چی هست؟
اینجا من یک پاورقی زدم، از لحاظ لغوی از کتاب لسانالعرب آوردم که عروق به معنای رگها هست؛ بهمعنای اصل و ریشهها هم معنا میدهد.
بعد یک عبارتی را آوردم از کتاب مرحوم واعظ محترم محمدتقی فلسفی، کودک از نظر وراثت و تربیت، جلد اول صفحهی ۶۲؛ این عبارت که:
«رسول اکرم و ائمه علیهمالسلام که حقایق را با نور وحی و الهام میدیدند، به این قانون خلقت (وراثت) توجه کامل داشتند، و در بعضی از روایات دربارهی این راز بزرگ سخن گفته، و کلمهی عِرق را معرف عامل وراثت قرار دادهاند؛ به عبارت روشنتر، همان معنایی را که امروز محافل علمی جهان از کلمهی «ژن» استفاده میکنند، اخبار از کلمهی عِرق استفاده کرده است».
پس چی شد؟
عِرق، معرف عامل وراثت مطرح شد.
حالا این عبارت چی هست؟
«پیامبر سرشان را پایین انداخته بودند،
بعد به آسمان نگاه کردند آنگاه رو به مرد کرده و فرمودند:
هنگامی که نطفه در رحم جای میگیرد، عروق، (یعنی ژنها) به حرکت در میآیند و از خداوند میخواهند که فرزند به آنها شبیه گردد».
اینجا آوردم که شاید این حالت ملکوتی هست، چون از نگاه ملکوتی، تمام موجودات درک و فهم دارند.
﴿یُسَبِّحُ لِلَّهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ﴾
تسبیح، تقدم بر شعور و معرفت هست.
خب اینها از خدا میخواهند که به هر حال خلقت اینها در چه جهتی هست؟
در جهتی که انسانی به وجود بیاید که این حالا نصیب آنها شود.
«این کودک از آن عروقی است که نه نیاکان تو و نه نیاکان نیاکان تو آن را درک نکردهاند». یعنی این عروق هست اما این جهت متفاوت هست. پس اصلی به عنوان عامل وراثت در نظر گرفته شده، اما نبی اکرم گفتن که استثناء هم اینجا مطرح هست، و در حدیث
هم این را گفتند، و این مسأله یعنی بحث عروق را پذیرفتند.
این روایتی که الآن خواندم در اصول کافی هست، جلد پنجم، صفحهی ۵۶۱ و ۵۶۲؛ در وسایلالشیعه هم جلد ۲۱ صفحهی ۵۰۳ و ۵۰۴ آورده شده.
بعد در ادامه اینجا آوردم:
«در روایتی دیگر شبیه به این روایت، حضرت در ادامه فرمودند: برخیز که او فرزند توست، و جز از عِرق تو و عِرق همسرت نیست».
یعنی ژن تو و ژن همسرت هست،
یعنی مال کسی دیگری نیست. اما شاید ویژگیهایی داشته باشد فرض بکنید در ارتباط با چند نسل قبل تو باشد.
ما داشتیم مواردی را مثلاً فرض بکنید جد طرف چشمانش سبز بوده، پدربزرگ و مادربزرگ چشمانشان قهوهای بوده، پدر و مادرش هم چشمانشان قهوهای بوده، میبینیم که نوه و نبیره و یا ندیدهی او چشمش سبز میشود!
میگویی چرا چشمش سبز شد؟
برمیگردد به چند نسل قبل او که چنین بوده!
«آن مرد برخاست و دست همسرش را گرفت و خرسندیاش نسبت به او و فرزندش افزون شد».
این روایت هم اینجا آوردم، در کتاب الجعفریات مال محمدبن اشعث کوفی، صفحهی ۱۸۷.
بعد در ادامه نوشتم:
«همچنین از روایتی معتبر از حضرت امام صادق علیهالسلام میتوان به وجود مولکول شگفتانگیز DNA پی برد. این در حالی است که کشف این ماده به کمتر از صد سال پیش برمیگردد».اینجا DNA را توضیح دادم. ابتدا باید روشن شود که نسبت DNA با ژن چیست؟
گفتیم ژن قسمتی از این مولکول DNA هست.
اینجا یادم هست موقعی که این کتاب ستارگان هدایت که به این قسمت رسیده بودم، رفرنسهای مختلف علمی را در تعریف سلیستر و روانتر و دقیقتر DNA میخواندم، از چند تا رفرنس من اینجا مطلب آوردم، حالا این را میخوانم و سندش را هم ذکر میکنم. «DNA مولکولی بلند و باریک است که از رشتهای از مولکولهای کوچکتر که به شکل یک مارپیچ دوتاییِ سه بعدی، همانند یک نردبان هستند، ساخته شده است.
یک انسان معمولی در هر زمان بین ۵۰ تریلیون تا ۱۰۰ تریلیون سلول در بدن خود دارد.
انسانها ۴۶ کروموزوم داخل هستهی بیشتر سلولهایشان دارند. کروموزومها، مولکولهای بلند و باریکی از مادهی شیمیایی DNA هستند.
بنابراین به تعداد بیشتر سلولهای بدن یک انسان، DNA یکسانی وجود دارد. در مجموع، کروموزومهای موجود در یک سلول، حاوی حدود دو متر DNA است».
عجیب است! دو متر یک سلول، دو متر DNA دارد!
«هر چند که این DNA برای قرارگیری داخل سلول، فشرده شده است. اگر تمام DNA موجود در یک انسان کشیده شده و به هم متصل گردد، طول آن حدود ۲۰۰ میلیارد کیلومتر خواهد شد.
ژنوم انسان (کل مادهی ژنتیکی یک فرد) حاوی حدود سی هزار ژن است. هر ژن، یک توالی از DNA دارد که مانند کدی برای یک پروتیین یا مادهی بدن عمل میکند».
از کتاب آشنایی با ژنها و DNA صفحهی ۶۵ از آنا کلیبورن این مسأله را ذکر کردم.
بعد در ادامه: «DNA یک مولکول اطلاعاتی است که توالی نوکلئوتیدی خود حاوی اطلاعات لازم برای ساخت تمام پروتئینها و سلولها و بافتهای یک موجود زنده است. این مولکول از لحاظ شیمیایی تحت شرایط مختلف بسیار پایدار است. قابلیت بازیافت توالیهای DEN از فسیلهایی با سن دهها هزار سال شاهدی بر این ادعاست.
به دلیل این پایداری و نیز مکانیسمهای تعمیر که در سلولهای زنده صورت میگیرد، پلیمر بلند یک مولکول DNE میتواند طولی در حدود ده به توان نه نکلوئوتید داشته باشد. درواقع تمام اطلاعات لازم برای رشد یک سلول تخم لقاح یافتهی انسانی به یک فرد بالغ که از تریلیونها سلول با اعمال اختصاصی تشکیل شده است، میتواند در یک توالی چهار نوکلئوتیدی ممکن که حدوداً سه ضربدر ده به توان نه جفت باز را در ژنوم انسان تشکیل میدهند، ذخیره شود».
سند این مسأله در کتاب زیستشناسی سلولی و مولکولی لودیش، جلد اول صفحهی ۱۴۲، نویسنده هاروی لودیش است.
و در آخر هم آوردم که:
«مولکولهای DNE سلول نخستین بر طبق نقشهی پیشپرداختهای آمادگی دارند که قلب آدمی را، شُش او را، ۵/۵ لیتر خونی که در بدن گردش میکند، ۷/۵ متر رودهای که غذا از آن میگذرد و…. بهطور خلاصه شخصی کامل به وجود آورند».
این را هم در کتاب دانستنیهای جهان علم، صفحهی ۳۴ ذکر کردم.
دکتر وحید باقرپور کاشانی