صوت ســـخنرانێ:
سخنران: دڪتر وحید باقرپور ڪاشانی
𑁍 ⋆ 𑁍 ⋆ 𑁍 ⋆ 𑁍 ⋆ 𑁍 ⋆ 𑁍 ⋆ 𑁍
•دانلود ڪلیپ، pdf و صوتِ سخنرانے با ڪلیڪ روے عبارات زیر:
اثباتایمانِ؛حضرتابوطالبعلیهالسلام_
➥⃟🎥 ⃟ ⃟🎙⟫➾⃟🖌
اثبات ایمان و حجّت الهی بودنِ حضرت ابوطالب علیهالسلام:
یک نکتهای رو من اینجا چون روز وفات حضرت ابوطالب هست، بالاخره به همین اندازه هم چند جملهای هم گفته باشیم، عرض ادب کرده باشیم در ارتباط با همین موضوع هم هست؛
ببینید در این روایت – حدیث شریف لوح – این بود که در هر دورهای حجتی میمونه؛
یعنی بلافاصله که عمر یک حجت خدا به اتمام میرسه، حجت دیگهای جایگزین میشه.
اینجا بحث میشه که قبل از پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم، حجت خدا کی بود؟
قبل از اینکه ایشان مبعوث بشه یا حتی قبل از اینکه به دنیا بیاد، حجت خدا کی بود؟!
اینجا ما روایات مختلفی داریم. ببینید در مورد دو شخصیت بزرگ، حضرت عبدالمطلب و حضرت ابوطالب – پدربزرگ نبی اکرم و عموی پیامبر و پدر امیرالمؤمنین حضرت ابوطالب – در زمان بنیامیه قبلاً یادمه اینجا اشاره کردم، رو دشمنیای که معاویه با آقا امیرالمؤمنین داشت، تا تونست حضرت علی علیهالسلام رو تخریب کرد و اتهاماتی به حضرت امیر زد! از جمله نسبت به پدر ایشان!
چون جد و آباد و انساب خیلی مطرح بوده برای عرب، اهمیت داشته! گفت چی؟ ابوطالب، ابوطالب مشرک از دنیا رفت! مشرک بود! حتی جمعی گفتن حضرت عبدالمطلب چی؟ گفتن اون هم مشرک از دنیا رفت!
خب ببینید ما نه اینکه فرض کنید در بین اهل تسنن این حرفها بزنن! سنیها اینرو گفتن، تو تاریخ مطرح شد، حتی بعضیها هم که متأثر از تاریخ عامه هستن، نخواستن درِ خانهی فرمایشات معصومین بشینن و ورود پیدا بکنن و استفاده بکنن، از این حرفها زدن!
مثلاً من یک نمونه ذکر بکنم؛ کتابی هست «اسلامشناسی» مال آقای دکتر علی شریعتی؛ صفحهی ۴۶۶؛ ایشان چی مینویسه؟
مینویسه:
«اینبار نیز تاریخ، ید بیضاء دیگری مینماید. محمد در دامان بتپرستی رشد میکند. درست است که مورخان اسلام همه میکوشند تا دامان عبدالمطلب و ابوطالب را از شرک پاک سازند و این یک تمایل عمومی است که انسان دوست دارد قهرمان گرامی و مورد احترامش از خاندانی پاک و شریف و محترم باشد».
ایشان میفرمایند – جناب دکتر شریعتی- میگه خب دوست دارن وقتی یک قهرمانی رو دوست داره، دوست دارن بگن پدر و مادرهاشون آدمهای خوبی بودن، پاکی بودن!
«همهی قهرمانان ملی و اساطیری، یا از خدایانند یا لااقل از خاندان أمَرا و قهرمانان، و این به صورت یک اصل کلی در تراژدی و حماسه درآمده است. عبدالمطلب هرچند مردی است مهربان، محترم و شریف، ولی نمیتوان انکار کرد که پردهدار کعبه و ساقی بتپرستان و پاسدار بتان و متولی رسمی بتخانه است و محمد که باید به زودی این بتها را یکایک فرو ریزد، در خانهی وی بزرگ میشود».
این اتهام رو میزنه!
در کدوم کتابشون؟
در اسلامشناسی صفحهی ۴۶۶؛ تو کتاب خودم هم (ستارگان هدایت) این رو آوردم در پاورقی صفحهی ۱۴٠.
«عبدالمطلب هر چند مردی است مهربان، محترم و شریف، ولی نمیتوان انکار کرد که پردهدار کعبه و ساقی بتپرستان و پاسدار بتان و متولی رسمی بتخانه است و محمد که باید به زودی این بتها را یکایک فرو ریزد در خانهی وی بزرگ میشود».
این عبارت رو صریح آوردن!
خب ببینید جناب دکتر، ایشون تخصص تاریخی نداشته! فارغالتحصیل از سوربن فرانسه بوده؛ چی خونده؟ جامعهشناسی خونده.
لذا در کتاب «انتظار، مذهب اعتراض» که مال خود جناب دکتر هست، صفحهی ۲۲ خودش میگه:
«من جامع معقول و منقول نیستم و فقط در یک رشتهی خاص چیزی بلدم و همهی مسائل را از همان وجه که وجهی اجتماعی و جامعهشناسی است مطرح میکنم و وجوه دیگر مسأله را متخصصین و کسانی که در این رشتهها کار کردهاند و آگاهی دارند باید مطرح کنند. بنابراین، این را باید یادآوری کنم که آنچه میگویم تنها آنچه در این باب باید گفته شود نیست، بلکه آن چیزی که من میخواهم در این باب بگویم و این یادآوری برای همهی مسائلی که در اسلام مطرح میکنم صادق هست».
خب خودش هم گفته! اینجا اشکال داره شما که تخصص نداری تو همون جامعهشناسی وارد بشو!
آیتالله سیدان میگفت با دکتر من بحث داشتم؛ یک قسمتی رو آورده بود که پیشرفت مسلمین به اینجا میرسه که به دموکراسی، خلیفه انتخاب میکنن؛ دموکراسی خلیفه انتخاب میکنن. اینرو به عنوان متن مطرح کرده بود. یعنی اونقدر شکوفا میشن که این عربها میتونن به دموکراسی به اجماع ابوبکر رو انتخاب میکنن!
ایشون گفت من باهاش صحبت کردم.
گفت حاجآقا! این کتاب رو من کی نوشتم؟ گفتم چهار سال پیش؛ گفت خب چهار سال پیش نوشتم، الان این عقیده رو ندارم درجا که نمیزنم که! بله این مطلب درسته ولی چهارسال پیش نوشتم، الان این عقیده رو ندارم!
خب این خیلی مهمه تا طرف تخصص نداره چه کاری هست دست به قلم بشی شما تو همه چی بخوای نظر بدی! بعضی افراد تو همه چیز ماشالله! تو همون رشتهی جامعه شناسی که تحصیلات داری، در فرانسه داری در همون زمینه کتابهات رو بنویس!
مثل اینه الان مثلاً من بخوام تو شیمی نظر بدم!
شما بخوای تو فیزیک نظر بدی! هاوکینگ مثلاً اینجا اون رو گفته! نمیشه که هر کسی تو هر چیزی بخواد نظر بده!
حالا ببینید در مقابل این مسألهای که ایشان فرمودن، در مورد حضرت ابوطالب هم چنین مسائلی هست.
از جمله مثلاً نمونهای رو بخوام عرض بکنم، «البدایه و النهایه» ابنکثیر، از علما و مورخین بزرگ عامه هست در جلد دوم صفحهی ۳۴۲ مینویسه:
«أنَّ عَبْد الْمُطَّلِب مَات عَلَى مَا کَانَ عَلَیْهِ مِنْ دِین الْجَاهِلِیَّهِ، خِلَافًا لِفِرْقَهِ الشَّیْعَهِ فِیهِ وَ فِی ابْنِهِ أبیطالب».
میگه عبدالمطلب و پسرش ابوطالب، برخلاف اعتقاد شیعه دربارهی آنان، یعنی چی بوده؟ ایمان حضرت عبدالمطلب به ابوطالب، به آئین جاهلیت کفر و شرک از دنیا رفتند! این ملّای سنّی، مورخ مطرح سنّی این رو مینویسه!
پس عامه بهطور اکثر قائل به چنین نگاهی هستن.
حالا ما بریم سر روایات، ببینیم روایات در چه سطحی هست.
چند تا روایت من فقط انتخاب کردم تو این کتاب آوردم.
یک کتابی هست به اسم «مدینهالعلم»؛ این کتاب گرانسنگ «مدینهالعلم» از آثار مرحوم شیخ صدوق بوده که این در ردیف چهار کتاب مطرح شیعه مثل «الکافی» و «من لا یحضره الفقیه» و «تهذیب» و «الاستبصار» بوده؛ در این حد بوده!
علمای شیعه توصیفات مختلفی دارن، خود شیخ صدوق هم در آثار دیگهاش از این کتاب نام میبره. این کتاب مفقود شده، از بین بردنش، به دست ما نرسیده؛ اما اون کسانی که این کتاب رو دیدن در زمانی که این کتاب بوده، صراحتاً بیان کردن از امام صادق علیهالسلام که:
«إِنَّ عَبْدَالْمُطَّلِبِ حُجَّهٌ وَ أَبوطالِبٍ وَصِیُّهُ».
عبدالمطلب حجت خداست! نه اینکه مشرک هست! آقا این در حد ما هم نیست! نه! حجت خداست!
وصی حضرت ابراهیم هست و ابوطالب جانشین اوست! در این حد هست!
ما داریم سر و کله میزنیم مؤمن بوده! مؤمن چیه؟! حجت خداست!
روایت دیگهای، شیخ صدوق در «الإعتقادات» صفحهی ۱۱٠ آورده، علامهی مجلسی هم در جلد پانزدهم صفحهی ۱۱۷ آوردن:
«رُوِیَ أَنَّ عَبْدَالْمُطَّلِبِ کانَ حُجَّهً وَ أَباطالِبٍ کانَ وَصِیَّهُ»؛ حضرت عبدالمطلب، حجت خدا و حضرت ابوطالب جانشین او بود.
حالا ببینید در مورد این حرفها وقتی نگاه میکنی عامه وقتی اینطوری باشه، توی عرفای عامه هم تأثیر گذاشته؛
ابنعربی در فصوصالحکم صراحتاً آورده میگه اگر به همت بود، همت پیامبر از همه بالاتر بود؛ اگر صرفاً علت تامّهی هدایت، همت فرد بود، مثلاً من همتم بالاست رو شما کار میکنم، شما باید هدایت بشید؛ میگه اگر بنا به همت بود بالاتر از همت پیامبر نداشتیم! اما همت او در عمویش ابوطالب تأثیر نگذاشت! و ابوطالب مشرک از دنیا رفت! این رو در فصوصالحکم آورده!
مولوی! مولوی در مثنوی صراحتاً آورده که جناب ابوطالب مشرک از دنیا رفت!
اون تعبیری که در زیارت ششم امیرالمؤمنین هست که:
«أَشْهَدُ أَنَّک طُهْرٌ طاهِرٌ مُطَهَّرٌ مِنْ طُهْرٍ طاهِرٍ مُطَهَّرٍ».
مِنْ طُهْرٍ طاهِرٍ مُطَهَّرٍ!
این رو من خدمت آیتالله مرحوم آقا سید عزّالدین زنجانی، که ایشون مثنوی رو درس میداد دیگه! در مشهد مثنوی رو درس میداد مطالب خوبی بود، صحبت کردم، ایشون میگفت این تعبیر در زیارت ششم، تعبیر ایشون این بود که فوق عصمت رو داره مطرح میکنه! و ایشون میگفت مولوی اشتباه کرده، ابنعربی هم اشتباه کرده که چنین حرف رو زدن!
حضرت ابوطالب نه تنها اینکه مؤمن بودن، معصوم بودن!
از این عبارت، عصمت استفاده میشه!
مِنْ طُهْرٍ طاهِرٍ مُطَهَّرٍ!
این هم یک نکته.
یک روایت دیگه در جلد ۳۵ «بحارالأنوار» صفحهی ۷۳، در «اصول کافی» هم جلد یک صفحهی ۴۴۵ آوردن:
«قَالَ فَقُلْتُ فَمَا کَانَ حَالُ أَبِیطَالِبٍ؟ قَالَ أَقَرَّ بِالنَّبِیِّ صلیاللهعلیهوآلهوسلم وَ بِمَا جَاءَ بِهِ وَ دَفَعَ إِلَیْهِ الْوَصَایَا وَ مَاتَ مِنْ یَوْمِهِ»
از امام کاظم علیهالسلام سؤال شد که آقا حال و وضعیت حضرت ابوطالب چگونه بود؟ حضرت فرمودند:
«به پیامبر و دین ایشان ایمان آورد و در همان روز که از دنیا رفت، وصایای حجتهای الهی پیشین را به حضرت داد».
یعنی یک وصایا و مسایلی که حجج الهی به هم میدادن چی؟ وقتی از دنیا رفت داد به پیامبر! در این حد هست!
این حدیث هم بخونم؛ در «الغدیر» مرحوم علامه امینی آوردن، جلد هفتم صفحهی ۳۸۹؛
جلد هفتمِ الغدیر، یک بحث مبسوطی رو علامه امینی میاره در مورد ایمان حضرت ابوطالب؛ و حتی از منابع عامه چیزهایی رو میاره و از اشعار حضرت ابوطالب میاره که اثبات ایمان ایشون رو میکنه.
«رُوِیَ أَنَّ أَمیرَالْمُؤْمِنینَ علیهالسلام قیلَ لَهُ: مَنْ کانَ آخِرَ الْأَوْصیاءِ قَبْلَ النَّبیّ صلیاللهعلیهوآلهوسلم؟ فَقالَ: أَبی»
شخصی از امیرالمؤمنین پرسید: پیش از پیامبر اسلام چه کسی آخرین جانشین پیامبران بود؟ فرمود پدرم! پدرم ابوطالب.
وصی انبیاء مطرح شده.
حالا شاید یک نفر بگه این روایتها، روایت آحاد هست، اینها ضعیف هست!
دو نقل هم بخونم و عرضم رو جمع بکنم؛ یکی از شیخ مفید هست یکی از علامه مجلسی.
شیخ مفید در «اوائلالمقالات» صفحهی ۴۵ میفرمایند:
«امامیه جملگی اتفاق نظر دارند که نیاکان رسول خدا از زمان حضرت آدم تا حضرت عبدالله بن عبدالمطلب علیهمالسلام، همگی یکتاپرست و به خداوند عزوجل ایمان داشتند و نیز اجماع دارند که عموی رسول خدا حضرت ابوطالب که خدا او را رحمت کند، مؤمن از دنیا رفت».
ببینید اصل شیعهای که میگه
«أشهَدُ أنَّکَ کُنتَ فِی الأصلابِ الشّامِخَهِ وَ الأرحامِ المُطّهِرَه»
«الأصلابِ الشّامِخَهِ» یعنی چه؟ کسی که مشرک باشه که أَصْلابِ الشَّامِخَه نمیشه که!
«الأرحامِ المُطّهِرَه»؛ میگه حضرت نرجس که مسیحی بود که! میگی نه! وقتی که انعقاد نطفه بود در مورد حضرت صاحب، مسلمان بود یا نبود؟ اونجا اینطوری تعبیر کرده، ولی در مورد أصْلابِ الشّامِخَه نه! این هم یک نکته.
یک نکته هم از علامه مجلسی بخونم عرضم رو جمع بکنم؛
علامه مجلسی در «حیاهالقلوب» کتاب فارسی خودشون، چند جلدی هست، جلد سوم صفحهی ۵۱ میفرمایند:
«بدان که اجماع (یعنی جمیع) علمای امامیه منعقد گردیده است بر آن که پدر و مادر حضرت رسول و همهی اجداد و جدّات آن حضرت تا آدم علیهمالسلام، همه مسلمان بودند (دین تسلیم، تسلیم نسبت به خدا) و نور آن حضرت در صلب و رحم مشرکی قرار نگرفته و شبههای در نسبت آن حضرت و آباء و امهات او نبوده است و احادیث متواتره از طرق خاصه و عامه بر این مضامین دلالت کرده است، بلکه از احادیث متواتره ظاهر میشود که اجداد آن حضرت همه انبیاء و اوصیاء و حاملان دین خدا بودند، فرزندان اسماعیل علیهالسلام که اجداد آن حضرتند، اوصیاء حضرت ابراهیم بودند و همیشه پادشاهی مکه و پردهداری خانهی کعبه و تعمیرات آن به ایشان بوده و مرجع عامهی خلق بودهاند و آئین ابراهیم در میان ایشان بوده و به شریعت حضرت موسی و حضرت عیسی و شریعت ابراهیم در میان فرزندان اسماعیل منسوخ نشد و ایشان حافظان آن شریعت بودند و به یکدیگر وصیت میکردند و آثار انبیاء را به یکدیگر میسپردند تا به عبدالمطلب رسید و عبدالمطلب، ابوطالب را وصی خود گردانید و ابوطالب، کتب و آثار انبیاء و ودایع ایشان را بعد از بعثت، تسلیم حضرت رسول صلیاللهعلیهوآلهوسلم کرد».
این شخصیتی که به مانند حضرت ابوطالب چنین بهتانهایی که نسبت به ایشان میزنن حالا از هر کی میخواد باشه!
این حرف، حرف غیر علمی و نادرستی هست!
و این از دسیسههایی بوده که معاویه با دشمنیای که نسبت به امیرالمؤمنین داشتن!
بله! حضرت ابوطالب تقیه میکرد! برای اینکه حمایت خودش رو از پیامبر داشته باشه، تا یک مدتی علنی نمیگفت من مسلمانم! که رایزنی میکرد! اگر حضرت ابوطالب نبود در تاریخ بخونید این، قطعاً قصد کشتن نبی اکرم رو داشتن و در شرایط محدود چه بسا میخواستن این کار رو بکنن! حالا معجزه بود بحث دیگهای هست، ولی شرایط رو حضرت ابوطالب مهیا کرد! و این همه ایثارها و فداکاریهایی که چه حضرت عبدالمطلب چه حضرت ابوطالب برای اسلام کردن، این بیّن و آشکار هست!
در تاریخ اگر مشاهده بکنید هیچ شک و شبههای نیست! لذا همون علمای عامه هم که اینها رو نقل میکنن، باز میگن که از مادر مهربانتر بود حضرت ابوطالب! این رو آوردن! در حمایت از اسلام این رو آوردن، اما میگن چرا؟
میگن ولی خب اعتقاد نداشت! خدمت کرد اعتقاد نداشت! اون هم چی؟ رو اون روایاتی که در زمان معاویه که گفته جعل بکنید، پول میداده! جعل بکنید! از اونها استمساک کردن، که فوق اون روایتها از شخص ائمهی معصومین که حقایقی بودن که حجج الهی هستن، صادر شده.
در روایات دیگهای هم که عرض کردم بارها که فرمودند امام صادق علیهالسلام اگر ایمان ابوطالب را در کفهای بگذارید، ایمان ثقلین کل موجودات رو بگذارید، این ایمان سنگینی میکنه!
خدا انشاءلله به حق آقا حضرت ابوطالب علیهالسلام، ما رو از شیعیان و حامیان راستین دین نبی اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم قرار بده.
الهی آمین.
دکتر وحید باقرپور کاشانی