صوت ســـخنرانی:
سخنران: دڪتر وحید باقرپور ڪاشانی
𑁍 ⋆ 𑁍 ⋆ 𑁍 ⋆ 𑁍 ⋆ 𑁍 ⋆ 𑁍 ⋆ 𑁍
•دانلود ڪلیپ، pdf و صوتِ سخنرانی با ڪلیڪ روے عبارات زیر:
┓ 🖌┏؛
┛┗؛ تأثیر اجتماع، فرعِ بر اختیار انسان ↓📋 › ؛
طبیعتاً اجتماع دارد به یک سمتی پیش میرود که ما میبینیم خانم دکترها، کسانی که هنرپیشه هستند، کسانی که جایگاه اجتماعی دارند، کسانی که محبوبیت دارند، اینها میبینیم که کم به کم مثل قدیم اینطوری نیست که پایبند به دین باشند!
مخصوصاً در بحث حجاب دیگه دارند یک به یک علنی شالهای خودشان را برمیدارند و افتخار میکنند! میگویند ما داریم افتخار میکنیم!
و حتی هویت یک زن اینطوری هست که بخواهد آزاد باشد بخواهد تشخّص پیدا بکند، باید این حجاب را کنار بگذارد، و این نوع محدودیت در حقیقت برای زن ضعف هست!
این چیزی هست که میبینیم فراوان انجام میگیرد.
اینکه اثراتی که اجتماع دارد سرجای خودش محفوظ است، یعنی در این زمینه بحثی نیست.
اما آیا اجتماع خراب هست یا خودمان؟
نکته اینجا این است که اجتماع مقتضی هست. یعنی بله اجتماع تأثیر را میگذارد اما در نهایت خود ماییم که تصمیم میگیریم چهجوری عمل بکنیم!
یعنی آن علتی که من میخواهم اصلاً بیحجاب بشوم، میخواهم باحجاب بشوم، میخواهم حجابم کم بشود، آن کسی که تصمیم میگیرد من هستم!
منتها شرایط مختلف را میبینم، جایگاههای مختلف را میبینم، تأثیرات مختلف را میبینم، اما آن کسی که آخر تصمیم میگیرد خود من هستم، و من این کار را انجام میدهم!
پس اجتماع نمیتواند صددرصد تأثیر بگذارد! اجتماع میتواند جهات مختلف را پوشش بدهد، اما آن کسی که تصمیم میگیرد که باحجاب باشد، بیحجاب باشد، کمحجاب باشد، نماز بخواند، نماز نخواند، یا هر تصمیم دیگر، نهایتاً خود من هستم! خود من هستم که چنین تصمیمی میگیرم، چون انسان یک موجود مختار هست! و اساساً همان دین و اعتقاد هم خود طرف انتخاب میکند!
گاهیاوقات مثلاً فرض بکنید که در مورد وجود خدا، من الان میخواهم دیگر وجود خدا را قبول نکنم من تصمیم میگیرم از حالا آتئیست شوم! حالا من که آتئیست بودم تصمیم میگیرم الآن خدا را قبول بکنم! من الآن تصمیم میگیرم دین را قبول بکنم!
حتی ایمان هم که در نظر میگیریم این با اختیار انسان هست! باید بپذیرد! من باید بپذیرم که خدا را قبول بکنم، حالا چه دلیل داشته باشم چه نداشته باشم. دین را بپذیرم چه دلیل داشته باشم چه دلیل نداشته باشم!
اطرافیان، مقتضی هست علت نیست، علت خود من هستم!
-دکتر وحید باقرپور کاشانی.