صوت ســـخنرانی:
سخنران: دڪتر وحید باقرپور ڪاشانی
𑁍 ⋆ 𑁍 ⋆ 𑁍 ⋆ 𑁍 ⋆ 𑁍 ⋆ 𑁍 ⋆ 𑁍
•دانلود ڪلیپ، pdf و صوتِ سخنرانی با ڪلیڪ روے عبارات زیر:
┓ 🖌┏؛
┛┗؛ محالات و نسبت آن با قدرت خداوند↓📋 › ؛
این ماسک الان دست من است، این ماسک در حینی که دست من باشد، در دست من نباشد! آیا امکان دارد؟!
ببینید الان ماسک در دست من است، در این زمان نیست، زمان فرق کرد، بله این امکانش هست! اما در همین آنی که الان این ماسک در دست من هست، در دست من نباشد؟! این محال است! به خاطر اینکه وجود با عدم قابل جمع نمیشود!
این وجود هست، عدم، نبود ماسک هست! چطور میشود بود و نبود ماسک یکی باشد؟
یا شما در حینی که فیزیکاً ها! گاهیاوقات فکرتان جای دیگر هست! نه! فیزیکاً در این کلاس هستید در این کلاس هم نباشید، با همین جسدها! نه اینکه بگویید دو سه تا جسد داریم یک روح داریم اشراف به همه دارد! نه!
همین یک بدن در حینی که در این کلاس هست، در این کلاس نباشد؟! نمیشود! محال است! بود و نبود با هم قابل جمع نمیشود!
این میشود اجتماع نقیضین. اجتماع نقیضین حکم مستقل عقل هست، محال است!
حالا این ماسکی که در دست من است، هم وجود نداشته باشد عدم هم نداشته باشد!
یعنی بودش را از آن سلب بکنیم، نبودش هم از آن سلب بکنیم، این هم امکانش نیست! زیرا بالاخره یا هست یا نیست!
این میشود ارتفاع نقیضین؛ این هم محال است! پس اجتماع نقیضین، بین بود و نبود ماسک بود.
نمونهٔ دیگر اجتماع ضدین:
این ماسک در آنی که سفید سفید هست الان در دست من است، همهجایش سفید هست، داخل و بیرونش سفید هست، در حینی که همهٔ آن سفید هست، همهٔ آن سیاه باشد؟!
بله! الان داخل رنگ سیاه میکنم و بیرون میآورم، سیاه شد! نه! زمانش فرق کرد!
در همین آنی که در دست من سفید سفید هست، سیاه سیاه باشد؟! سفید یک حقیقت وجودی هست سفید هم یک رنگ دیگر!
سیاه هم یک رنگ هست! حالا در حین اینکه سفید سفید هست، سیاه سیاه باشد؟! امکانش نیست! این میشود اجتماع ضدین!
نقیضین بین «بود و نبود» هست؛ ضدین بین دو حقیقت وجودی هست؛ یعنی چه؟
سفیدی یک رنگ هست سیاهی هم یک رنگ دیگر، سفید سفید، سیاه سیاه، نمیشود! سفید سفید، سبز سبز، نمیشود! این هم محال است!
در حینی که من یک انسان باشم یک اسب هم باشم! باطن را نگاه بکنیم شاید بدتر از اسب باشیم! اما نه ملکوت را کار نداشته باشیم، همین ظاهر! اسب چه شکلی هست؟ حالا در حینی که من یک انسانم دارم حرف میزنم، یک اسب هم باشم! این امکان ندارد!
چون اسب یک حقیقت هست، تو یک آدمی فرق میکنی، اجتماع ضدین هست! همچین چیزی امکان ندارد! پس این هم محال هست!
آیا خداوند کار محال میتواند انجام بدهد؟
نکته اینجا این است:
قدرت خداوند به کار محال تعلق نمیگیرد، به خاطر اینکه محال اصلاً تحقق یافتنی نیست!
خداوند یک کاری بکند همین ماسک در همین آنی که دست من است، سفید سفید باشد سیاه سیاه باشد!
میگوییم خداوند عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیر! کاری که شدنی باشد قدرتش تعلق میگیرد، این نشدنی هست! لذا سؤال اشتباه هست! قدرت خدا بر امر محال تعلق نمیگیرد!
که این همین الان هم سفید سفید باشد هم سیاه سیاه نمیشود!
یا خداوند بیاید این کار را بکند که الان همین ماسک هم در دست من باشد هم نباشد؟! امکانش نیست! این امر، امر محالی هست!
قدرت خدا بر چیزی که شدنی باشد ممکن باشد، تعلق پیدا میکند! ولو اینکه کرهٔ زمین را اندازهٔ یک تیله بکند! عالم را به اندازهٔ یک تیله کند! یک سوزن را به اندازهٔ یک هستی بکند! این شدنی هست میشود، محال نیست!
اما بود و نبود، سفید و سیاه، اینها همه محال هست! اینها نشدنی هست! قدرت خدا بر امر شدنی تعلق میگیرد، محال که کلاً نشدنی هست! اصلاً ممکن نیست! عقل هم همین را حکم میکند!
خداوند آیا میتواند خودش را از بین ببرد؟ اگر بگوییم خداوند خودش را از بین ببرد، شیئی که خودش رو از بین ببرد میشود مخلوق! در حینی که خالق هست باید چه باشد؟ مخلوق باشد! این میشود اجتماع ضدین! یا در حینی که باید خالق باشد خالق نباشد؟! میشود اجتماع نقیضین! پس قدرت خدا بر این امر تعلق پیدا نمیکند! سؤال اشتباه هست! وقتی خدا میتواند خودش را نابود کند، خدا که نابود نمیشود! آن چیزی که نابود میشود مخلوق هست، دیگر خدا نیست! خدایی که مخلوق باشد، میشود اجتماع ضدین! قدرت خدا بر امر محال تعلق نمیگیرد!
خداوند میتواند یک سنگی را خلق بکند که نتواند بلندش کند؟! بله خداوند سنگ را میتواند خلق کند! هر سنگی که بگویی میتواند خلق کند! اما اینکه نتواند بلندش کند، همین که نتواند بلندش کند، قدرت خداوند چه شد؟ حد خورد! وقتی حد خورد، ذات خداوند حد خورد! یعنی در حینی که خداوند قادر هست ذاتش هم محدود هست، یعنی در حینی که خالق هست مخلوق هست! محدود یعنی مخلوق!
وقتی میگویی که نتواند بلند کند یعنی چه؟ یعنی قدرتش حد بخورد! قدرتش هم یک چیز خارج از آن نیست که عین ذاتش هست! ذاتش حد میخورد! یعنی در حینی که خداوند خدا باشد خدا نباشد، این میشود اجتماع نقیضین! در عین اینکه خدا باشد مخلوق باشد، میشود اجتماع ضدین! قدرت خدا تعلق نمیگیرد سؤال اشتباه هست!
شبههٔ دیگر این بود که خداوند کرهٔ زمین را بتواند داخل این تخممرغ قرار بدهد؟!
این سؤال را از امیرالمؤمنین علیهالسلام پرسیدند همان زمان هم این بحثها مطرح بوده! از امام صادق علیهالسلام هم پرسیدند!
امیرالمؤمنین یک جور جواب دادند امام صادق علیهالسلام هم یک جور جواب دادند.
یکی میآید پیش امام صادق علیهالسلام میگوید آقا خداوند میتواند این کرهٔ زمین را داخل این تخم مرغ قرار بدهد؟ آقا میفرمایند نگاه کن این چشم تو چقدر کوچیک هست، هستی را داری میبینی، پس شدنی هست! این کسی که سؤال پرسیده خیلی نمیفهمیده، زمینهٔ فهم این مسأله را نداشته! امام صادق علیهالسلام هم میدانستند اگر یک مقدار این بحث را باز کنند، کار به محدودیت خدا میکشد! فرمودند نگاه کن هر چیزی که در عالم هست، چشم تو چهجور هست؟ همهٔ اینها را دارد میبیند! این فرد هم زبل نبوده بگوید آقا اینها که تو چشمم قرار نگرفته دارد میبیند دیگر! امام میخواستند یک جوری بفرمایند ذهنت را درگیر نکن خداوند قادر هست!
یکی نزد امیرالمؤمنین میآید، چون طرف فهم بالایی داشته ایشان دقیق جوابش را میدهند! وجود نازنین پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم فرمودند:
«کَلِّمَ النّاسَ عَلى قَدرِ عُقولِهِم»
شما یک بچه چهارساله که میبینی، حرفهای ما را به او نزنیها! نمیفهمد! اصلاً بلند میشود میرود نمیفهمد تو چه میگویی!
از این سؤالات کرد بگو خدا همه کار میتواند انجام بدهد! همه کار میتواند انجام بدهد!
این آرام میشود! تا بگویی نه! خداوند قدرتش به امر محال تعلق نمیگیرد! به یک بچه پنج ساله چی دارد میگوید!
حالا این هم از امام صادق علیهالسلام بپرسند، ایشان میبینند طرف فهمش همین مقدار بوده یک چیزی میگویند که دینش از دست نرود، حرف نامربوطی حضرت نزده! جواب سؤالش را نداده، سؤالش را یکجور دیگر جواب دادهاند. یعنی چه؟
فرمودند خدا همه کار میتواند انجام بدهد یعنی چیزی که شدنی هست را میتواند انجام بدهد.
از امیرالمؤمنین سؤال میکنند، آقا میفرمایند قدرت تعلق نمیگیرد! یعنی چه؟
ببینید کرهٔ زمین حجمش یک مقدار هست، حضرت میفرماید تخم شترمرغ این مقدار هست، این کرهٔ زمین را داخل این قرار بدهد، حجم این کرهٔ زمین چه؟ کوچک بشود؟! بله!
خدا میتواند حجمش را کوچک کند داخل تخم مرغ قرار بدهد! میتواند؟ بله میتواند! برای خدا کاری ندارد! خدا از هیچی خلقش کرد! نمیتواند کوچکش بکند؟! کوچکش بکند بتراشد و داخلش قرار بدهد!
یک کار دیگر بکند: تخم مرغ را بزرگ کند، بزرگتر از کرهٔ زمین، این تخم مرغ را باز کند این کرهٔ زمین را داخلش قرار بدهد! این هم میشود! چه گیری دارد؟!
خدا اگر کرهٔ زمین را خلق کرده نمیتواند بزرگتر از کرهٔ زمین خلق بکند؟ خلق کرده! سیارات ما داریم میبینیم دیگر! حالا یک تخم مرغ را یک کرهٔ دیگر درست بکند گیرش چیست! میتواند! این هم میتواند داخل آن قرار بدهد داخلش را خالی بگذارد میشود.
میگوید نه! حجم تخممرغ همین مقدار باشد تغییر نکند، کرهٔ زمین هم همین مقدار باشد همین اندازه باشد تغییر نکند، این داخل این قرار داده بگیرد!
اینجا میگوییم نگاه کن! دو گونه عجز داریم:
یک عجز فاعلی داریم یک عجز قابلی داریم؛ عجز فاعلی چیست؟
خداوند عجز فاعلی دارد؟ نه! خداوند «عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیر!»
گفتم کره را میتواند کوچک کند، تخم مرغ را میتواند بزرگ کند، تمام این کارها را میتواند انجام بدهد! پس عجز، عجز فاعلی از فاعل نیست! از خالق نیست! عجز، عجز قابلی هست! این تخم مرغ ظرفیت پذیرش این حجم انبوه از کرهٔ زمین را ندارد! این مشکل از ظرفیت تخم مرغ هست نه عجز فاعلی خدا!
خدا که همهٔ اینها را او خلق کرده! کره را به یک اندازه خلق کرده، این تغییرات هم که گفتم میتواند انجام بدهد! پس عجز قابلی هست! تخم مرغ ظرفیت پذیرش کرهٔ زمین را ندارد!پس خدا میتواند انجام بدهد؟! میگویی سؤالت اشتباه هست! خداوند چیزی که شدنی باشد را انجام میدهد، تخم مرغ ظرفیت پذیرش کرهٔ زمین را ندارد! این امر محالی هست! این چیز نشدنی هست! لذا قدرت به آن تعلق نمیگیرد!
آقا خدا میتواند یکی مثل خودش را خلق بکند؟ اینکه سؤال تناقض دارد! مثل خودش را خلق بکند او که خلق نیست! او که مخلوق نیست! وقتی میگویی مثل خودش را خلق کند یعنی چه؟ یعنی در حینی که خداوند خدا باشد یعنی خلق شده نباشد خلق بکند، این تناقض میشود!
-دکتر وحید باقرپور کاشانی.