┛┗؛کرامتی از علامه شیخ مجتبی قزوینی از زبان مهمترین شاگردشان؛
این خبر دادنها و آنچه که شما اشاره کردید کارهای غیر عادی، اینها هم باید توجه داشت که با همون میزان عملی که عرض کردیم با همون میزان بایستی که مطالب سنجیده بشه.
و بهطور کلی هم اینچنین نیست که هر چه از این قبیل مطالب غیر عادی از افراد، انسان ببیند، دلیل بر عظمت اونها از نظر واقع و حقانیتشون باشه!
بلکه دو راه داره؛
گاهی همین حرفهای غیر عادی، کارهای غیر عادی، انجام میگیرد بر اساس یک سلسلهریاضتهایی که گاهی هم ممکنه که اونها درست نباشه، صحیح نباشه، مشروع نباشه!
و گاهی هم خیر!
این کارهای غیر عادی، بر اساس تقوا و پرهیزکاری و خوبی افراد هست.
پس با توجه به این نکته که اینچنین نباشد که از هر کس کار غیر عادی دیدیم، حکم کنیم به اینکه این از اولیاء خداست و این نزد خدا تقرب بسیاری دارد!
خیر!
بلکه دو گونه هست!
ولی من در ارتباط با بعضی از اساتید هم فراوان دیدم چیزهایی که غیر عادی بوده و البته با شناختی که از آنها داشتم، بر اساس تقوا و پرهیزکاری و درستیشون بوده.
از جمله از مرحوم استادمون مرحوم آقا شیخ مجتبی قزوینی، من مکرر چیزهایی دیدم که حکایت از این معنا میکرد.
یکیش را عرض کرده باشم حالا آنچه که بیشتر ملموس برای خودم بوده، بنده در خدمت ایشان مدتهایی که بودم، از جمله خاطرم میاد که در درس اشارات بودیم
– اشارات بوعلی – که ایشان اشارات بوعلی رو میگفتن، منظومه رو میگفتن، اسفار رو میگفتن، ولی انتقاداتی هم داشتن!
ردودی هم برای اینها عقلی و نقلی داشتن و اشارات خدمتشون میخوندیم.
پشت گردن من یک غدهای زده بود که میرفتم یادم میاد دکتر شاملو بود که حالا پسرشون هم بهعنوان دکتر معروفی هست، ولی این شخص فوت شده.
میرفتم برای معالجه، چند روزی بود که میرفتم؛
اون هم برنامههایی داشت اجرا میکرد نسبت به من.
و در درس اشارات که بودیم تعداد کمی هم بودیم، من گاهی و بیشتر از گاهی!
پشت گردنم دستم رو میذاشتم و هی فشاری میدادم روی غده و میکشیدم دستم رو پشت گردنم و به این حالت بودم.
بعد از درس، ایشان فرمودند: بنشین کارت دارم! بقیه رفتن.
به من فرمودند که چی شده پشت گردنت خیلی دستت رو میکشیدی؟
یک جملهی دیگهای هم گفتن متوجه نشدم. وقتی پا شدم آمدم بیرون مثل همین جا که همین مقدار فاصله بین اتاق و کوچه بود، از منزل که آمدم بیرون وارد کوچه که شدم، همینی که الان خدمتتون هستم!
یعنی هیچ اثری از اون غده وجود نداشت و مثل الانی که خدمتتون هستم!
از اون سال، سالیانیست که میگذره و نتیجتاً این غدهی کذایی که مشغول معالجه بودم و کاملاً یک چیز روشن روشن، همونجا دیدم که خبری از این غده نیست!
خب این کار یک کار غیر عادیست که انجام دادن!
این دیگه بر اثر این تحصیلات معمول در کار نیست و بنابراین یک همچین حالاتی، همچین افعالی از افراد ممکنه که رخ بده.
همانطور که قبلاً عرض کردم همینطور کارها رو ممکنه یک کسی بکنه بر اساس غیر صحیح!
یعنی بر اثر ریاضتهایی که کشیده، کارهایی که کرده و به نتیجه از اسباب و عللی که بر ما مخفیست، استفاده کرده و این کار رو بتونه بکنه، و این بهطور کلی چنین کارهایی دلیل بر حقانیت این فرد در افکار و تقربش به خداوند متعال نیست!
مگر اینکه انسان طرف را بشناسد، که با توجه به شناختی که از او دارد از نظر تقوا و پرهیزکاری و مسائل مختلف،
مطمئن باشد که این برنامه، الهیست نه اینکه غیرالهی باشه!