سه “قانون اندیشه”

سه “قانون اندیشه” The Three Laws of Thought

برخی متفکران پیشین بعد از آنکه منطق را بعنوان “دانش قوانین فکر” تعریف کردند، در ادامه  گفتند دقیقاً سه قانون بنیادین برای فکر وجود دارد، قوانینی آنچنان بنیادی که رعایت آنها برای درست بکار بردن عقل هم لازم و هم کافی است. بطور سنتی، این سه اینگونه نامیده می‌شوند:

  • اصل اینهمانی( principle of identity)؛ این‌اصل میگوید، اگر  گزاره‌ای درست باشد، پس  درست است. بااستفاده از روش نمادگذاری خود میتوان آنرا اینگونه بازآرایی کرد که اصل اینهمانی میگوید هرگزاره بصورت  p ⊃ p  باید درست باشد؛  و بعبارت دیگر این گزاره یک توتولوژی است.

  • اصل امتناع تناقض(principle of noncontradiction)؛ این‌اصل میگوید هیچ گزاره‌ای نمی‌تواند درست و هم نادرست باشد. بااستفاده از روش نمادگذاری خود میتوان آنرا اینگونه بازآرائی کرد که اصل امتناع تناقص میگوید هرگزاره بصورت  p • ~ p باید نادرست باشد؛  بعبارت دیگر این گزاره یک تناقض است.

  • اصل طرد شق میانی(principle of excluded middle)؛ این‌اصل میگوید هرگزاره باید درست یا نادرست باشد. بااستفاده از روش نمادگذاری خود میتوان آنرا اینگونه بازآرائی کرد که اصل طرد شق میانی میگوید هرگزاره بصورت  p ⋁ ~ p باید درست باشد؛ بعبارت دیگر این گزاره یک توتولوژی است.

روشن است که این گزاره‌های درست،  منطقاً درست هستند- اما این ادعا که آنها دارای این ویژگی‌اند که بنیادی‌ترین قوانین فکر هستند، تردیدبرانگیز است. اصل‌اول(اینهمانی) و اصل‌سوم(طرد شق میانی) توتولوژی هستند، اما صورتهای فراوان توتولوژیک دیگری هم وجوددارند که درستی آنها به همین اندازه معین است. اصل‌دوم (امتناع تناقض) نیز به‌هیچ عنوان تنها صورت گزاره‌ای متناقض نیست.

ما اینجا این اصول را در تکمیل جدول ارزش بکار می‌بندیم. مطابق با اصل طرد شق میانی در ستونهای آغازین جدول T یا F قرار میدهیم. طبق اصل امتناع تناقض در هیچ‌جا از جدول، T و F  را باهم قرارنخواهیم داد. و هرگاه دریک سطر داده‌شده برای یک نماد T قراردادیم،  آنگاه وقتی با آن نماد درسایر سطرها و ستونها روبرو شدیم، چنین فرض می‌گیریم که (مطابق با اصل اینهمانی) آن نماد هنوز  T است. بنابراین میتوان این سه قانون فکر را بعنوان اصولی در نظر گرفت که در تشکیل جدول ارزش بکارمیروند.

بااین وجود و با درنظر گرفتن تمام گستره منطق استنتاجی، این سه قانون نه مهم‌تر و نه ثمربخش‌تر از بسیاری دیگر هستند. در واقع، توتولوژی‌های دیگری هستند که برای مقاصد استنتاجی ثمربخش‌تر و به‌این معنا مهم‌تر ازاین سه هستند؛ که البته گسترش بیشتر این مساله بیرون از قلمرو این کتاب است[۱۵].

اصل اینهمانی بااین زمینه که اشیاء تغییر میکنند و همیشه نیز درحال تغییر هستند مورد حمله واقع‌شده است. برای مثال این گزاره که امریکا شامل سیزده ایالت اصلی بود، دیگر برای امریکای امروز با پنجاه ایالت درست نیست. ولی این مسأله اصل اینهمایی را فرو نمی‌ریزد. جمله “فقط سیزده ایالت در ایالات متحده امریکا وجود دارد” شکل سربسته گزاره‌ای است که میگوید “فقط سیزده ایالت در ایالات متحده امریکا درسال ۱۷۹۰ وجود داشت” – و این گزاره همانطور که درسال ۱۷۹۰ درست بود،  اکنون نیز درست است. وقتی توجه خود را به پیکربندی کامل و ناسربسته گزاره‌ها برگردانده، خواهیم دید که درستی (یا نادرستی) آنها درطول زمان تغییرنمیکند. اصل اینهمانی درست است و  مزاحمتی نیز با فهم ما از تغییر پیوسته ندارد.

اصل امتناع تناقض توسط هگلی‌ها و مارکسیست‌ها بااین زمینه که تناقض گوهرین و فراگیر  در همه‌جا نافذ است و اینکه جهان در سرشت خود درگیر نیروهای متناقض است، مورد حمله قرار گرفته است. البته این درست است که در جهان نیروهای درگیرباهم  وجود دارد – اما این نیروهای درگیربا‌هم را “متناقض” خواندن، بکار گرفتن سست و گمراه‌کننده این عبارت است. اتحادیه‌های کارگری و صاحبان تأسیسات صنعتی ممکن است بواقع در گیر با یکدیگر باشند- ولی هیچیک، نه صاحبان صنایع و نه اتحادیه‌ها، نقیض یکدیگر یا متناقض باهم نیستند، اصل عدم تناقض وقتی بطور صحیح و آنگونه که مقصود منطقدان است فهمیده شود، غیر قابل انکار و بتمامی درست است.

اصل طرد شق میانی  با این زمینه که این اصل منجر به “دوارزشگری”  میشود که موجب “سفید یا سیاه” دیدن جهان شده و این به نوبت خود مانع از پدیدآمدن یک همنواییِ فارغ از یک درجه‌بندی مطلق می گردد، بسیار مورد نقد قرار گرفته است. البته و اگرچه گزاره‌های “این سیاه است”  و “این سفید است” نمیتوانند باهم وقتی “این” دقیقاً به یک چیز اشاره میکند، درست باشند- ولی “این”  میتواند نه سیاه و نه سفید باشد. این دو گزاره متضاد هستند ونه متناقض. نقیض گزاره “این سفید است”  گزاره “اینچنین نیست که این سفید است” است و (وقتی “سفید” بطور دقیق درهرگزاره به یک معنی بکار رفته باشد) یکی از آنها باید درست و دیگری نادرست باشد. اصل طرد شق میانه گریز ناپذیر است.

تاوقتی‌که این–سه “قانون فکر” درباره گزاره‌هایی شامل عبارات دقیق غیر چندمعنایی، ناسربسته بکار روند، ردنشدنی خواهندماند. البته آنها می‌توانند شایسته عنوانهای تجلیل‌آمیزی نباشند که بعضی فیلسوفان به آنها نسبت داده‌اند[۱۶]،  ولی بدون شک درست هستند.

پانوشت‌ها:

[۱۵]- خوانندگان علاقمند برای بررسی بیشتر دراین باره میتوانند به

I. M Copi and J. A Gould, eds., “Reading on Logic”, 2d ed., New York, Macmillan, 1972, part 2: and I. M Copi and J. A Gould, eds., “Contemporary Philosophical Logic”, New York, St Martin’s Press 1987, part8.

مراجعه نمایند.

[۱۶]- افلاطون بطور صریح به اصل امتناع تناقض در رساله جمهوری استناد جسته؛ ارسطو هرسه این اصول را در متافیزیک خود مورد بحث قرار داده است. ارسطو درباره اصل امتناع تناقض مینویسد “اینکه یک ویژگی یکسان دریک زمان و یک جهت نمیتواند متعلق به یک موضوع باشد و نباشد” خود یک اصل است “که همه باید همراه با آن باشند. و شامل همه چیزهاست” و “هرآنکس که بدانشی می‌آغازد باید از قبل آنرا داشته”، وی اینگونه به جملات خود خاتمه می‌دهد،  “قطعی‌ترین همه اصول”.

پیشنهاد ما به شما

حکمت ابو علی سینا(جلد یک تا پنج)

عنوان: حکمت ابو علی سینا(جلد یک تا پنج) تألیف: محمد صالح حائری مازندرانی دانلود پی‌دی‌اف‌ها …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *


Question   Razz  Sad   Evil  Exclaim  Smile  Redface  Biggrin  Surprised  Eek   Confused   Cool  LOL   Mad   Twisted  Rolleyes   Wink  Idea  Arrow  Neutral  Cry   Mr. Green