ارزش عقیده- وحید باقر پور کاشانی

عقیده از ریشه «عقد» و عقد به معنای بستن، پیوند زدن و گره خوردن است. برای این واژه دو قسم مادی و معنوی متصور است. عقد مادی، مانند پیوند شاخه درختی به شاخه دیگر وعقد معنوی، مانند عقد ازدواج که زن و شوهر را به هم پیوند می­دهد. ­اما عقیده در اصطلاح، عبارت از چیزی است کـه به روح و فـکر انسان پـیوند مـی­خورد. ­لذا پذیرفتن هر نظریه چه حق و چه باطل، آن را به ذهن آدمی گره ­زده و حاصل آن، شکل­گیری یک عقیده است.ریشه تمام رفتارها و جهت گیری­های مادی و معنوی انسان، به عقاید و باورهای او بر می­گردد. ­انسان بر اساس عقایدی که دارد، افعالی را انجام می­دهد و براساس همان عقاید، اموری را ترک می­کند، به طور مثال در امور مادی، انسان چون عقیده دارد که آتش سوزنده است، به آن دست نمی­زند یا چون می­داند زهر کشنده است، هرگز آن را نمی­خورد، با این وجود چون علم دارد که دوای تلخ، ضامن سلامتی اوست آن را می­خورد. ­واما در امور معنوی، آن عاملی که سبب می­شود یک انسان دست به دعا بردارد، نماز بخواند و متعبد به آداب دینی شود، اعتقاد به خداست، در حالی که این امور برای منکر خدا، معنا و مفهومی ندارد.

بنابراین، عقیده، بالاترین نقش را در زندگی فردی و اجتماعی انسان ایفا می­کند، به تعبیر قرآن کریم :

            ﴿قُلْ کُلٌّ یَعْمَلُ عَلَى شَاکِلَتِهِ ﴾[i]

در تفاسیر، مطالب ارزنده­ای نسبت به تفسیر این آیه ذکر شده است. برخی از تفاسیر، شاکله را به معنای مذهب[ii] و بعضی به معنای نیّت[iii] عده­ای نیز بین این دو معنا، جمع کرده­اند.

تفسیر نمونه، در جمع بین این دو معنا می­نویسد: نیت انسان که از اعتقادات او بر می­خیزد، به عمل او شکل می­دهد.­ در نتیجه، آنچه شکل، شاکله، هیأت باطنی و واقعی انسان را می­سازد، عقاید و باورهای اوست. این عقیده است که به انسان انگیزه عمل و به زندگی جهت مـی­دهد. اگـر عـقاید انـسان صـحیح و مـطابق با واقع باشد، زندگی او در مسیر صحیح قرار می­گیرد و اگر نادرست و باطل باشد، مسیر زندگیش به بیراهه می­رود. هیچ مکتبی به اندازه اسلام، برای عقیده آدمی ارزش قائل نیست؛تا آنجا که معیار ارزیابی اعمال نیز در اسلام، عقیده است و حتی اعمال نیک، چنانچه همراه با عقاید صحیح نباشند، فاقد ارزش شمرده می­شود.

امام باقر علیه السلام در این مورد می­فرمایند:

 

لا ینفع مع الشـّک و الجحود عمل

 

            با شک و انکار، هیچ عملی سود ندارد[iv]       

و روشن است اگر انسان از نظر اعتقادی، سالم نباشد و آنچه را که شایستگی مقبولیت دارد، انکار و یا در آن تردید کند، عملی که از این عقیده بر می­خیزد، نمی­تواند سودمند باشد. زیرا عقیده به انسان انگیزه می­دهد، انگیزه به عمل جهت می­بخشد و ایـن دو عـاملند که در تعیین مفهوم عمل و خوب یا بد بودن آن نقش اساسی ایفا می­کنند. به طور نمونه، یکی از مهمترین مسایل عقیدتی و اسلامی در تمام ادوار و اعصار، اعتقاد به ولایت امامان معصوم علیهم السلام بوده است. این عقیده مطابق روایات متعدد، مایه رهایی از ضلالت و گمراهی و موجب تقرّب به خداوند متعال و ترقّی و کمال نفس است و بدون آن هیچ طاعت و عبادتی مقبول نیست. امام زین العابدین علیه السلام در این مورد فرمودند:

 

 

لَوْ اَنَّ رَجُلاً عَمَرَ ما عَمَرَنُوحٌ فی قَوْمِهِ اَلْفَ سَنَهٍ إلّا خَمْسینَ عاماً یَصُومُ النَّهار، وَ یَقُومُ اللَّیل فی ذلک المکان (یعنی بَیْنَ الرُّکُنِ و المَقام) ثُمَّ لَقِیَ اللهَ بِغَیْرِ ولایَتِنا لَمْ یَنْفَعْهُ ذلک شَیئاً[v].

اگر شخصی به قدر آنچه نوح در قوم خود عمر کرد (نهصد و پنجاه سال) زندگی کند و روزها را روزه و شبها را در بین رکن و مقام به نماز و عبادت بایستد و خدا را ملاقات کند بدون (اعتقاد به) ما، این اعمال برای او هیچ نفعی نخواهد داشت.

خطیب خوارزمی در مناقب و ابن حجر([۱]) در لسان المیزان از حضرت رسول صلی الله علیه وآله و سلم روایت می­کنند که ایشان فرمودند:یا علی ! اگر بنده­ای، بندگی خدا را بنماید آنگونه که نوح درقومش بود و برای او مثل کوه احد طلا باشد و در راه خدا انفاق نماید و عمرش طولانی شود تاهزار حج پیاده به جا آورد، سپس بین صفا و مروه مظلوم کشته شود؛ اگر ولایت تو را نداشته باشد،بوی بهشت را استشمام نخواهد کرد و داخل آن نخواهد شد[vi].

اهمیت و لزوم عقیده به اهل بیت علیهم السلامرا کاملاً مشخص می­سازد.این اهمیت در چنان سطحی است که اولین چیزی که پس از مرگ از انسان پرسش می­شود عقاید اوست.

 

مباحث عقیدتی، از دیدگاه اسلام، در صدر همه مباحث است و پایه دو علم اخلاق و فقه (احکام) نیز محسوب می­شود.

در جنگ جمل، که یکی از صحنه­های درگیری منافقین با امیرالمؤمنین علیه السلام بود، روزی در بحبوحه جنگ، هنگامی که سپاهیان امامعلیه السلام در حضور حضرت، مشغول تنظیم نقشه عملیات جنگی بودند، یکی از اعراب بادیه نشین از جا برخاست و با صدای بلند گفت: یا امیرالمؤمنین، أَتَقُولُ اِنَّ اللهَ واحِدٌ؟ ای امیرالمؤمنین، آیا به عقیده شما، خدا یکی است ؟

این سؤال برای سپاهیانی که درگیر جنگ بودند، نا بهنگام به نظر رسید، لذا عده­ای از آن مرد که شرایط را درک نکرده بود، سخت عصبانی شده و به اعتراض گفتند: ای اعرابی ! آیا نمی بینی که امیرالمؤمنین به جنگ می اندیشد؟ حضرت فرمودند:دَعُوهُ، فإنَّ الَّذِی یُرِیُدهُ الأَعرابیُّ هُوَ الَّذی نُرِیدُهُ مِنَ الَقْومِ([۳])؛ رهایش کنید آنچه این اعرابی در پی ]فهم[ آن است، همان چیزی است که ما از این قوم می­خواهیم([۴]).

انسان بواسطه ایمان و عقیده سالم، می­تواند به مرحله­ای برسد که مقامش از ملائکه بالاتر رود و بواسطه عقیده نادرست به جایی می­رسد که در زمره نجاسات محسوب شود([۵]).

 

 

فلذا ارزش، اعتبار و آبروی آدمی نزد خداوند متعال، به عقاید صحیح او بستگی دارد. آن کس که به خدا، رسول و امامان علیهم السلام اعتقاد راسخ دارد و اطاعت ایشان را بر خود فرض نموده، مؤمن است و چنین مؤمنی است که در عظمت از کعبه پیشی می­گیرد.

امام صادق علیه السلام در حین طواف رو به خانه خدا نمود­ه و فرمودند: آبروی مؤمن از تو بالاتر است[vii].

آنقدر مؤمن نزد پروردگار ارزش دارد که اگر کسی موجب خوشحال کردن مؤمنی شود، مورد رحمت ویژه الهی قرار می­گیرد.

 

امام صادق علیه السلامفرمودند: کسی که مؤمنی را خوشحال کند، خداوند در روز قیامت او را خوشحال می­نماید و به او می­گویند هر چه دوست داری از خدا بخواه، زیرا بدون شک تو کسی هستی که قصد داشتی دوستان خدا را در سرای دنیا خوشحال کنی. آنگاه هر چه بخواهد به او می­دهند و علاوه بر آنچه خواسته است، خداوند از نزد خود، آن قدر از نعمت­های بهشتی به اوعطا می­کند که به قلب او خطور نکرده باشد([۶]).

همچنین مقام مؤمن نزد خداوند متعال آن قدر رفیع است که اگر کسی او را ذلیل کند، مورد غضب پروردگار واقع خواهد شد. ­معلی بن خنیس می­گوید:از امام صادقعلیه السلامشنیدم که فرمودند:

  از سوی دیگر علاقه خود معصومین علیهم السلام نیز، به کسانی که از اعتقاد مستحکم تری برخوردار بودند بیشتر بود. از آن جمله است، ابو محمد هشام بن حکم وی تسلّط زیادی به مباحث اعتقادی داشت و برای فهم اعتقادات زحمات زیادی را متحمل شده تا جایی که خود می­گوید: و الله هیچ کس در مباحث توحید مرا مقهور و مغلوب نساخته است تا امروز که در این مقام ایستاده­امviii].

 هشام کسی است که ما را با قلب و زبان و دستش یاری می­کن[ix]

ابوهاشم جعفری در مورد هشام بن حکم از حضرت جواد علیه السلام سؤال کرد، حضرت فرمودند: خداوند رحمت کند او را، در دفع شبهات مخالفان از این ناحیه (یعنی از فرقه ناجیه) چه بسیار اهتمام می­نمود. هشام کتابهایی پیرامون توحید و امامت به رشته­ تحریر در آورد. وی در رد زنادقه،­­­ مادیون، ­فلاسفه و­­ معتزله مطالبی نوشت، از آن جمله می­توان به کتاب­های “شیخ و غلام”، “ثمانیه ابواب” و “الرد علی ارسطالیس”[x] اشاره کرد.

 

از مطالب یاد شده چنین استنتاج می­شود که میزان تقرب به خداوند، عقیده وعمل صالح است. لذا هر مقدار که عقیده قوی­تر گردد بالطبع تقرب بیشتری حاصل می­شود.

ریشه بی عدالتی                    

                   

یک بررسی اجمالی نشان می­دهد که ریشه بیشتر بی عدالتی­ها و ظلم­ها، به عقاید فاسد و نادرست بر می­گردد در این قسمت به نمونه­هایی از این موارد اشاره می­کنیم.

 

عقیده به بردگی

 بردگی ذاتی افراد ضعیف، عقیده­ای است که به ارسطو([۸]) نسبت داده شده است. او در کتاب سیاست می­نویسد:طبیعت، غلام را خلق کرده و لذا بربرها و اقوام دور از تمدن برای انقیاد و خدمتگذاری و یونانیان برای فرمانروایی و آزادگی آفریده شده اند[xi].

تنها خدا آگاه است که این عقاید، چه فاجعه­های بزرگ انسانی را در یونان و بلکه برای همه بشر به ارمغان آورد.

 به گفته­ ویل دورانت: پس از گذشتن چندین قرن، بردگی جزو عادات به شمار می­رفت و مردم به آن همچون یک امر ضروری و فطری می­نگریستند. ارسطو آن را طبیعی و غیرقابل اجتناب می­شمرد [xii].

ارنست رنان نیز، این عقاید را تأیید کرده و معتقد است: غرب، نژاد کارفرمایی و شـرق نژاد کارگـری است و بـرای همین است که طبیعت، نژاد کارگر را بیشتر می­کند.

و برخی نقل کرده­اند که اعراب در دوران جاهلیت هنگامی که زمان وضع حمل زن، فرا می­رسید، حفره­ای در زمین حفر می­کردند و زن کنار آن می­نشست، اگر نـوزاد دختـر بـود، او را در مـیان گـودال پـرتاب مـی­کردند و اگـر پـسر بـود او را نـگه مـی­داشتند[xv].

عقیده به کشتن امام حسینعلیه السلام

 

بر اثر ترویج عقاید فاسد بین مسلمین و سوء استفاده از جهل آنها، کار به جایی رسید که در کشور اسلامی، امام حسین علیه السلام و اصحاب بزرگوار ایشان را به شهادت رسانیدند و زنان و بچه­های ایشان را به بدترین وضع به اسارت بردند. روشن است اگر کسی به واقع به اسلام معتقد باشد، دست به چنین جنایت عظیمی نخواهد زد.

 

اسلام با زبان هراکلیوس روم، یا با زبان شبهات کافرانه ابن ابی­العوجاء و کفر گویی امثال او و نظریات جاثلیق، زمین گیر نشد؛ اسلام با به انحراف کشیدن عقیده که محصول روایات جعلی ابوهریره و ابودرداء و فتاوای امثال کعب­الاحبار، ابوموسی اشعری و شریح قاضی بود، سیر واقعی خود را از دست داد و تنها کسانی که با تمسک به قرآن و اهل بیت رسول خدا علیهم السلام راه صراط مستقیم را پیش گرفتند از خطرات و آفات در امان ماندند. چه اینکه رسول اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند: تا زمانی که به قرآن و اهل بیت من تمسک بجویید گمراه نخواهید شد.

 

 

 

 

[۱]- آیت الله وحید خراسانی در مورد ابن حجر می­گویند: ایشان از علمای بزرگ اهل سنت است و از دانشمندان رجالی است و نظرات او معتمد رجال اهل سنت است، این مردی است که نقّـادی مثل او نیست و حتی دست ذهبی را در نقد رجالی بسته است. بنابراین اگر حدیثی را تایید کرد و مورد خدشه ندانست، نتوانسته بر آن خدشه وارد کند. قابل ذکر است مرحوم علامه حلیرضوان الله تعالی علیهاین حدیث را در منهاج الکرامه در ششمین دلیل بر وجوب پیروی از مذهب امامیه ذکر کرده­اند.

[۲]- علامه مجلسی رضوان الله تعالی علیه، در جلد ۲۷ بحا رالانوار، هفتاد و یک روایت درهمین باب نقل نموده­اند.

[۳]- مرحوم شیخ صدوق رضوان الله تعالی علیه در توحید (باب معنی الواحد و التوحید و الموحد، حدیث سوم)، خصال و معانی الاخبار این حدیث را از شخصی به نام ابی المقرام بن شریح (و او از پدرش) نقل کرده است..

[۴]- یعنی این جنگ، جنگ عقیده است و ما می­جنگیم تا عقاید صحیح در جامعه مطرح و حکمفرما گردد.

[۵]- از جمله نجاسات دهگانه­ای که مراجع تقلید در رساله عملیه خود آورده اند «کافر» و نیز مشرک است. یعنی همان اجتنابی که از نجاسات نه گانه ­لازم است از کافر و مشرک نیز لازم می­باشد خداوند متعال در آیه­ ۲۸ سوره­ توبه می­فرمـاید:﴿یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ إِنَّمَا الْمُشْرِکُونَ نَجَسٌ؛ ای کسانی که ایمان آوردید همانا مشرکان نجس­اند.

[۶]- قالَ أبُو عَبْدِاللهِ علیه السلام: مَنْ سَرَّ امْرَءاً مُؤْمِناً، سَرَّه اللهُ یَوْمَ الْقِیامَهِ وَ قیلَ لَهُ : تَمَنََّ عَلی رَبَّکَ ما أَحْبَبْتَ فَقَدْ کُنْتَ تُحِبُّ أَنْ تَسُرَّ أَوْلِیاءَ هُ فی دارِ الدُّنْیا. فَیُعْطی ما تَمَنّی وَ یَزیدُهُ اللهُ مِنْ ¬®عِنْدِه ما لَمْ یَخْطُرْ عَلی قَلْبِهِ مِنْ نَعیم الْجَنَّهِ» ثواب الاعمال و عقاب الاعمال (با ترجمه محدث بندر ریگی، شیخ صدوق، ص ۳۲۱).

ب­- قالَ­ الْمُعَلَّی بْن خُنَیْسٍ: سَمِعْتُ أَبا عَبْدِاللهِعلیه السلامیَقُولُ: قالَ اللهُ عَزَّوَجَلَ: لَیَأْذَن بِحَرْبٍ مِنّی مَنْ أَذَلَّ عَبْدِیَ الْمُؤْمِنَ وَ لَیَأْ مَنُ مِنْ غَضَبی مَنْ أَکْرَمَ عَبْدِیَ الْمُؤْمِنَ» (همان، ص ۵۱۳).

 

[۸]- ارسطو در سال ۳۸۴پیش از میلاد در استاگیرا از بلاد مقدونیه متولد شد و خانواده­اش یونانی و پدرش طبیب بود. در هیجده سالگی در آتن به آکادمی در آمد و تا وفات افلاطون یعنی مدت بیست سال از شاگردان او بود. در چهل ویک سالگی به معلمی اسکندر معروف تعیین گردید و چند سالی به تربیت او اهتمام ورزید سپس به آتن برگشته در گردشگاهی بیرون آن شهر موسوم به لوکایون به تعلیم پرداخت و لوکایون را فرانسویان لیسه گفته­اند و از این رو بعضی اوقات حکمت ارسطو را حکمت لیسه می­گویند اما بیشتر معروف به حکمت مشاء است چه ارسطو تعلیم خود را در ضمن گردش اضافه می­کرد، پس پیروان او را مشایی مـی­گویند و در یونانی این کلمه پریپاتتیکوس است. حوزه­ تدریس ارسطو تا زمان مرگ اسکندر در آتن دایر بود چون آتنیان از آن پادشاه دلخوش نبودند پس از مرگ او ارسطو نتوانست در آتن بماند، مهاجرت کرد و سال بعد در شصت و سه سالگی (۳۲۲) در گذشت. (سیر حکمت در اروپا، محمد علی فروغی، ص۳۵-۳۶).

 

پی نوشت­ها:

[i]- اسراء، ۸۴٫

[ii]- تفسیر مجمع البیان، تفسیر کشف الحقایق ، تفسیر عاملی، تفسیر شریف لاهیجی.

[iii]- تفسیر عاملی، تفسیر شریف لاهیجی.

[iv]- اصول کافی، ج۲، ص۴۰۰، ح۷ و الفقه المنسوب للامام الرضا علیه السلام: ۳۸۸ وفیه “أروی…” و بحار الانوار، ج۷۲، ص۱۲۴، ح۱٫

[v]- المحاسن، احمد بین خالد البرقی، ج ۱، ص ۹۱، ح ۴۳ و من لایحضره الفقیه، ج ۲ ، ص ۲۴۵، ح۲۳۱۳ و وسائل الشیعه، ج ۱، ص ۱۲۲، ح ۱۲ و امالی شیخ طوسی، ص ۱۳۲، ح۲۲ و بحار الانوار، ج ۲۷، ص ۱۷۲- ۱۷۳، ج ۲۷، ص۱۶٫

[vi]- مناقب، خوارزم و لسان المیزان، ابن حجر، ج ۵٫

[vii]- مستدرک الوسائل، ج۹، ص۳۴۳٫

[viii]- منتهی الامال، ص ۱۰۹۰٫

[ix]- همان.

[x]- همان ، ص ۱۰۸۹٫

[xi]- تاریخ بردگی، ج۱، ص ۳۵٫

[xii]- تاریخ تمدن، ویل دورانت، ج۱، ص۳۳٫

[xiii]- همان، ص ۵۳٫

[xiv]- خورشید اسلام چگونه درخشید؟، ج ۱، ص ۳۵٫

[xv]- مجمع البیان، ج۱۰، ص۶۷۴٫

پیشنهاد ما به شما

تاریخچه‌ے حرڪت جوهرے و نقد ابن سینا.

صوت ســـخنرانے: سخنران: دڪتر وحید باقرپور ڪاشانی 𑁍 ⋆ 𑁍 ⋆ 𑁍 ⋆ 𑁍 ⋆ …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *


Question   Razz  Sad   Evil  Exclaim  Smile  Redface  Biggrin  Surprised  Eek   Confused   Cool  LOL   Mad   Twisted  Rolleyes   Wink  Idea  Arrow  Neutral  Cry   Mr. Green