صوت ســـخنرانی:
سخنران: دڪتر وحید باقرپور ڪاشانی
𑁍 ⋆ 𑁍 ⋆ 𑁍 ⋆ 𑁍 ⋆ 𑁍 ⋆ 𑁍 ⋆ 𑁍
•دانلود ڪلیپ، pdf و صوتِ سخنرانی با ڪلیڪ روے عبارات زیر:
┓ 🖌┏؛
┛┗؛ بررسی رجالی راویان حدیث وصیت کتاب الغیبه شیخ طوسی ↓📋 › ؛
من یکبار دیگر از روی کتاب الغیبه شیخ طوسی، راویهای این حدیث را میخوانم. به این کتاب من، کتاب شیخ طوسی صفحه ۳۰۰ هست، حدیث صد و یازدهم:
«أَخْبَرَنَا جَمَاعَهٌ عَنْ أَبِی عَبْدِاللَّهِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ سُفْیَانَ الْبَزَوْفَرِیِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ سِنَانٍ الْمَوْصِلِیِّ الْعَدْلِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِبْنِ الْخَلِیلِ عَنْ جَعْفَرِبْنِ أَحْمَدَ الْمِصْرِیِ عَنْ عَمِّهِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ أَبِیهِ عَنْ أَبِی عَبْدِاللَّهِ جَعْفَرِبْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ الْبَاقِرِ عَنْ أَبِیهِ ذِی الثَّفِنَاتِ سَیِّدِالْعَابِدِینَ عَنْ أَبِیهِ الْحُسَیْنِ الزَّکِیِّ الشَّهِیدِ عَنْ أَبِیهِ أَمِیرِالْمُؤْمِنِینَ ع قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ فِی اَللَّیْلَهِ اَلَّتِی کَانَتْ فِیهَا وَفَاتُهُ لِعَلِیٍّ».
این راویها را من یک دوره خواندم. بیاییم دوباره یک مروری داشته باشیم به مطالبی که قبل عرض کردیم.
یکی از راویها این هست:
«عَنْ عَلِیِّ بْنِ سِنَانٍ الْمَوْصِلِیِّ الْعَدْلِ»؛
اینجا وقتی نگاه میکنیم ببینیم که آیا توثیقی، تائیدی در کتاب رجال بر ایشان یافت شده یا یافت نشده؟
مرحوم آیتالله خوئی در معجم رجال خودشان جلد دوازدهم صفحه ۴۶، میگویند:
«همانا کلمهٔ «العدل» بنا بر آنچه در مشایخ صدوق از ذکر این کلمه ظاهر است، بعضی از علمای عامه به وسیلهٔ آن وصل میشوند، پس بعید نیست که این مرد از عامه و سنّیان باشد».
ببینید این یکی از راویهایی که بررسی کردیم، با توجه به مطلبی که مرحوم آیتالله خوئی گفتند؛ مگر شما – احمدالحسن مدعی یمانی – استناد نمیکنید به مطاب آقای خوئی که علامه حلی چنین و چنان هست! بسیار خب! آقای خوئی یک رجالی قدر هست! این جناب علیبن سنان، اساساً این کلمهٔ عدلی که آورده، بعد از «الْمَوْصِلِیِّ الْعَدْلِ»، میگوید:
«بنا بر آنچه که مشایخ صدوق از این کلمه ظاهر است، بعضی از علمای عامه به وسیلهٔ آن وصل میشدند، دلیل بر شیعه بودنش نیست».
این مسأله اول.
حالا ممکن است بگویید خود شیخ طوسی میگوید من جهت الخاصه! یعنی او نفهمید که این سنی هست؟ این هم خدمتتان توضیح میدهم.
این یک راوی.
راوی دیگر:
«عَلِیِّ بْنِ سِنَانٍ الْمَوْصِلِیِّ الْعَدْلِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ».
این جناب علیبن حسین را یک بررسی بکنیم. این علیبن حسین، این شخص هیچ پسوندی برایش ذکر نشده و این ناشناخته باقی میماند!
حالا ممکن است بگویید یک جوری شیخ طوسی فهمیده! اما باید اگر جناب شیخ طوسی یک جوری میفهمید، یک پسوندی، پیشوندی، یک چیزی اضافه میکرد که ما هم بفهمیم! بالاخره این را نقل کرده!
این فرد کیست؟ در رجال شیخ طوسی کجا این را آمده شیعه معرفی کرده و موثق دانسته؟! این هم هیچی! معلوم نیست!
راوی بعدی:
«عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِبْنِ الْخَلِیلِ»؛
وقتی اینجا نگاه میکنی در رجال نجاشی صفحه ۹۶ گفته:
«احمدبن محمد ابوعبدالله آملی طبری، ضعیف است جداً و به او توجهی نمیشود».
این کلمهٔ «جداً» از باب تأکید است!
ببینید شما – احمدالحسن – میگویید اصالهالعداله؛ اصلاً در مورد صحت و سقم این نظریهٔ اصالهالعداله هیچ حرفی نمیخواهم بزنم! اصلاً درست! طرف شیعه باشد، شیعهای باشد که مدح و ذم هم نشده. یک شیعهای باشد که مثلاً نگفتند که این فرد، فرد خوبی هست یا چنین و چنان هست! اصالهالعداله میگوید شیعهای که مذمت برایش مطرح نمیشود، جرحی نسبت به این راوی شیعه نباشد! اما برای این آقا جرح واقع شده است!این رجال نجاشی از رجالهای متقدم ما هست. شیخ نجاشی میگوید جداً ضعیف است! اصلاً شیعه باشد، مگر شما در اصالهالعداله نمیگویید شیعه باشد و جرح هم نشده باشد؟! همه اینها شیعه هستند، حالا ما جرحی ازش سراغ نداریم، میگوییم موثق هست، توثیقش میکنیم. اینجا که نمیتوانی این حرف را بزنی! نجاشی میگوید که این جداً ضعیف است، اصلاً توجهی به این فرد نمیشود!
حالا برویم سراغ همین علامه حلی! شما – احمدالحسن – استناد کردی به علامه حلی! اصالهالعداله!
این جناب علامه حلی در رجال خودشان صفحهٔ ۲۰۵، میگویند:
«احمدبن محمد ابوعبدالله خلیلی که به او غلام خلیل آملی طبری گفته میشود، جداً ضعیف است و به او التفات نمیشود. کذاب است و بسیار وضع و جعل حدیث کرده و مذهب فاسدی دارد».
ببینید علامه حلی نمیآید شیعه را بگوید که مذهبش فاسد هست! پس این شیعه نبوده! شما اصالهالعداله استناد کردید به علامه حلی! اما این علامه حلی این آقا را وقتی نگاه میکند، این را آمده جرح به او واقع کرده و گفته جداً این ضعیف است و این آقا اصلاً جعل حدیث میکند! آدم دروغگو و متقلبی هست و اصلاً مذهبش مذهب فاسدی هست!
یعنی ما میخواهیم بگوییم فعلاً را همان نظریهٔ اصالهالعداله شما در رجال پیش برویم ببینیم چه میشود!
مرحوم علامه مجلسی، خبرهٔ حدیث و رجال، وقتی در بحارالأنوار جلد ۳۷، صفحهٔ ۲۱۸، صحبت از این آقای احمدبن محمد معروف به الخلیلی میشود، میگوید اصلاً این از علمای عامه بوده! سنی بوده! یعنی با مبنای یک محدث بزرگوار، علامه مجلسی، اصلاً سنی بوده!
برویم رو مبنای سیدبن طاووس، از محدثین و رجالی بزرگ؛ در کتاب الیقین، ایشان در صفحهٔ ۳۱۶ و ۳۲۱ چند جا آورده، چندجا دیگر هم آورده که میگوید این احمدبن محمد طبری یا احمدبن محمد الخلیل طبری معروف به الخلیلی، ایشان میگوید از علمای عامه بوده! و در کتاب الیقین خود از کتاب این عالم سنی یعنی بهعنوان عالم سنی این روایت را نقل میکند.
در اصالهالعداله مگر شما نگفتی اساس این است شیعه باشد؟! این آقا شیعه نیست!
حالا یک نکتهٔ دیگر هم من نسبت به همین جناب احمدبن محمدبن خلیل بگویم، عبارتی را میآورم از کتاب مقتضب الأثر از احمدبن عیاش جوهری، و همچنین کتاب الغیبه مرحوم شیخ طوسی؛ مقتضب الأثر، صفحهٔ ۱۰، الغیبه هم صفحهٔ ۱۴۷ حدیث ۱۰۹.
اول ممکن است یک نفر بگوید که از کجا میگویید این «الخلیل»، الخلیلی هست؟
اینجا خود این آقایان چه شیخ طوسی چه احمدبن عیاش جوهری، صحبت شده گفتند در احادیث دیگر وقتی صحبت از این میشود این را بهعنوان احمدبن محمدبن خلیلی نام میبرند؛ خود این بزرگواران گفتند. پس این همان است!نکته دیگر:
در کتاب سیدبن طاووس وقتی از همین آدم – احمدبن محمد الخلیلی – کتابی را میگوید ایشان متعلق به این احمدبن محمد بوده که متضمن نامگذاری امام علی به امیرالمؤمنین بوده؛ در آن کتاب آورده. این را کجا آورده؟
در همین الیقین خودشان صفحه ۳۱۶، در صفحه ۱۰۸ هم این را آوردند که این مسأله را گزارش کرده است.
عبارتی از نجاشی که باز در این مقاله هم آورده دوباره تأکید میکنم که میگویند احمدبن محمدالخلیل، یک راوی ضعیف هست و نجاشی هم در معرفی میگوید:
«جداً ضعیف است به او توجه نمیشود کرد (الرجال، رجال نجاشی، ص۹۶)».
پس این هم از این جناب.
برویم سر «عَنْ جَعْفَرِبْنِ أَحْمَدَ الْمِصْرِیِ».
اصلاً باید بالاخره در یک کتاب رجالی، یک کلام صحبت بشود اینکه این آدم خوبی بوده آدم بدی بوده دروغگو بوده! این که هیچ، حداقل باید یک کلام بگویند شیعه بوده! هیچجایی پیدا نمیکنید در این کتابهای رجالی صحبت کرده باشد که این جعفربن احمدبن مصری، اصلاً شیعه هست! اصلاً سنی، شیعی هیچی! اصلاً انگا این بنده خدا در رجال نیست!
پس اینطوری شد:
«عَنْ جَعْفَرِبْنِ أَحْمَدَ الْمِصْرِیِ»؛ اصلاً مشخص نیست!
«عَنْ عَمِّهِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ»:
این حسنبن علی، عم جعفر بوده. این جعفربن احمد مصری که اصلاً مشخص نیست که این شیعه هست سنی هست، در هیچ کتابی رجالی هم اسمش نیامده!
حالا میگوید که این جعفربن احمد مصری از چه کسی نقل میکند؟ از عمویش نقل میکند!
یعنی حسنبن علی، عموی جعفربن احمد بوده. اصلاً جعفربن احمد هیچ سرنخی از او نیست، معرفی نشده! عمویش هم نشده! اصلاً این جعفربن محمد شیعه بوده سنی بوده؟! معلوم نیست! اصلاً شاید وجود خارجی داشته یا نداشته؟! معلوم نیست!بعد عموی این اصلاً معلوم نیست! خودش هیچی عمویش هم اینطوری!
«عَنْ أَبِیهِ»؛ حالا این چه کسی بوده؟ این والد حسنبن علی هست. یعنی جعفر از عمویش حسن نقل میکند، حسن از پدرش نقل میکند! این پدرش هم همینطور هست!
نه پدرش، نه پدر حسن، نه عموی جعفر، نه برادرزادهٔ حسن، هیچکدام از اینها اصلاً در رجال بهعنوان شیعه نیامده است! نه شیعه نه سنی اصلاً معرفی نشده!
حالا ممکن است بگویید بالاخره جناب شیخ طوسی رجال نمیدانسته که اینها را گفته من جهتالخاصه؟ اگر علم غیب داشته این علم غیب برای ما حجیت ندارد! ما میخواهیم کار علمی بکنیم، کار رجالی بکنیم!
شاید ایشان با مکاشفه به دست آورده که این سه تا مثلاً فرض کنید که اینها شیعه هستند، برای ما که به دست نیامده! مکاشفهٔ غیر معصوم هم حجیت ندارد! ما کار رجالی باید بکنیم!
رجال یک علم آلی هست و براساس آن، این سه نفر یعنی: جعفربن احمد، حسنبن علی، والد حسنبن علی، هیچکدام در کتابهای رجالی نیست!
– دکتر وحید باقرپور کاشانی.