مهدی نصیری
از دیگر خطاهای اعتقادی فلاسفه مسلمان انکار جسمانی بودن معراج پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله است. فلسفه بر اساس مبانی نجومی خود که امروزه به کلی باطل و منسوخ شده است، خرق و التیام (شکافتن و جوش خوردن) در افلاک و آسمانها را محال دانسته و نمی تواند بپذیرد که پیامبر اسلام با بدن عنصری خود از جوّ زمین خارج شده و به آسمانها رفته باشد. از همین رو معراج را بر خلاف آیات و روایات که بر صعود و عروج پیامبر با بدن و جسم مبارکشان تاکید دارند، امری روحانی و یا رؤیا و یا شبیه به رؤیا می دانند.
علامه مجلسی در این موضوع نیز به نقد و رد فلاسفه پرداخته و اعتقاد آنان را بر خلاف دهها آیه و روایت که صریح در معراج جسمانی پیامبر است، می داند.
وی در رساله اعتقادات می نویسد:
« واجب است بر تو اقرار به اینکه معراج حضرت رسول صلَّی الُله علَیهِ و آلهِ جسمانی بوده است و با همین بدن شریف به معراج رفته و از آسمان ها گذشته است و گوش نده به شبهات فلاسفه که می گویند: خرق (شکافتن) و التیام (به هم پیوستن) در افلاک ممکن نیست، چرا که اینها خیالاتی سست و بی پایه است و معراج از ضروریات دین و انکار آن موجب کُفر است. و لازم است که تو، راجع به آنچه اخبار از طرف ایشان رسیده، در مقام تسلیم باشی؛ پس اگر عقلت آن را درک کرد، به آن تفصیلا ایمان داشته باش و اگر عقلت نرسید، به آن اجمالا ایمان داشته باش و علم آن را به خود ایشان واگذار کن و مبادا از این جهت که عقلت به آن اخبار نرسیده، گفته های ایشان را ردّ کنی؛ چرا که شاید همان مطلب از ایشان باشد و تو به بد فهمی خود آن را ردّ کرده و خدای تعالی را بر فراز عرش، تکذیب کرده باشی و این فرموده امام صادق علیه السّلام است در صعب و مشکل بودن احادیث امامان و اینکه کلام ایشان دارای وجوه بسیار است و فضیلت تدبّر و اندیشیدن در احادیث آنها و تسلیم در قبال ایشان و نهی از ردّ کردن اخبار آنها و بدان که علوم و حالات ائمه علیهم السلام عجیب است، چنانچه عقل ما به آن نمی رسد و لذا جایز نیست که روایات رسیده از ایشان را رد نماییم.» (رساله اعتقادات ص ۴۹)
مجلسی در کتاب حیاه القلوب نیز انکار معراج جسمانی را ناشی از عدم تتبع در روایات و یا بی اعتقادی به آنها می داند:
«احادیث متواتره خاصه و عامه دلالت مىکند که عروج آن جناب به بدن بود نه به روح بىبدن، و در بیدارى بود نه در خواب، و در میان قدماى علماى شیعه در این معانى خلافى نبوده چنانکه ابن بابویه و شیخ طبرسى و غیر ایشان تصریح به این مراتب کردهاند، و شکى که بعضى در جسمانى بودن معراج کردهاند یا از عدم تتبع اخبار و آثار رسول خدا و ائمه هدى علیهم السّلام است یا به سبب عدم اعتماد بر اخبار حجتهاى خدا و وثوق بر شبهات ملاحده حکماست، اگر نه چون تواند بود که کسى که اعتقاد به فرموده خدا و رسول و ائمه حق علیهم السّلام داشته باشد و آیات قرآنى و چندین هزار حدیث از طرق مختلفه در اصل معراج و کیفیات و خصوصیات آن بشنود که همه صریحند در معراج جسمانى و به محض استبعاد و هم یا شبهات واهیه حکما همه را انکار و تأویل نماید و در کم صفحه از کتابهاى حدیث سنى و شیعه هست که در آنجا معراج به تقریبى مذکور نباشد.» (حیاه القلوب ۳ : ۶۹۹)
مرحوم مجلسی در کتاب بحار الانوار به تشریح بیشتر مساله می پردازد و می نویسد:
«بدان که عروج پیامبر صلی الله علیه و آله به بیت المقدس و سپس به آسمان در یک شب با جسم مبارکش، از جمله مسائلی است که آیات و روایات متواتری از طریق شیعه و سنّی بر آن دلالت دارد و منشأ و دلیل انکار این دسته از روایات یا تاویل آن به روحانی بودن معراج یا تاویل به در خواب دیدن آن، ناشی از تتبّع و بررسی اندک در آثار ائمه طاهرین یا کم توجهی به دین و ضعف یقین، یا فریفته شدن به اقوال گمراه کننده فیلسوفان است. و گمان نمیکنم در هیچ یک از اصول مذهب به اندازه این مسأله، اخبار و روایت وارده شده باشد. و نمیدانم به چه انگیزهای آن اصول را پذیرفتهاند و در باره آن ادعای علم و دانش دارند و در این مقصد عالی (معراج جسمانی) توقف کردهاند. پس شایسته است به آنان گفته شود: «أفتؤمنون ببعض الکتاب و تکفرون ببعض». اما عذر آوری آنان به اینکه فلک قبول خرق و التیام (باز و بسته شدن فلک) نمی کند، بر انسانهای دانا آشکار است که آنچه آنها در این مسأله بدان تمسّک میجویند، چیزی جز شبهههای وهمانگیز نمیباشد با وجود اینکه دلیل آنان با فرض درست بودن، در واقع دالّ بر عدم جواز خرق در فلکی است که همه اجسام را احاطه میکند و معراج مستلزم آن نیست. و اگر قرار باشد این چنین شک و شبهههایی مانع از قبول آن چیزی باشد که با اخبار و روایتهای متواتر ثابت شده، جایز میگردد که در همه ضروریات دین توقف و درنگ کنیم. و من از برخی علمای متاخر اصحاب ما در شگفتم که چگونه در این چنین مواردی دچار ضعف و سستی شدهاند، با وجود اینکه مخالفان آنها علی رغم اندک بودن اخبار و آثارشان و عدم تدیّنشان در مقایسه با آنان، انکار این قضیه را جایز ندانستهاند و اجازه تاویل آن را ندادهاند. و اینان علی رغم اینکه از پیروان ائمه اطهار علیهم السلام هستند و چندین برابر مخالفان، آثار و روایتهای صحیح دارند، از شمار اندکی از بیخردان مخالف پیروی میکنند و اقوال آنان را در میان اقوال شیعیان متدیّن ذکر میکنند. خداوند ما و دیگر مؤمنان را از این اندیشههای فریبکارانه گمراهان پناه دهد.
و بدان، اصحاب قدمای ما و اهل تحقیق در این باره توقّف و درنگ نکرده و تردید نداشتهاند.
شیخ الطائفۀ ـ قدس الله روحه ـ در تبیان گوید: «در نزد اصحاب ما و در نزد بسیاری از اهل تأویل ـ و جبّائی نیز آن را ذکر کرده ـ آمده که آن حضرت در آن شب به آسمان بالا رفت تا اینکه به سدرۀ المنتهی در آسمان هفتم رسید و خداوند شماری از آیات و نشانههای آسمانها و زمین را به او نشان داد تا به واسطه آن، بر معرفت و یقین او افزوده شود. و این اتفاق در زمان بیداری آن حضرت بود نه خوابش. و آنچه قرآن بدان گواهی میدهد، سیر شبانه پیامبر از مسجد الحرام به مسجد الاقصی است و معراج آن حضرت به آسمانها با اخبار و روایتها دانسته میشود.» (تفسیر التبیان ۲ : ۱۹۴)
و اینکه گفته است «در نزد اصحاب ما»، میرساند که آنان بر این مسأله اتفاق نظر دارند. پس به آنچه ابن شهر آشوب به اصحاب ما اسناد داده که فقط شیعه امامیه به معراج به سوی بیت المقدس باور دارند، قابل توجه نیست. در ادامه، در این مسأله سخن خواهیم گفت.
در مقاصد و شرح آن گوید: معراج پیامبر صلی الله علیه و آله با کتاب و سنّت و اجماع امّت ثابت شده است. اما مسأله اختلافی در باره اینکه آیا معراج در خواب بوده یا بیداری، و معراج روحانی بوده یا جسمانی ـ روحانی، و تنها به مسجد الاقصی بوده یا به آسمان نیز عروج کرده، (باید گفت) حقیقت این است که معراج در بیداری با عروج جسم به سوی مسجد الاقصی اتفاق افتاد و قرآن بر آن گواهی میدهد و اجماع قرن دوم بر آن دلالت دارند و بنا بر احادیث مشهور، از مسجد الاقصی به سوی آسمان عروج کرد. و کسی که آن را انکار کند، مبتدع است. و سپس بنا بر اختلاف آراء به خبر واحد، از آسمان به بهشت و عرش، یا به کرانههای عالم بود. و معروف است که پیامبر برای قریش، مسجد الاقصی را همانگونه که بود، توصیف کرد و آنان را از وضعیت کاروان و قافلهشان خبر داد و کاروان بر همان وضعیتی بودند که پیامبر خبر داده بود، و آنان را از شگفتیهایی که در آسمان دید و از حالات پیامبران بر منوالی که در کتابهای حدیثی آمده است، خبر داد.
ما این مسأله را مطرح میکنیم که امر ممکنی وجود دارد که صادق (خدا یا قرآن) از آن خبر داده است و دلیل ممکن بودن، تماثل و شباهت اجسام است. پس جایز است آسمان همچون زمین باز شود و انسان عروج کند…. و همچنین اگر ادعای پیامبر صلی الله علیه و آله، معراج در خواب یا معراج با روح باشد، کافران شدیداً او را انکار و تکذیب نمیکردند و برخی از مسلمانان به خاطر تردید داشتن در صدق پیامبر صلی الله علیه و آله، از دین بر نمیگشتند.
مخالف به روایتی که از عائشه نقل کرده، تمسّک برده است که عائشه گفته است: سوگند به خدا، جسم محمد رسول خدا صلی الله علیه و آله ناپدید و محو نشد. و به روایتی از معاویه که گفته است: آن، رویای صادقه بود. و تو میدانی بر فرض درست بودنش، نمیتوان آن را به عنوان حجّت در برابر روایتها و اقوال بزرگان صحابه و اجماع قرنهای بعدی در نظر گرفت.» (بحار الانوار ۱۸: ۲۹۱ ـ ۲۸۹ ، همچنین ر. ک به بحار الانوار ۵۵ : ۱۸۰)