صوت ســـخنرانی:
سخنران: دڪتر وحید باقرپور ڪاشانی
𑁍 ⋆ 𑁍 ⋆ 𑁍 ⋆ 𑁍 ⋆ 𑁍 ⋆ 𑁍 ⋆ 𑁍
•دانلود ڪلیپ، pdf و صوتِ سخنرانی با ڪلیڪ روے عبارات زیر:
┓ 🖌┏؛ ⇠ قسمت اول:
┛┗؛ تدریس خداشناسی در خطابه غدیر ↓📋 › ؛
بِسْمِاللّهِالرَّحْمَنِالرَّحِیم
«ألْحَمْدُللهِ رَبِّ الْعَالَمِین وَالصَّلاهُ وَالسَّلامُ عَلَی مُحَمَّد وَ آلِهِ الطَّاهِرین»
در ارتباط با مباحث توحیدی در خطبهٔ غدیر، که نبی اکرم صلیاللهعلیهوآله در بازگشت از حَجَّهُالوَداع در بین جمعیت انبوهی خطبهای رو ایراد فرمودند و ابتدا مباحث مهمی را در معرفهالله ارائه دادند، که خب کمتر به این مباحث پرداخته شده است.
به حول قوهٔ الهی بناست که به محوریت مباحث خداشناسی، در خطبهٔ غدیر مباحثی را در حد میسور ارائه بدهیم.
در ارتباط با خطبهٔ غدیر آنقدر اهمیت دارد که مرحوم علامهٔ امینی چهل سال عمر خودش را در تثبیت و تحلیل و جمعآوری اقوال در کتب تاریخی عامه مصروف کردند.
تا جایی که در مقام بررسی سند حدیثِ غدیر از ۱۱۰ صحابی، ۸۴ تابعی با ذکر مدارک مربوطه یاد نموده است. و ۳۶۰ نفر از ائمه علیهمالسلام و حفاظ حدیث که ناقل این خبر بودند. و نیز ۲۶ تألیف از دانشمندان اهل سنت در ارتباط با خطبهٔ غدیر معرفی نمودند. این خطبه، عظمتش به اینجاست که؛ در حقیقت شناسنامه و حقانیت تشیّع به عنوان یک پک، به عنوان یک الگو، در این خطبه منعکس شده است.
لذا همینطور که تصریح کردن به ولایت بلافصل امیرالمومنین:
﴿مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِیٌّ مَوْلَاهُ﴾
در ابتدای خطبه، امهات مباحث خداشناسی را نبی اکرم صلیاللهعلیهوآله فرمودند که: «تمام اینها میتواند آن خداشناسی که ائمهٔ معصومین علیهمالسلام معرفی میکنند و در مسیر درست است، به ما بشناساند».
این به عنوان مقدمه.
در ارتباط با شروع مباحث خداشناسی، اینگونه نبی اکرم صلیاللهعلیهوآله فرمودند که:
﴿بِسْمِاللّهِالرَّحْمَنِالرَّحِیم اَلْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذی عَلا فی تَوَحُّدِهِ.﴾
ابتدا با حمد بر پروردگار عالم، حمد بر الله، الله اسمی است در ارتباط با خداوند که جامع تمام اسماء و صفات کمالیّه پروردگار است.
یعنی تمام این صفات و اسماءی که در جوشنکبیر که ما به عنوان یک دعایی که بسیار اَرج و قُرب و اهمیت دارد مطرح شده.
تمام اینها در دل و بطن و کتم اسم الله است.
حالا اینکه الله جامد است یا مشتق، محل بحث است.
اما این اسم خاصی است تا جایی که در روایات ما مطرح شده که این اسم اعظم خداوند است.
حمد و ستایش برای الله، نه هر خدایی!
خداها متفاوت است؛
خدایی که مسیحیت معرفی میکند!
یهوهای که مسیحیت معرفی میکند،
با خدایی که در یهود مطرح میشود،
با خدایی که در زرتشت مطرح میشود، اینها متفاوت است. با خدایی که جمعی از آراء بشری مطرح میکنند در ارتباط با خدا، متفاوت است. اینها الله نیست.
الله حقیقتی است که نبی اکرم صلیاللهعلیهوآله در این خطبه شروع میکنند به معرفی کردن.
آن خدایی که در مسیحیت مطرح میشود الله نیست.
آن یهوهای که مطرح میشود الله نیست.
آن خدایی است که همین عیسیبنمریم علیٰنبیّناوآلهوعلیهالسّلام پیغمبر خداوند است که به خاطر نجات مردم به زمین آمد.
یعنی پدر، پسر، رُوحُ القُدُس؛ این سه حقیقتی که سه حقیقت مستقل میدانند، میگن: اینها به یک حقیقت واحد میرسند.
این میشود تثلیث.
تثلیث هیچ اثبات عقلانی ندارد.
من بارها با کسانی که کشیش بودن و مبلغ بودن در خارج کشور، در خصوص تثلیث بحث داشتم و تصریح کردن که یک بحث ایمانی است. باید ایمان بیاریم، با عقلمان نباید تحلیل بکنیم! اگه با عقل بخواهیم تحلیل بکنیم با تثلیث قابل جمع نیست.
این یک حرف قلبی است، یک بحث ایمانی است. اما اللهی که نبی اکرم صلیاللهعلیهوآله در این خطبه معرفی میکنند اللهی که به حکم عقل اثبات میشود.
لذا به اسلام یا معرفی که نبی اکرم نسبت به خدا و الله میکند میگن: دین توحید.
معروف است به دین توحید.
مسیحیت میگن: دین تثلیث.
خب این یک امر ضد عقل است.
چطور میشود که در حین اینکه سه حقیقت باشد، سه گوهر باشد، یک گوهر باشد!
این تناقض است.
یا باید آن کثرتش اعتباری باشد که میگن نیست، حقیقی است و اینکه سه حقیقت در بطن و کتم یک حقیقت باشد این امر محالی است. لذا الله این نیست.
الله یهوهای نیست که نسبت میدن به فرازهایی از کتاب مقدس که دستخوش تحریف واقع شده است.
آن خدایی که در یهودیت معرفی میشود، الله نیست.
آن خدایی که در تورات به این گونه آورده که: «با یعقوب پیامبر کشتی میگیرد و یعقوب پیامبر خدا را زمین میزند، رو سینهٔ آن خدا مینشیند میگوید: نبوت را باید در نسل من قرار بدی و خداوند این را قبول میکند».
یک چنین خدایی نیست.
آن خدایی که وجودی غیر وجود او نیست و تمام این کثرات و مخلوقات همه امور اعتباری و تعینات و تجلیاتی هستند و هیچ شیئی غیر او وجود ندارد، آن خدا به اسم الله نیست. آن اللهی که نبی اکرم صلیاللهعلیهوآله معرفی میکند و حمد میکنن ستایش…
﴿لِلَّهِ الَّذی عَلا فی تَوَحُّدِهِ﴾
عَلا یعنی بلند مرتبه است.
بلند مرتبه در توحدش.
توحدش یعنی در یگانگیش.
عرض کردم که در اسلام در بُعد خداشناسی میگن: دین توحید.
این معروف است.
الله میگن حقیقتی واحد است.
الله تعدد بردار نیست!
اساسا محال است که در عرض الله، اله دیگری، خدای دیگری وجود داشته باشد.
خب آیا برهان عقلی هم داریم بر وحدانیّت خدا؟!
– بله.
براهین فراوان است.
خدایی که نبی اکرم صلیاللهعلیهوآله معرفی میکند؛ خدایی است که با عقل تنزیه میشود، با عقل اثبات میشود.
با عقل نفی تشبیه از تمام صفات مخلوقات میشود.
خب حالا ممکن است یک نفر بگوید که:
پیامبر فرمودند:
﴿اَلْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذی عَلا فی تَوَحُّدِهِ﴾
چه اثباتی بر وحدانیّت خدا است؟
من دو دلیل ارائه میدهم:
یک برهان ترکیب است؛ در ارتباط با ذات خداوند است.
دو برهان تمانُع است؛ در ارتباط با مخلوقات.
برهان ترکیب این است: که اگر چنانچه غیر از الله خدای دیگری باشد، آن حقیقت قائم به خود و خدا دیگر نمیتواند باشد.
یک حقیقتی که واجبالوجود است به ذات باشد، به خود باشد، وجود ذاتی او باشد نمیتواند باشد و کار میرسد به یک حقیقتی که مخلوق است، یک حقیقتی که مُرَکَب است، یک حقیقتی که معلول است.
اگر در عرض الله، خدا، خدایی دیگر باشد، خب چون هر دو تا وجود ذاتیشان است، خدایند! کبریائیت دارند، قائم به خود هستند، خالق هستند.
خب این دو حقیقت یک مابه الاشتراک دارند، یعنی هر دو تا خدایند.
چون شد دو، مِیزی باید بین اینها باشد، باید تفاوتی باشد. چون دو شیء من جمیعالجهات وقتی که شبیه هم باشند، یکی هستند.
وقتی میشود مِیز، وقتی میگویی دو یعنی غیر این است، تفاوتی باید بین اینها باشد.
پس چی میشه؟!
هر کدام از خداها، یک مابه الاشتراک دارند، یک مِیز و تفاوتی هم با همدیگر دارند!
پس هر کدوم از خداها میشن چی؟!
مرکب از مابه الاشتراک و مابه الامتیاز.
خب حقیقتی که مرکب باشد، مرکب از خصوصیات جسم و جسمانیت و لواحق جسمانی است و آن نمیتواند حقیقتی قائم به خود و حقیقتی فرامادی و حقیقتی بسیط که هرگونه ترکیب از آن زائل میشود، مطرح بشود. این یک برهان.
برهان دیگر، برهان تمانع است؛ که استناد هم کردن به آیه قرآن که این آیه، برهان تمانع رو میخواهد برساند.
در سوره مبارکهٔ انبیاء آیه ۲۲؛
﴿لَوْ کَانَ فِیهِمَا آلِهَهٌ إِلَّا اللَّهُ لَفَسَدَتَا﴾:
«اگر بود «فِیهِمَا» در آسمان و زمین، خدایانی «إِلَّا اللَّهُ» غیر از خدا، «لَفَسَدَتَا» تباهی به وجود میآید، نابودی به وجود میآید، پس چون تباهی و نابودی در آسمانها و زمین نیست، یک خدای واحد بیشتر وجود ندارد».
این برهان با توجه به خلق مطرح میشود!
آن برهان اولی با توجه به ذات مطرح میشود! با توجه به خلق، هر دو خدا دارای قدرتند، فرض این است.
دارای عزتند، دارای عظمتند، به خود هستند، وجودشان را از جایی به عاریت نگرفتند، به خود هستند، وجود ذاتی آنهاست و صاحب ارادهاند، مجبور هم نیستند.
حالا این دوتا خدا میخواهند اراده بکنند مخلوقاتی را ایجاد بکنند، ماییم و این عالم، این عالم را داریم درک میکنیم. این ارادهها یا موافق همدیگر است که خب این محال است! چون تاثیر دو اراده و رأیتام بر مراد واحد، لازمهاش این است که؛ هر شیء، دو شیء باشد. هر انسان یا این دو تا خدا که میخواهند اراده بکنند، اینکه فرض کنید یک آدم خلق بکنند! دو تا آدم باید شبیه همدیگر باشد! که هر شیء دو تا است که اینطوری نیست.
میبینیم هر شیء یکی است تَشَخُّص دارد.
یا اینکه ارادهها مخالف هم است.
یعنی یک نفر میخواهد که الان خلق بکند،
یک نفر میخواهد خلق نکند!
خب اینجا چیست؟!
هیچچیزی تحقق و خارجیت پیدا نمیکند.
یا یکی اراده نکند؛ یکی اراده میکند، یکی اراده نمیکند. خب آن چیزی که آن حقیقتی که اراده نمیکند، این نشانهٔ عجز و ناتوانیش است.
چرا اراده نمیکند؟!
چون میبیند که آن طرف اراده کرده نمیتواند در مقابل ارادهٔ او بایستد.
پس آن محدودیت دارد.
این نشانهٔ عجز است.
یا توافق میکنند! میگه که: حالا که من خلق میکنم، تو خلق نکن!
خب اگه توافق باشد، این توافق به خاطر چیست؟!
به خاطر غلبه و قهر یکی است.
اینها نمیتوانند!
مجبورند که کوتاه بیایند از سلطهٔ خودشان.
این هم نشاندهندهٔ عجز است.
یا یکی تواضع میکند! حالا او بگذار خلق بکند.
اینجا باید توجه داشته باشیم که تواضع و متواضع اله نیست.
چون اله بودن اساسا مورد تواضع واقع نمیشود. غنی مطلق و حقیقتی که قائم به خود است در مقابل هیچ شیئی خضوع و خشوع و تواضع در آن راه ندارد.
لذا نسبت به خداوند تواضع نشانهٔ عجز است.
خب حالا ممکن هست یک نفر بگوید که: دو عالم آمدن یک دیوار وسط کشیدن، چوب لای چرخ همدیگر هم نمیگذارند.
دو تا خدا است.
یک خدا آنور مخلوقات خودش را دارد!
یک خدا هم اینور مخلوقات خودش را دارد!
هیچکدام هم با همدیگر کاری ندارند.
هیچکدوم نه ارادههاشان موافق هم باشد، نه مخالف هم باشد، هر دوتا هم خلق میکنند!
اینجا چه گیری است؟
اینجا پاسخ این است که: این عالم که به دو قسمت تقسیم شده، باز در حکم یک عالم واحد است و کبریائیت و الوهیّت اقتضای علو و برتری نسبت به این دو خدا لازمهاش اینکه بتواند تصرف در موجودات دیگر، که مخلوقات آن خدای دیگر است، داشته باشد. و همان مفاسدی که عرض کردم اینجا به وجود بیاد و اگر چنانچه بگیم خب یکیشان اراده نکند، گفتیم آن یکی چون اراده نمیکند؛ یا اینکه اراده نمیکند به خاطر عجز و ناتوانیش است، یا به خاطر توافق است، که توافق هم برگشتش به عجز است، عجز هم که با کبریائیت و قائم به خود بودن و غنی بودن ناسازگار است! پس آن که اراده نمیکند خدا نیست! یا تواضع میکند.
گفتیم تواضع هم اینجا نشانهٔ عجز است.
لذا در مورد خداوند تواضع معنا ندارد اینجا.
پس فرض عالمهای متعدد هم که مطرح بشود با فرض اقتضاء کبریائیت، الوهیّت، علو، برتری، که باید دخالت و تصرّف در تمام آفرینش داشته باشد، چنین چیزی محال است.
والسلامعلیکمورحمهاللهوبرکاته.
-دکتر وحید باقرپور کاشانی.