برچسب آرشیوها: حسین

امام صادق علیه السلام:فَما من عبدٍ شرِبَ الماءَ، فَذکرَ الحسین (علیه‌السلام) و لَعَنَ قاتلَه الّا کتب الله له مائة الف حسنة و حطّ عنه مائة الف سیئة و رفع له مائة الف درجة و کانّما أعتق مائة الف نسمة و حشره الله تعالی یوم القیامة ثلج الفؤاد

  امام حسین سلام الله علیه فرموده اند: ♥ خدایم را به آنچه خود خودش را توصیف کرده است، توصیف می کنم♥ “”توحید شیخ صدوق ص۸۰″” . . . ♦♦اللهم عجل لولیک الفرج♦♦

عطیه عوفی می‌گوید: من همراه جابربن عبداللّه انصاری، جهت زیارت قبر مطهر اباعبداللّه‌الحسین علیه‌السلام خارج گشتیم. هنگامی که به کربلا وارد شدیم، جابر در کنار شط فرات پیاده شد، غسل کرد و بهترین جامه های خویش را بر تن کرد و عطری که همراه داشت به خود زد. هر قدمی که به سوی قبر بر می‌داشت تکبیر می‌گفت و خدا را یاد می‌کرد. چون جابر بینایی خود را از دست داده بود از من خواست که دست او را به قبر مطهر سیدالشهداء علیه السلام بمالم. هنگامی که دست خود را روی قبر شریف گذاشت، بر روی قبر افتاد، جابر به حالت غش روى مزار [امام حسین علیه السلام] افتاد؛ به صورتش آب پاشیدم ؛ به هوش آمد . آن گاه سه بار گفت: «یا حسین!» بعد با خود می‌گفت: (حبیب لایجب حبیبه) آیا دوست جواب دوستش را نمى‌دهد؟

  ܓ✿ܓ✿کودکان شیعه عاشقان خردسال حسین در اربعین ١۴٣۶ܓ✿ܓ✿ ♦پیامبر نور و رحمت که سلام و درود خداوند بر ایشان و خاندان پاکشان باد فرموده اند:♦ ♥ೋ♥ بر شما باد جوانان که قلب آنان رقیق تر و آماده پذیرش خیر است♥ೋ♥ منبع:محجه البیضاء، جلد ۳ ═════════ ♥ೋღ☃ღೋ♥ ═══════════ . . . ♦♦اللهم عجل لولیک الفرج♦♦

  السلام ای وادی کرببلا السلام ای سرزمین پر بلا السلام ای جلوه گاه ذوالمنن السلام ای کشته های بی کفن ═════════ ♥ೋღ☃ღೋ♥ ═══════════ ♦♦اللهم عجل لولیک الفرج♦♦

کربلایت بار دیگر منزل زینب شده இدر عزای اربعینت جان او بر لب شده இ او که شمع محفل شمس و قمر، وان غنچه بود இ بعد از این پروانه ی هجده گل و کوکب شده . . .

  ♥♥ مسافت بین دو قبر مطهر حضرت سید الشهدا علیه السلام و برادر با وفایش حضرت ابوالفضل علیه السلام ۳۷۸ متر است همچنین مسافت بین دو نقطه صفا و مروه هم ۳۷۸ متر الله اکبر کبیرا…♥♥♥ ܓ✿ یک خیابان کرده مجنونم تو می دانی کجاست؟ ܓ✿ آن خیابان کوی جانان قطعه ای از کربلاست ܓ✿ یک خیابان دل ربوده …

  تمام می‌شوم امشب در آخر قصه بخواب بانوی احساس! دختر قصه! یکی نبود و یکی بود و آن یکی هم رفت یکی یکی همه رفتند از در قصه ببند چشم خودت را! فقط تجسم کن! میان شعلۀ آتش سراسر قصه… خیال کن که لبت تشنه است و از لب آب بدون آب بیاید دلاور قصه بده امانت شش ماهه …

  جسم و روحم با حرم گشته عجین حال و روزم با غمت گشته غمین این سه جمله خواب شبهای من است کربلا………..پای پیاده…….اربعین…