ملاحظاتی در خصوص برهان شرط‌بندی پاسکال (Wager argument)./ دکتر وحید باقرپور کاشانی

صوت ســـخنرانی:

سخنران: دڪتر وحید باقرپور ڪاشانی

𑁍 ⋆ 𑁍 ⋆ 𑁍 ⋆ 𑁍 ⋆ 𑁍 ⋆ 𑁍 ⋆ 𑁍
‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌
•دانلود ڪلیپ، pdf و صوتِ سخنرانی با ڪلیڪ روے عبارات زیر:

دانلـود‌ویـدئو‌📥

دانلـود‌ pdf 📥

دانلـود‌صـوت📥

┓ 🖌┏؛
┛┗؛  ملاحظاتی در خصوص برهان شرط بندی پاسکال (Wager argument) ↓📋 › ؛

عرض سلام دارم خدمت تمام دوستان بزرگوار.
در خصوص برهانی به نام Wager argument یا همان برهان شرط‌بندی پاسکال، که به اسم‌های مختلفی مطرح شده؛ مثل برهان دفع و ضرر محتمل، برهان معقولیت، اسمای مختلفی مطرح شده است.
این برهان، با حساب احتمالات به‌عنوان یک فردی که ندانم‌گراست، یعنی موضع ندانم‌گرایی دارد، اطمینانی به وجود خدا ندارد، باوری به وجود خدا ندارد، به حصر عقلی که ادعا شده، به چهار شکل تقسیم می‌شود:
شق اول، فردی که معتقد به وجود خدا باشد و خدا در نفس‌الأمر تحقق داشته باشد.
شق دوم، در ارتباط با فردی که معتقد به وجود خدا باشد و خدا خارجیت نداشته باشد.
شق سوم، در ارتباط با کسی که اعتقاد به وجود خدا ندارد و خدا هم خارجیت نداشته باشد.
و شق چهارم، در خصوص کسی که اعتقاد به خدا ندارد و خدا تحقق خارجی داشته باشد.
در حقیقت‌ در این برهان، دو مسئله را لحاظ می‌کنند:
یکی بحث خارجیت و عدم خارجیت وجود خداست، یکی بحث عقیده نسبت به آن حقیقت یا مفهومی است که مصداق خارجی ندارد.
یعنی آن چیزی که عقد به معنای گره‌خوردن هست در لغت عرب، آن چیزی که به نفس انسان، به روح انسان، به فکر انسان، گره می‌خورد. حالا چه خداوند، وجود خارجی داشته باشد یا نداشته باشد، یک مفهومی، یک تفکری، یک عقیده‌ای به روح انسان گره می‌خورد.
حالا با توجه به بحث خارجیت و عدم خارجیت و با توجه به آن چیزی که به ذهن و روح انسان گره خورده که اعم از اینکه می‌تواند مفهومی گره بخورد که وجود خدا باشد، می‌تواند مفهومی بخورد که هیچ اعتقادی نسبت به وجود خدا نباشد. چون ما اساساً فرد بی‌اعتقاد در عالم نداریم! همان کسی هم که گاهی‌اوقات به‌عنوان یک سوفسطی حتی انکار حقایق خارجی می‌کند، او هم برای خودش یک اعتقادی است.
در خصوص این برهان، من ملاحظاتی دارم که خدمت دوستان عرض می‌کنم. در برهان Wager argument می‌گوید که اگر چنانچه خدا وجود خارجی داشته باشد و یک نفر معتقد به وجود خدا باشد، این پاداشش، جاودانگی و بهشت و لذت‌های بهشتی و سعادت هست. اگر چنانچه فرد اعتقاد به وجود خدا داشته باشد و در نفس‌الأمر، خدایی نباشد، خدا خارجیت نداشته باشد، می‌گویند هیچ ضرر و اتفاقی برای فرد نمی‌افتد‌.
اگر چنانچه فرد، اعتقاد به وجود خدا نداشته باشد و خدایی هم در خارج نباشد، این هم می‌گویند هیچ ضرری نمی‌بیند و هیچ اتفاقی برایش رخ نمی‌دهد.
اگر چنانچه فرد، اعتقاد به وجود خدا نداشته باشد و خدا خارجیت داشته باشد، این در جهت عذاب و ناراحتی و جهنم قرار می‌گیرد.
اما ملاحظات من:
ببینید ما این‌جا داریم برای یک ندانم‌گرا با این برهان Wager argument، چه مسئله‌ای را می‌خواهیم ثابت کنیم؟! به چه مسئله‌ای می‌خواهم برسیم؟!
می‌خواهیم برسیم که اگه چنانچه یک نفر اعتقاد به وجود خدا داشته باشد، فرض وجود خدا هم باشد، در جهت بهشت و پاداش قرار می‌گیرد. اما این ابتدا حرف است! به‌خاطر اینکه شما آمدید در مسئله اثبات وجود خدا، آن را متوقف کردید به بحث جهان پس از مرگ! و جهان پس از مرگ، خود این مسئله، اثباتش که مهم‌ترین دلیل و قوی‌ترین دلیلی که دارد، با توجه به وجود خدا و عدالت خداست.یعنی چگونه استدلال می‌کنند در ارتباط با جهان پس از مرگ؟! می‌گویند اگر چنانچه خدایی باشد و خدا عادل باشد، این دنیا ظرفیت تمام پاداش‌ها و تمام مجازات‌ها را ندارد.
فرض کنید یک نفر در راه خدا جانش را از دست می‌دهد، برای خدمت به بشریت جانش را از دست می‌دهد‌. این خدایی که عادل هست و خدایی که وجود دارد، این یک جا باید به این پاداش بدهد این جانش را از دست داد! یا فرض کنیم یک نفر هزاران نفر را می‌کشد، هزاران جنایت انجام می‌دهد‌. اما نهایتش یک‌بار می‌شود او را قصاص کرد! یک‌بار می‌شود جان او را ازش گرفت. آن ۹۹۹ بار، آن همه جنایت‌ها، دنیا ظرفیت پذیرش آن را ندارد!
لذا چه‌کار می‌کنند؟! با توجه به وجود خدا و عدالت خدا می‌گویند جهانی پس از مرگ باشد. حالا این‌جا در این برهان چه‌کار می‌کنیم؟ ما وجود خدا را اثبات بکنیم. بعد آمدیم چه کار کردیم؟ یک مسئله‌ای به‌عنوان بحث معاد را مفروغ عنه در نظر گرفتیم ولو یحتمل! این را آمدیم در نظر گرفتیم، بعد می‌خواهیم چه کار کنیم؟ می‌خواهیم که با این استدلال Wager argument به این‌جا برسیم که بله باید اعتقاد به خدا داشته باشی که اگر چنانچه وجودی باشد، پاداش بهشتی در جریان پس از مرگ خواهد بود.
منتها اگر از یک منظر دیگری به این مسئله نگاه شود، کما اینکه در روایات ما، بحث دفع ضرر محتمل مطرح شده، این می‌تواند کمک کند برای اینکه فرد در جهت تحقیق قرار بگیرد.
می‌گویند اگر چنانچه دینی باشد و خدایی باشد و تو اعتقاد نداشته باشی، اوضاع خیلی خراب می‌شود! پس چه کار کن؟ برو در جهت تحقیق! یعنی این احتمال، این را در جهت تحقیق و حرکت بخواهد قرار بدهد؛ نه اینکه حالا بخواهد همین‌طوری خدا را قبول کند! همین‌طوری مسئله را بپذیرد! چون اساساً جریان پس از مرگ هم برایش قطعیت ندارد که بعداً بخواهد بگوید برای آن چیزی که برایش قطعیت ندارد، جریان پس از مرگ، من این معرفتی که نسبت به آن خدا ندارم، بخواهم معتقد به آن خدا بشوم، فرض خارجیت هم برای خدا در نظر بگیرم!
به علاوه اینکه یک نفر ممکن است چنین اشکالی را مطرح بکند. بگوید بله ما اثبات وجود معاد کردیم با توجه به بحث عدل الهی.حالا از کجا معلوم اصلاً خدا عادل است؟!
اگر چنانچه هیچ ایرادی ندارد، یعنی این دنیا، آخرین دنیایی باشد که ما در ارتباط با آن هستیم، خدا هم وجود داشته باشد، ما بخواهیم از دنیا برویم. اگر چنانچه از دنیا برویم خاک شویم. بسیاری از موجودات خاک می‌شوند، این‌ها بهشت و جهنمی که ندارند. این‌جا آن احتمالاتی که در نظر گرفتیم اگر چنانچه یک فرد معتقد باشد و خارجیت برای وجود خدا قائل باشد و پاداش در ارتباط با بهشت خواهد بود، اگر چنانچه فرد روی عدالت خدا اشکال داشته باشد، پس پاداش هم دیگر این‌جا مطرح نیست!
یعنی فرض خارجیت وجود خدا باشد در عدالت خدا، اهمال‌کاری قائل باشد در ارتباط با خدا، جهان پس از مرگ را قرار نداده باشد، بنابراین پس باز آن چیزهایی که برای خودش، فرد، پیش‌فرض در نظر گرفته در ارتباط با این برهان، یک‌سری خدشه‌هایی به آن وارد می‌شود.
به‌علاوه اینکه شقوق مختلف دیگری را می‌شود غیر از این چهار شق وارد کرد. حالا من یک نمونه‌هایی را خدمت دوستان عرض کنم.
فرض کنید که فرد معتقد به وجود خدا نباشد، معتقد به وجود دین نباشد، و در این عدم اعتقادی که داشته، دچار سفسطه شده؛ یعنی برایش اتمام حجت نشده، یعنی در اینکه در این جهت قرار گرفته که انکار وجود خدا می‌کند یا ندانم‌گرا به هر ترتیبی هست و اقرار به وجود خدا نکرده، این مستضعف فکری باشد.
یعنی فرض کنید که در یک خانواده‌ای باشد، این‌ها خداناباور باشند و یک‌جوری به این فرد القاء کرده باشند جوری ذهنش درگیر شده باشد، اتمام حجت برایش نشده باشد و فرد مقصر نباشد. در این‌جا می‌شود فرض یک شق دیگری که فردی باشد غیر معتقد باشد و قائل به خارجیت نسبت به وجود خدا هم باشد. این‌جا تکلیف این فرد چه می‌شود؟! اگر خدا بنا باشد این را عذاب کند، بنا به آن استدلالی که مطرح شد Wager argument، این‌طوری بود دیگر که اگر چنانچه فرد اعتقاد به وجود خدا نداشته باشد و خدا خارجیت داشته باشد، غایت این چیست؟! عذاب و جهنم هست!
این فردی که غیر معتقد و مستضعف هست و دچار مغالطات شده و آدمی هست که غرض و مرضی هم در کارش نیست و فرض خارجیت هم نسبت به وجود خدا داشته باشد، خدا این را جهنم می‌برد؟! اینکه ظلم به فرد شده! اینکه اتمام حجت به این نشده!
اگر این را به جهنم ببرد، ما باید قائل باشیم به خدایی که ظالم است! و باز خدایی که ظالم باشد، ظلم محدودیت‌هایی دارد، باعث می‌شود اصل خداییِ این را زیر سؤال می‌برد.‌
پس این یک نکته که همین مسئله، عرض‌ بنده این است که در روایات معصومین علیهم‌السلام هم آورده که افرادی که حتی به یک جایی می‌رسند که مستضعف هستند، سه گروه هستند که این‌ها اگر به خدا هم اعتقاد نداشته باشند یا به دین هم اعتقاد نداشته باشند، این‌ها نه بهشت می‌روند و نه جهنم، در جهت تکامل و اتمام حجت پس از مرگ هستند:
یک گروه فرمودند اطفال، بچه‌ها؛
یک گروه، مجانین؛
یک گروه هم کسانی که درگیر این مغالطات فکری شده باشند، بالاخره به حق نرسیدند، اتمام حجت به آن‌ها نشده باشد. به تعبیری مستضعف باشند از لحاظ رسیدن به حق.
در روایات فراوانی ما داریم که فرمودند این‌ها جهنم نمی‌روند!
پس همین شقی که مطرح شد یک مورد دیگر هم به این شقوقی که جناب پاسکال مطرح می‌کند، یکی دیگر هم اضافه می‌شود، شد پنج‌تا‌. پس باز آن حصری که ایشان ادعا کرده، حصر شکسته می‌شود.
شق دیگر این است که فرد معتقد باشد اما همه بحث این است که معتقد به کدام خدا باشد؟! خدایی که گاهی‌اوقات در ذهن ما تصورش می‌کنیم می‌سازیم که آن خدای حقیقی نیست! خدایی نیست که خارجیت داشته باشد! و بسیاری از افرادی که این‌ها الهی به تعبیری هستند، این‌ها هیچ فرقی نمی‌کند علی‌السویه است که خدا را قبول کنند یا خدا را قبول نکنند! به‌خاطر اینکه این‌ها تفکراتشان اصلاً ناسازگار به آن حقیقت خارجی هست!
گروهی هستند همین اصل تثلیث را قبول می‌کنند، گروهی قائل به تجسم و تجسد نسبت به خدا هستند، گروهی خدا را شبیه مخلوقات می‌کنند! این‌سری اعتقاداتی که گاهی‌اوقات در روایات و مطالب و نصوص دینی ما که مطرح شده، گفته این‌ها اصلاً خدایی را نمی‌پرستند! «مَن شَبَّهَ اللّه َ بخَلقِهِ فهُو مُشرِکٌ».
پس این هم خیلی مهم است که یک شق دیگر هم اضافه کنیم. بله طرف معتقد باشد، خدا هم باشد، اما چه اعتقادی؟! اعتقاد سالم!
شما ببینید اگر فرد معتقد به وجود خدای خرافی باشد. حالا چه خدا باشد چه خدا نباشد، این فرد، معتقد به خدای خرافی شده، چه خدا باشد خدا نباشد. گاهی‌اوقات پیامد همین اعتقادات خرافی، این‌ها بدتر از آن افرادی هست که انکار وجود خدا می‌کنند و این‌ها خطرناک‌تر هستند!
خدایی که ظالم است، خدایی که نگاه ناسیونالیستی دارد، خدایی که فقط به یک حزب نگاه می‌کند، بقیه را می‌خواهد درو کند ببرد جهنم! بعد این هم چنین نگاهی را نسبت به آن خدا داشته باشد، چه کار می‌کند؟! می‌گوید بقیه در جهت عذاب هستند و من هم به تعبیری تیغ را بکشم و این کفار و کسانی که غیر تفکر من دارند، همه را از لب شمشیر بگذرانم! مثل همین خدایی که این داعشی‌ها اعتقاد دارند! این خدا چه فایده‌ای دارد؟! این خدای خرافی که این افراد دارند، چه اهمیتی دارد؟!
و به علاوه، ولو اینکه خدا وجود خارجی داشته باشد و خارجیت برای خدا قائل باشیم، با این اعتقاد خرافی، اساساً این‌ها راهی به بهشت ندارند! مگر باز چنانچه در این اعتقاد خرافی، باز مستضعف باشد، به مانند کسی که در انکار وجود خدا و ندانم‌گرایی، مستضعف هست.
پس عرض بنده این است که علاوه بر اینکه بحثی است و این می‌کِشد به اثبات جریانات پس از مرگ، به علاوه اینکه شقوق دیگری هم می‌شود مطرح کرد و به نظر حقیر، این چهار شقی که در این استدلال Wager argument مطرح است، این تمام و کافی نیست.

-دکتر وحید باقرپور کاشانی.

پیشنهاد ما به شما

سرنوشت قرآن امیرالمؤمنین علیه‌السلام.

صوت ســـخنرانی: سخنران: دڪتر وحید باقرپور ڪاشانی 𑁍 ⋆ 𑁍 ⋆ 𑁍 ⋆ 𑁍 ⋆ …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *


Question   Razz  Sad   Evil  Exclaim  Smile  Redface  Biggrin  Surprised  Eek   Confused   Cool  LOL   Mad   Twisted  Rolleyes   Wink  Idea  Arrow  Neutral  Cry   Mr. Green