روایت حڪیمه خاتون از تولد حضرت ولی عصر علیه‌السلام.

صوت ســـخنرانے:

سخنران: دڪتر وحید باقرپور ڪاشانی

𑁍 ⋆ 𑁍 ⋆ 𑁍 ⋆ 𑁍 ⋆ 𑁍 ⋆ 𑁍 ⋆ 𑁍
‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌
•دانلود ڪلیپ، pdf و صوتِ سخنرانے با ڪلیڪ روے عبارات زیر:

دانلود‌ویدئو‌ســـخنرانی

روایت‌حڪیمه‌خاتون؛_از‌تولدحضرت‌ولی‌عصر

دانلود‌صوت‌ســـخنرانی

─────── 𖧹◍⃟✏️

روایت حڪیمه خاتون از تولد حضرت ولی عصر علیه‌السلام:


حکیمه‌خاتون فرمود که:
«حضرت امام حسن عسکری علیه‌السلام، مرا به حضور مبارکش خواند. فرمود که امشب افطار نزد ما باش. امشب نیمه‌ی شعبان و شبی‌ است که خداوند متعال، حجت خودش را ظاهر کند کسی را که حجت خدای در روی زمین است. گفتم مادرش کیست؟»
خب حضرت عسکری یک همسر نداشتن،
گفتن از کدوم خانم هست؟
«فرمودند از نرجس. گفتم اثری در او نمی‌بینم…»
حکیمه‌خاتون، یعنی اثر حمل بر او نمی‌بینم.
«فرمود: همان است که گفتم…»
یعنی امشب نیمه‌ی شعبان، فرزندم مهدی به دنیا خواهد آمد.
«حکیمه‌خاتون می‌فرماید: آمدم در نزد نرجس خاتون. آن مخدره پرسید: ای سیده‌ی من! چگونه است حال شما؟ گفتم تو سیده‌ی من و خاندان من هستی. انکار کرد. گفت: این سیادت و بزرگی که به من نسبت می‌دهی از کجاست؟ گفتم به واسطه‌ی آن‌که آگاه شدم که امشب، خدا فرزندی به تو دهد که سید و بزرگ دنیا و آخرت است…»
خب تعبیر سیده که می‌کنن نسبت به حکیمه‌خاتون، مشخص هست که سیادت برمی‌گرده به هاشم در نسل پیامبر اکرم و حضرت عبدالمطلب، حضرت عبدالله پدر رسول اکرم، حضرت ابوطالب پدر امیرالمؤمنین، این‌ها سید بودند و خب ماجرای سیادت چیه؟ در تاریخ مسائل جالبی بیان شده، اما باز سیادت ویژه این هست که برگرده به نسل پیامبر و آقا امیرالمؤمنین، یا به نسل صدیقه‌ی طاهره، وگرنه خب فرض کنید عباس هم سید بوده، ابن عباس هم سید بوده!
حتی بعضی از نزدیکان پیامبر که به دست لشکر اسلام به درک واصل شدن و این‌ها ظلم کرده بودن، این‌ها هم سید بودن!
اما سیادت خاص در ارتباط با فرزندان حضرت زهرا، امیرالمؤمنین، نبی اکرم؛ اما قبل ایشان هم بحث سیادت بوده.
وقتی که تعبیر می‌کنه خب به نرجس‌خاتون، مشخصه که ایشان فرزند امام هستن و سیده هستن. این تعبیر رو حضرت حکیمه‌خاتون به حضرت نرجس می‌کنه، در صورتی که حضرت نرجس نسلش در تاریخ اومده که به نبی برمی‌گرده، اما این‌طوری نبوده که بخواد برگرده به مثلاً فرض کنید به هاشم، یا به ابوطالب، یا به عبدالمطلب، یا به فرزندان پیامبر، به نوه‌های پیامبر، یا به فرزندان امیرالمؤمنین و حضرت صدیقه‌ی طاهره.
این سیادت به چه سببی هست؟ می‌گه به سببی که تو مجرا و مجلای تحقق حجت خدا شدی!

این چنین مقامی در ارتباط با توست! یعنی تو چنان شأنیتی پیدا کردی که خداوند، حجت خدا رو از شکم تو به دنیا میاره! در شکم تو رشد و نمو پیدا می‌کنه! این چنین جایگاهی هست!
حالا ببینید تعبیری که حضرت حکیمه‌خاتون می‌کنه اینه که می‌گه تو سیده‌ی من و خاندان من هستی، خب این انکار می‌کنه، یعنی ایشون – حضرت نرجس – تو ذهنش بوده می‌خواسته بگه من سید نیستم! بعد هم اون چیزی که داری می‌گی من سید شما و سیده‌ی شما باشم، بزرگ شما باشم، می‌گه نه! من چنین چیزی نیستم!
بعد حضرت نرجس سؤال می‌کنه این سیادت و بزرگی که به من نسبت می‌دی از کجا اومده؟ خب من که نسلم برنمی‌گرده به اولاد هاشم و عبدالمطلب و ابوطالب و عبدالله و حضرت خاتم و امیرالمؤمنین و حضرت زهرا! این سیده از کجا نسبت می‌دی؟
می‌گه:
«به واسطه‌ی این‌که آگاه شدم که امشب خدا فرزندی به تو دهد که سید و بزرگ دنیا و آخرت باشد…»
چون این فرزند از تو به وجود میاد تو هم سیده‌ی مایی! یعنی سنخیّتی بین ظرف و مظروف!
بعد نکته‌ی دوم، گاهی‌اوقات اشکال می‌گیرن می‌گن بالاخره حضرت نرجس‌خاتون مدتی مسیحی بوده، در ارتباط با قیصر روم و شاهزاده بوده به تعبیری، و خب اون‌جا به چه صورت بوده؟
اون‌جا پاسخش اینه که بله! اگر چنانچه اسلام بهش عرضه شده بود استنکاف می‌ورزید، اشکال وارده؛ اما اگه مستضعف باشه تو همون مسیحیت خودش درست عمل کرده، اسلام به گوشش نخورده، به مجردی که اسلام به گوشش که می‌خوره تسلیم می‌شه، این اشکال دیگه وارد نیست که! مذمت برای کسی هست که؛ ببینید الان فرض بکنید یکی مسیحی باشه در عصر پیامبر باشه یا بعد پیامبر، اصلاً اسلام به گوشش نخورده، این‌که مشرک نیست که! این بالاخره اگر چنان چه دین مسیحیت باشه، تحریف هم نشده باشه، بر اساس همون عمل کرده باشه، اتمام حجت هم نشده باشه، این مشرک و کافر نیست که!
شرک چه وقت بهش اطلاق می‌شه؟ وقتی که بفهمه که حجت خاتم آمده بخواد نفی بکنه، بزنه کنار! این دیگه ولو این‌که در همون مسیحیت خودش هم درست عمل می‌کرده، این به انحراف و اعوجاج کشیده شد!
پس این‌که در یک رحِمی بوده در یک بطنی بوده حضرت صاحب، از ابتدا حضرت نرجس چنین ویژگی داشته، چنین قابلیتی داشته.
در ادامه می‌فرمایند:
«پس از نماز، افطار کرد و خوابید (گزارشی هست که حضرت نرجس‌خاتون می‌دن). بعد بیدار شده نماز شب خواندم و نرجس‌خاتون خواب بود. شروع به تعقیب کردم…»
بررسی کردم ببینم چی به چیه! دیدم اصلاً وضعیت حمل در ارتباط با این خانم نیست!
«و سپس خوابیدم. هنوز اثری در آن مخدره نمی‌دیدم. باز بیدار شدم دیدم نرجس‌خاتون بیدار و مشغول نماز است و اثری از حمل در او مشاهده نکردم…»
حالا ببینید این‌جا:
«شک به قلبم وارد شد…»
با این‌که این همه معجزاتی که دیده از حضرت عسکری و حضرت هادی و…!
شک چطور می‌شه؟
خب از یک جهت هم می‌گه که رفتم پیش حضرت عسکری علیه‌السلام، گفتم این خانم اثر حمل نداره، حضرت عسکری علیه‌السلام گفتن همان که گفتم! خب کلام امام هم هست، ولی این چطور می‌خواد بشه؟!
«شک به قلبم وارد شد. حضرت امام حسن عسکری علیه‌السلام از اتاق خود فرمود..‌‌.» ببینید علم غیب امام، به ذهن و قلبی که نسبت به حضرت حکیمه داره!
«شک به قلبم وارد شد. یک وقت حضرت عسکری علیه‌السلام از اتاق دیگری فریاد زدند گفتند ای عمه! شک مکن!»
این خود همین معجزه هست! اخبار غیبی هست دیگه! تسلط بر نفوس، تسلط بر افکار، تسلط بر قلوب!
«شروع کردم به خواندن سوره‌ی الف لام میم سجده و یٰس. در این بین ناگهان بیدار شد (حضرت نرجس سلام‌الله‌علیها). باشتاب به جانب آن مخدره رفتم. او را گرفته و گفتم اسم خدا بر تو باد…»
یعنی در حفظ خدا باش، یعنی خودت رو به خدا بسپار؛ یعنی خدایا این رو حفظش کن به تعبیری.
«آیا چنین احساسی می‌کنی؟»
احساس می‌کنی که مهدی به تعبیری می‌خواد به دنیا بیاد؟ خانمی که اصلاً هیچ اثره‌ای نداشته!
«گفت: بلی! گفتم دل خودت را قوی دار، این همان امری‌ است که به تو گفتم. پس از آن، مرا حالت سستی عارض شد…»
ببینید یک حالتی هست که سستی حالا بی‌حال شدن،  ندیدن، متوجه نشدن، امام زمان علیه‌السلام از اسرار خاص هست دیگه! با این‌که حکیمه‌خاتون از کسانی بوده که گزارش دادن مو به مو نسبت به این مسائل رو، خداوند متعال خواسته چه کار بکنه؟ یک سستی رو ایجاد بکنه! یک چیز معنوی هست! گاهی‌اوقات می‌خواد که یک نفر پا بذاره بر این زمین، می‌خواد به دنیا بیاد، چنان اثره‌ی معنوی داره که هر کسی نمی‌تونه ببینه یا بخواد تحمل بکنه!
مثلاً من نمونه خدمت‌تون عرض بکنم، یک مقدار سنگینه این بحث‌ها، مثال می‌زنم؛ ببینید پیامبر سوار شتر بود، وحی نازل شد، شتر زمین خورد! نمی‌تونه تحمل بکنه! وحی که یک پیام هست، شتر زمین خورد! شتر نشست، نتونست! سنگینی وحی رو!
هر چیزی رو هر کسی تحمل نداره، حالا در ارتباط با حضرت نرجس این‌گونه آوردن. «سپس سید خودم مهدی را مشاهده کردم…» دیگه چیزی نگفتن سستی بوده بی‌حالی بوده، یهو به حال که اومدن، حالت عادی پیدا کردن، می‌گه سید خودم مهدی را مشاهده کردم که اون آقا در سجده است! امام زمان در سجده هست! این هم معجزه! بچه‌ای که به دنیا میاد در سجده!
این از ویژگی‌های تمام چهارده معصوم هست حتی از صدیقه‌ی طاهره، این‌ها رو من درآوردم؛ هر کدوم‌شون که به دنیا میان به سجده می‌افتن! این از ویژگی‌هایی هست که خداوند در ارتباط با این چهارده معصوم قرار داده!
«و مساجد مقدسش بر روی زمین استوار است…»
یعنی همین هفت موضع؛ هفت موضع، اون محل سَجده. مسجد یعنی چی؟ محل سُجده، محل سَجده، سُجده اشتباهه؛ یا سِجده درسته یا سَجده درسته، سُجده رو عرف می‌گن اشتباه هست. حالا مساجد همان نقاطی که در ارتباط با سَجده باید باشه.
«در حال سَجده هست مساجد مقدسش بر روی زمین استوار است، پس او را بغل گرفتم و در حالی که پاک و پاکیزه بود…»
لذا در ارتباط با مادران ائمه‌ی اطهار و نیز در ارتباط با این‌ها چگونه به دنیا میاد، خیلی حرف هست! من عرض کردم بیست جلسه تو این زمینه حرف زدم، بیست جلسه‌ی یک ساعته بحث کردم!
اصلاً خلقت، خلقت معجزه‌آسایی هست! مثل خانم‌های عادی نیستن این‌ها! به دنیا اومدن‌شون، مادر امامان حتی، اون‌طوری نیستن!
«امام حسن عسکری علیه‌السلام فرمود: ای عمه! زود بیاور فرزند مرا! چون آن حضرت را به خدمت او بردم، گرفت. قدم‌هایش را روی سینه‌ی خود گذاشت…»
من تو این زمینه خیلی بحث کردم. امام حسن عسکری علیه‌السلام، پاهای مهدی رو می‌گیره می‌ذاره رو سینه! این خیلی نکات معرفتی داره!
ببینید قلب امام، قلب و سینه‌ای که داره، مملؤ از علوم اهل بیت هست، مملؤ از وحی هست، مملؤ از حکمت هست، این‌ها رو زیر پای حجت بن الحسن قرار می‌ده به ظاهر! می‌تونست حالت‌های مختلفی داشته باشه، تعمداً امام دو پای کوچک حضرت صاحب رو رو سینه‌ی خودش گذاشت!
ببینید تعبیری که میاد پیش امام صادق علیه‌السلام می‌گه اومدم دیدم آقا همه‌اش می‌گه، سیدی، سیدی، سیدی! سیدی کیه؟ در مورد غیبتش می‌گه! در مورد فرجش می‌گه! گفتم آقا این کیه داری شما صدا می‌کنی؟ می‌گن به دنیا نیومده!
این کیه؟ مهدی هست که اگر من بودم خدمت این آقا بودم!
خب کسی که امام صادق علیه‌السلام می‌‌گه اگر من بودم خدمت این آقا بودم، تمام انبیاء عظام باید بگن ما خدمت‌گزار این آقا بودیم! پدر هم با این ‌که پدر هست شرافت داره، از باب این‌که پدر هست شرافت داره، اما از باب مقام نورانی، پسر بر پدر شرافت داره!
امام زمان علیه‌السلام از باب فضل بر حضرت عسکری علیه‌السلام شرافت داره! خب چنین کاری رو حضرت انجام داد.
«قدم‌هایش را روی سینه‌ی خود گذاشت و زبانش را در دهان او نهاد، و دست مبارکش را به چشم‌ها و گوش‌ها و مفاصل او کشید. فرمود: پسر من سخن بگو!»
آقا چی کار می‌کنه؟ شهادتین می‌گه!
«أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلٰهَ إِلَّا ٱلله، و أَنَّ مُحَمَّدًا رَسُولُ ٱلله، و أَنَّ أَمیرالْمؤْمِنین».
به جدش امیرالمؤمنین علیه‌السلام شهادت می‌ده تا پدر بزرگوارش صلوات‌الله‌‌علیه، تا حضرت عسکری علیه‌السلام، یکی یکی به عنوان حجت خدا شهادت می‌ده حضرت صاحب.
«و ساکت شد. فرمود: او را نزد مادرش ببر تا سلام کند، باز بیاور. او را بردم به مادرش سلام کرد و برگرداندم و در مقابل حضرتش گذاشتم…»
حالا این رو دقت بفرمائید:
«فرمود: ای عمه! دیگر نیا، روز هفتم بیا. در روز هفتم رفتم تا به امام حسن سلام عرض کنم، پرده را بلند کردم و‌ از حضرت حجت تفحص نمودم، حضرت را مشاهده نکردم. سؤال کردم آقای من! سید من کجاست؟ فرمود: او را سپردم به کسی که مادر موسی، موسی را به او سپرد. باز روز هفتم رفتم. آن دم فرمود: پسرم را بیاور…»
حالا این روایت تو روایت‌های دیگه‌ای هست؛ آقا رو می‌برن به آسمانیان و تمام آسمانیان و ملائکه در طواف و عرض ادب به ایشان متبرک می‌شن! حضرت رو می‌برن به آسمان‌ها و تمام این ملکوت و زیبایی‌های عالم، متبرک می‌شن به وجود این مولود عظیم، حضرت صاحب.
«روز هفتم رفتم، آن دم فرمود پسرم را بیاور. حضرت حجت را نزد پدر بردم. همان رفتاری که روز اول انجام داد…»
یعنی دوباره این پاها رو گذاشت رو سینه، دوباره دهان رو گذاشت بر کام، دوباره دست کشید به بازوان حضرت، به چشم حضرت، به گوش حضرت. حضرت حجت بعد از صلوات فرستادن بر پدران بزرگوارشون دوباره همون صلوات و درود، اول شهادتین بود، این‌جا صلوات و درود. بعد حضرت شروع می‌کنن این آیه رو:
«وَ نُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّهً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِینَ»
اگه یادتون باشه صفحه‌ی ۸۵۵ (کتاب بیان‌الفرقان) رو اگه بیارید، از آیاتی که مرحوم آقا شیخ (علامه شیخ مجتبی قزوینی) آوردن در ارتباط با ولی عصر هست، اینه، حدیث هفتم؛ می‌گه:
«وَ نُرِیدُ» و ما اراده کردیم؛ حضرت این رو می‌خونه،
«أَنْ نَمُنَّ» منت گذاردیم؛
«عَلَى الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ» بر کسانی که ضعف کشیده شدن در زمین؛
«وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّهً» و قرار دادیم اون‌ها را ائمه، پیشوایان؛
«وَ نَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِینَ» و این‌ها را وارثین بر زمین قرار دادیم. حضرت فرمودند:
«قالَهُمْ آلِ مُحَمَّد یَبْحَثُ اللّٰه مَهدِیَهُم بَعْد جَهْدِهِم و یُعِزُهُم و یُذِلُّ عَدُوَّهُمْ»؛
فرمودند:
«خداوند، مهدی آن‌ها را مبعوث فرماید، آل محمد را عزیز، دشمن آن‌ها را ذلیل نماید».
حضرت شروع می‌کنن این آیه رو می‌خونن؛ یعنی آیه در شأن من هست و من اومدم مأموریت دارم که عزت ببخشم و عدالت رو حاکم بکنم بر زمین، و عزت دهم بر محمد و آل محمد و بر حقیقت و بر دین و بر راستی و درستی، و ذلیل بکنم دشمنان رو باطل. لذا فرمودند:
«جَاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْبَاطِلُ».
در روایتی فرمودند: «جَاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْبَاطِلُ» می‌گن این آیه در شأن ولی عصر هست. حتی بعضی‌ها حالا بعضی‌ها گفتن، حدیث من ندیدم، اون‌هایی که طالب رؤیت ولی عصر هستن، رؤیت، دست خداست و باید حضرت عنایت بکنن، می‌گن تداوم به این آیه داشته باشن:
«جَاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْبَاطِلُ إِنَّ الْبَاطِلَ کَانَ زَهُوقًا».
حق آمد، وقتی حق میاد چی‌ می‌شه؟
وَ زَهَقَ الْبَاطِلُ! باطل نابود شدنیه! این در شأن امام زمان علیه‌السلام هست.

دکتر وحید باقرپور کاشانی

 

پیشنهاد ما به شما

تحلیل واقعهٔ غدیر خم و علم امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام

. ﷽ «تحلیل واقعهٔ غدیر خم و علم امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام» صوت سخنرانی: دانلـــ📥ـــــود ┐🎙┌دکتـرباقرپورکاشانی …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *


Question   Razz  Sad   Evil  Exclaim  Smile  Redface  Biggrin  Surprised  Eek   Confused   Cool  LOL   Mad   Twisted  Rolleyes   Wink  Idea  Arrow  Neutral  Cry   Mr. Green