گزاره‌های شرطی و استلزام مادیِ

گزاره‌های شرطی و استلزام مادیِ

وقتی دو گزاره با قراردادن واژه “اگر” قبل از گزاره اول و واژه “آنگاه” بین آنها ترکیب شوند، گزاره حاصل را یک شرطی (همچنین یک “فرضی”، یک “استلزام”) می‌نامند. در یک شرطی مؤلفه‌ای که بعد از “اگر” می آید مقدم (یا دال/مقدمه) و مؤلفه‌ای که پس از “آنگاه” می‌آید را تالی (یا مدلول/مؤخره) می‌نامند. برای مثال “اگر آقای پرویزی همسایه دیوار به دیوار سوزنبان است، آنگاه آقای پرویزی دقیقاً سه برابر سوزنبان درآمد دارد” یک گزاره شرطی است که مقدم آن ” آقای پرویزی همسایه دیوار به دیوار سوزنبان است” و تالی آن ” آقای پرویزی دقیقاً سه برابر سوزنبان درآمد دارد” است.

یک گزاره شرطی تصدیق میکند که درهر حالتی، اگر مقدم درست باشد آنگاه تالی نیز درست است. درگزاره شرطی گفته نمیشود  تالی درست است و تنها چیزی که گفته میشود این است که، اگر مقدم درست باشد، تالی آن نیز درست است. معنی اصلی و اساسی یک گزاره شرطی عبارت از تصدیق به برقراری یک رابطه بین مقدم و تالی به آن ترتیب که گفته‌شد است. برای فهم معنی گزاره شرطی باید ابتدا دانست معنا و منظور از رابطه استلزام چیست.

بطور موجه و روشن میتوان فهمید که استلزام بیش از یک معنی دارد. همانطور که در قسمت قبل دیدیم، قبل از نظیر کردن یک نماد منطقی به یک معنی خاص “یا”، بررسی  همه برداشت‌های گوناگون از واژه “یا” در زبان فارسی، بسیار راهگشا بود. اگر این بررسی انجام نمی‌شد، چندمعنایی موجود درزبان فارسی نمادگرایی منطقی ما را آلوده میکرد و مانع از برقراری خلوص و دقت که منظور ما است میگردید. به همان اندازه نیز مفید است تا پیش از معرفی یک نماد ویژه منطقی برای گزاره‌های شرطی، برداشت‌های مختلف از “استلزام” یا “اگر – آنگاه” بررسی شوند.

به چهار گزاره شرطی زیر توجه نمائید، چنین بنظر میرسد که هر یک از آنها گونه مختلفی از استلزام و متناظر بابرداشت مختلفی از “اگر – آنگاه” هستند.

(آ): اگر همه انسانها میرا باشند و سقراط یک انسان باشد، آنگاه سقراط میرا است.
(ب): اگر پرویز مجرد است، آنگاه پرویز همسر ندارد.
(ج): اگر این قطعه کاغذ آبی آغشته به تورنسل دراسید قرار گیرد، آنگاه این کاغذ آبی آغشته به تورنسل قرمز خواهد  شد.

(د): اگر تیم ملی بازی برگشت را ببازد، آنگاه من نام خود را عوض می کنم.

حتی یک بررسی سببی این چهار گزاره نشان میدهد که آنها گونه‌های کاملاً متفاوتی هستند. مطابق با برداشت معمولی از عبارات، در (آ) تالی به شیوه منطقی از مقدم بدست آمده است، حال آنکه در (ب) تالی طبق تعریف عبارت مجرد از مقدم بدست آمده است. تالی (ج) نه بطور صرفاً منطقی و نه طبق تعریف ازمقدمه آن بدست آمده است. رابطه تالی و مقدم در (ج) باید بطور تجربی کشف شود، زیرا استلزام بیان‌شده دراینجا عِلّی است. سرانجام تالی (د) نه بطور منطقی و نه طبق تعریف و نه مطابق بایک قانون علی از مقدم بدست آمده است. بیشتر قوانین علی که برای مثال در فیزیک وشیمی کشف میشوند به توصیف آنچه در جهان رخ میدهد، فارغ از امیدها و خواست‌های انسان، می‌پردازند؛ و البته چنین چیزی دررابطه با گزاره (د) وجود ندارد. این گزاره تصمیم فردی را گزارش میکند که رفتار خاصی تحت شرایط خاصی را انجام خواهد داد.

چهار گزاره بررسی شده در پاراگراف قبل از این جهت متفاوت هستند که هر یک نوع ویژه‌ای از رابطه استلزام را بین مقدم و تالی بیان میکنند. اما آنها به تمامی متفاوت از یکدیگر نیستند زیرا همه آنها بیان‌کننده یک رابطه استلزامی هستند. آیا میتوان یک معنای مشترک و بعبارت دیگر معنای جزئی به این گونه‌های متفاوت استلزام نسبت داد، گرچه به‌تمام و کمال معنی هریک از آنها نباشد؟

چنانچه دنباله اعمالی را که برای از کار درآوردن یک نماد به نمایندگی برای کلمه “یا” در فارسی انجام دادیم، بیاد آوریم، آنگاه جستجو برای یک معنای جزئی مشترک دارای اهمیت افزون خواهد شد. در آن حالت به شیوه آنچه درپی آمده است عمل کردیم. اول به تفاوت دو برداشت از کلمه “یا” تاکید و مغایرت “یا”ی قوی و “یا”ی ضعیف بررسی گردید. ترکیب فصلی ضعیف [یای ضعیف] دو گزاره اینگونه درنظر گرفته‌شد که یکی از گزاره‌های آن درست باشد و ترکیب فصلی قوی دو گزاره اینگونه درنظر گرفته‌شد که حداقل یک گزاره ولی نه هر دو گزاره درست باشند. دوم مشاهده شد که این دو گونه ترکیب فصلی مختلف دارای یک معنی جزئی مشترک هستند. این معنی مشترک عبارت از این بود ‌که، یکی از فصل‌های آنها درست است. همانطور که دیدیم یکی معنی کامل “یا”ی ضعیف و دیگری جزئی از معنای “یا”ی قوی است. سپس علامت ویژه “” را برای نمایش این معنای جزئی مشترک (که معنی کامل “یا” در برداشت غیر انحصاری/ضعیف است) معرفی کردیم. سوم ملاحظه شد که علامت نشان‌دهنده معنی جزئی مشترک، با هدف قوام قیاس منفصله بعنوان یک استدلال معتبر، یک برگردان قابل قبول ازهر برداشت “یا” است. به عبارتی تصدیق میشد که در برگردان یای منع حمع به ““، از بخشی معنی کلمه چشم پوشی و معنای آن کاسته شده‌است. اما آن قسمت از معنا که باقی میماند همه آنچیزی بود تا قیاس منفصله را بعنوان یک استدلال معتبر باقی نگهدارد. از آنجا که قیاس منفصله گونه‌ای از استدلال است که درآن ترکیب فصلی بکار میرود، که در آنجا مورد نظر ما بود، این برگردان جزئی واژه “یا” که از معنای “تمام” یا “کامل” آن در بعضی حالات جدا شده‌است، بطور کامل برای آنچه که مورد نظر بود قابل قبول است.

اکنون همین کار را و به همین شیوه، اما این‌بار برای عبارت فارسی “اگر – آنگاه”، پیش خواهیم برد. قسمت اول انجام شده است: هم‌اکنون به چهار برداشت متفاوت از “اگر – آنگاه” متناظر با چهار نوع از استلزام تاکید کردیم. حال برای قدم دوم آماده هستیم، یعنی یافتن برداشتی که حداقل بخشی از معنای این چهار گونه استلزام مختلف باشد.

یک روش برای اینکار چنین است که پرسیده شود چه حالتی برای نادرست بودن یک گزاره شرطی کفایت میکند. تحت چه شرایطی میتوان به این عقیده رسید که گزاره شرطی:

اگر قطعه‌ای از کاغذ تورنسلی آبی در حلال اسیدی قرار داده شود، آنگاه این قطعه کاغذ ترنسلی آبی به رنگ قرمز در خواهد آمد.

نادرست است؟ مهم است توجه شود که این شرطی نمی‌گوید، یک کاغذ تورنسلی آبی واقعاً در حلال اسیدی قرارداده شده است، یا یک کاغذ تورنسلی قرمز شده است. فقط میگوید اگر این قطعه کاغذ تورنسلی در حلال قرار داده شود، آنگاه این قطعه کاغذ تورنسلی آبی به رنگ قرمز در خواهد آمد. این گزاره وقتی ثابت میشود نادرست است که این قطعه کاغذ تورنسلی آبی واقعاً در حلال قرار داده شود و قرمز نشود. بررسی نادرستی این تست اسیدی بودن وقتی میسر است که مقدم برقرار باشد و بعبارت دیگر درست باشد و آنوقت در عین آنکه مقدم درست است تالی نادرست باشد و خود شرط از این طریق است که ثابت می‌شود نادرست است.

هرگزاره شرطی “اگر- آنگاه” وقتی دانسته میشود نادرست است که بدانیم ترکیب p•~q درست است، یعنی وقتی مقدم آن درست و تالی آن نادرست باشد. بنابراین برای درستی گزاره شرطی، ترکیب عطفی اشاره شده باید نادرست باشد، بعبارت دیگر نقیض آن یعنی، (p•~q)~ باید درست باشد. بطریق دیگر، برای آنکه هر گزاره شرطی “اگر p آنگاه q” درست باشد، باید (p•~q)~، یعنی نقیض ترکیب عطفی مقدم و نقیض تالی نیز درست باشد. اکنون میتوان (p•~q)~ را بعنوان بخشی از معنای “اگر p آنگاه q” در نظر گرفت.

هر گزاره شرطی معنی انکار درست بودن مقدم و نادرست بودن تالی را دارد، اما این میتواند همه معنی آن نباشد. یک شرطی مانند (آ) در صفحه قبل بعلاوه آنچه هم‌اکنون گفته شد بیان یک پیوند منطقی بین مقدمه و تالی آن است؛ (ب) بیانگر یک پیوند برمبنای تعریف است؛ (ج) یک پیوند علی را بیان مبکند و سرانجام (د)) بیان یک پیوند برمبنای اتخاذ تصمیم است. ولی فارغ ار آنکه یک گزاره شرطی چه استلزامی را بیان میکند، بخشی از معنای آن نقیض ترکیب عطفی مقدم با نقیض تالی خود است.

اکنون وقت آن رسیده است تا نمادی را معرفی کنیم که نشان‌دهنده این معنای جزئی عبارت “اگر– آنگاه” باشد. برای اینکار نمادجدید “⊂”(که نام آن نعل اسبی است) را با گرفتن p ⊃q بعنوان خلاصه‌شده (p•~q)~ معرفی میکنیم. معنای دقیق نماد “⊂” را میتوان بوسیله یک جدول ارزش نشان داد:

p⊃q (p•~q)~ p•~q q~ q p
T T F T T T
F F T F F T
T T F T T F
T T F F F F

در این جدول دو ستون اول ستونهای راهنما هستند؛ آنها فقط همه ترکیبات ممکن راستی و دروغی را برای p و q نشان می‌دهند. ستون سوم با رجوع به ستون دوم پرشده است؛ ستون چهارم با رجوع به ستون اول وسوم، ستون پنجم با رجوع به ستون چهارم، و ستون ششم نیز که مطابق تعریف با ستون پنجم برابر است.

نباید علامت “⊂”  را برای معنی “اگر – آنگاه” و همینطور بجای رابطه استلزام در نظر گرفت. این کار ممکن نیست، زیرا “اگر – آنگاه” یک معنای واحد ندارد؛ بلکه دارای چندین معنا است. یک رابطه واحد استلزام وجود ندارد که بتوان آنرا (بروش یگانه) نشان داد، بلکه چندین رابطه متفاوت استلزام موجود است. همچنین قرار نیست علامت “⊂” بطریقی بجای معنی‌های “اگر-آنگاه” بنشیند. همه آنها متفاوت هستند و هر کوشش برای نهادن آنها دریک نشان منطقی باعث خواهد شد آن نشان چند معنایی شود — همانطور که درزبان فارسی “اگر-آنگاه” و “استلزام” چند معنایی هستند. اما نماد “⊂” کاملاً تک معنایی است. آنچه p⊃qکوتاهشده آن است، عبارت است از (p•~q)~ که معنای آن در همه انواع استلزام لحاظ شده است، اما تمام معنای هیچ یک از آنها را دربرندارد.

میتوان نماد “⊂” را به عنوان نوع دیگری از استلزام لحاظ کرد، این لحاظ کردن سودمند است، زیرا در اینصورت یک راه برای خواندن p⊃q  عبارت خواهد بود از “اگر p آنگاه q”، اما این با هیچ یک از استلزام‌هایی که قبلا دیدیم یکسان نیست. منطقدانان نام آنرا استلزام مادی نهاده‌اند و دادن این نام ویژه به آن تاکید براین است که آن یک مفهوم خاص است و نباید با انواع دیگر استلزام، که بیشتر نیز معمول هستند، اشتباه شود.

علامت نعل اسبی “⊂” آنطور که توسط جدول ارزش تعریف شد دارای بعضی از ویژگی‌ها است که در نظر اول ممکن است عجیب بنظر برسند. بخشی از این ظاهر عجیب میتواند با ملاحظاتی که در پی میآید از نظر محو شود. از آنجا که عدد ۲ کوچکتر از عدد ۴ است (واقعیتی که با ۴>۲ نمادین است) نتیجه میشود که هر عدد کوچکتر از ۲ از ۴ نیز کوچکتر است. فرمول شرطی

اگر ۲> x آنگاه ۴> x

برای هر عدد x هرچه که باشد درست است. چنانچه توجه خود را بروی اعداد ۱، ۳، ۴ و جایگزین کردن آنها به ترتیب بجای متغیر عددی x در فرمول شرطی قبل معطوف کنیم، میتوان مشاهدات زیر را بدست آوریم. در

اگر ۲>۱ آنگاه ۴>۱

مقدمه و تالی هردو درست هستند و البته گزاره شرطی هم درست است. در

اگر ۲>۳ آنگاه ۴>۳

مقدم نادرست و نتیجه درست است و البته باز هم  گزاره شرطی درست است. در

اگر ۲>۴ آنگاه ۴>۴

هم مقدم و هم تالی نادرست هستند ولی هنوز  گزاره شرطی درست است. این سه حالت متناظر با سطرهای اول، سوم، چهارم جدولی است که علامت نعل اسبی “⊂” را تعریف میکند. بنابراین در اینکه یک شرطی وقتی درست است که مقدم و تالی آن درست یا، مقدم آن نادرست و تالی آن درست یا مقدم و تالی نادرست باشند، چیز ویژه و تعجب آوری نباید باشد. البته، عدی نیست که از ۲ کوچکتر باشد و از ۴ کوچکتر نباشد؛ بعبارت دیگر، گزاره شرطی درست با مقدم درست و تالی نادرست وجود ندارد. این دقیقاً همان چیزی است که جدول تعریف علامت “⊂” معین می کند.

اکنون پیشنهاد میکنیم تا هر رویداد عبارت “اگر – آنگاه” به نماد منطقی “⊂” برگردانده شود. معنای این پیشنهاد در واقع چنین است که دربرگردان گزاره شرطی، در سیستم نمادین خود، برخورد ما با همه آنها فقط بعنوان استلزام مادی باشد. البته، بیشتر گزاره‌های شرطی چیزی بیشتر از استلزام مادی را بین مقدم و تالی خود بیان می کنند. بنابراین، پیشنهاد ما معادل با این بیان است که هنگام برگردان گزاره شرطی به زبان نمادین، از بخشی معنای آن چشم‌پوشی، کنارگذاری، یا “چکیده سازی” شود. چگونه این پیشنهاد می تواند موجه باشد؟

موجه بودن پیشنهاد قبلی در مورد برگردان ترکیب فصلی چه انحصاری(قوی) و چه غیرانحصاری بوسیله نماد “” با زمینه تداوم اعتبار قیاس فصلی، ولو آنکه از معنای اضافی “یا”ی انحصاری چشم‌پوشی شود، بود. اکنون، این پیشنهاد  نیز در برگردان همه گزاره‌های شرطی به صرفاً استلزام مادی با نماد “⊂” دقیقا به همان طریق توجیه میشود. در بسیاری از استدلال‌ها، انواع مختلف گزاره‌های شرطی بکاربرده میشوند، اما اعتبار همه گونه‌های کلی استدلال‌های معتبر که ما با آنها روبرو خواهیم شد باقی خواهند ماند، حتی اگر از معنای اضافی گزاره‌های شرطی چشم پوشی شود.

گزاره های شرطی را می توان به روشهای مختلف پیکربندی کرد. گزاره

اگر وکیل خوب بگیرد آنگاه تبرئه میشود.

می تواند بطور معادل بدون استفاده از واژه “آنگاه” مانند زیر نوشته شود.

اگر وکیل خوب بگیرد، تبرئه میشود.

وبشرط آنکه “اگر” در ابتدای مقدم باقی بماند جای مقدم و تالی می تواند عوض شود.

تبرئه میشود، اگر وکیل خوب بگیرد.

باید روشن باشد که در هریک از مثال های آورده‌شده واژه “اگر” می تواند با عباراتی نظیر “چنانچه”، “در حالتی که” “بشرط آنکه” بدون تغییر در معنی جایگزین شود.

اندک تغییری در عبارت بندی مقدم و تالی بازآرائی‌های زیر از یک گزاره را میسر می سازد.

چنانچه یک وکیل خوب بگیرد موجب خواهدشد تبرئه شود.

یا

وقتی تبرئه میشود که یک وکیل خوب بگیرد.

گرفتن یک وکیل خوب، تبرئه شدنش را درپی خواهد داشت.

همه این گزاره ها با “⊂” نمادین میشود.

مفهوم‌های شرط لازم و  شرط کافی پیکربندی‌های دیگری را برای گزاره‌های شرطی فراهم می‌آورد. برای رخ‌دادن هر رویداد خاص لازم است تا رویدادهای زیادی رخ دهد. برای آنکه یک اتومبیل معمولی کار کند لازم است بنزین در باک آن باشد، شمع و پلاتین آن میزان باشد، پمپ روغن کار کند و مانند آنها. بنابراین، اگر رویداد رخ دهد، هر یک از شرط های لازم برای رخ دادن آن باید برقرار شده باشند. بنابراین وقتی می گوئیم

بودن بنزین در باک شرط لازم برای کار کردن اتومبیل است.

میتوان آنرا بطور معادل بصورت زیر نیز بیان کرد.

اتومبیل وقتی کار می کند که بنزین در باک آن باشد.

که این خود طریقه دیگری برای گفتن

اگر اتومبیل حرکت کند آنگاه در باک آن بنزین است.

همه اینها با A⊃K نمادین میشوند. بطور کلی “q شرط لازم برای p است” و “p فقط اگر q” بصورت
p ⊃ q نمادین می‌شود.

برای یک وضعیت خاص، رویدادهای جایگزین زیادی وجود دارد، بگونه‌ای که هر کدام از آنها برای این وضعیت خاص کفایت می‌کنند. از این قرار، برای آنکه در یک کیف بیشتر از هزار تومان پول باشد، کافی است که در آن هزار تومان و یک ریال باشد، هزار و پانصد تومان باشد و مانند آنها. اگر یکی از این رویدادها حاصل باشد، آن وضعیت خاص نیز حاصل خواهد بود. بنابراین گفتن اینکه “بودن دو هزار تومان پول در کیف یک شرط کافی برای بودن بیش از هزار تومان پول در کیف است” مانند آن است که گفته شود، “اگر در کیف دوهزار تومان پول است آنگاه در کیف بیش از هزار تومان پول است”. بطور کلی “p یک شرط کافی برای q است” بصورت p⊃q نمادین میشود.

اگر p شرط کافی برای q است، خواهیم داشت p⊃q و q باید شرط لازم برای p باشد. اگر p یک شرط لازم برای q باشد، خواهیم داشت q⊃p و q باید شرط کافی برای p باشد.

چنین نیست که هر گزاره شامل واژه “اگر” یک گزاره شرطی است. هیچکدام از گزاره‌های بعدی شرطی نیستند: “اگر غذا می‌خواهی کمی در یخچال هست”، “اگر لطف کنید غذا آماده است”، “اگر برایتان جالب است، بگویم که یک نامه جدید دارید”، “جلسه برگذار میشود حتی اگر مجوز هم صادر نشود”. بودن یا نبودن یک واژه خاص هرگز موجب فریب نمیشود. درهر صورت ابتدا باید معنی جمله را فهمید و سپس آن معنی را در یک فرمول نمادین دوباره بیان کرد.

تمرین:

آ- گر  A, B و C گزاره‌های درست و X, Y و Z گزاره‌های نادرست باشند، با استفاده از جدول ارزش •، ⋁ و ⊃تعیین کنید کدامیک از  فرمول‌های زیر درست هستند.

۱٫ A⊃B
۲٫ A⊃X
۳٫ B⊃Y
۴٫ Y⊃Z
۵٫ (A⊃B) ⊃Z
۶٫ (X⊃Y)⊃Z
۷٫ (A⊃B)⊃C
۸٫ (X⊃Y) ⊃C
۹٫ A⊃(B⊃Z)
۱۰٫ X⊃(Y⊃Z)
۱۱٫ [(A⊃B)⊃C]⊃Z
۱۲٫ [(A⊃X)⊃Y]⊃Z
۱۳٫ [A⊃(X⊃ Y)] ⊃C
۱۴٫ [A⊃(B⊃Y)]⊃X
۱۵٫ [(X⊃Z)⊃C]⊃Y
۱۶٫ [(Y⊃B)⊃Y]⊃Y
۱۷٫ [(A⊃Y)⊃B]⊃Z
۱۸٫ [(A•X)⊃C]⊃[(A⊃C)⊃X] ۱۹٫ [(A•X)⊃C]⊃[(A⊃X)⊃C] ۲۰٫ [(A•X)⊃Y]⊃[(X⊃A)⊃(A⊃Y)] ۲۱٫ [(A•X)∨(~A• ~X)]⊃[(A⊃X)•(X⊃A)] ۲۲٫ {[A⊃(B⊃C)]⊃[(A•B)⊃C]}⊃[(Y⊃B)⊃(C⊃Z)] ۲۳٫ {[(X⊃Y)⊃Z]⊃[Z⊃ (X⊃ Y)]}⊃[(X⊃Z)⊃Y] ۲۴٫ [(A•X)⊃Y]⊃[(A⊃X) • (A⊃Y)] ۲۵٫ [A⊃(X•Y)]⊃[(A⊃X)∨(A⊃Y)]

ب-اگر  A و B  درست و  X و Y  نادرست باشند ولی مقدار ارزش p و Q معین نباشد،  ارزش کدایک از گزاره‌های زیر را میتوان تعیین کرد.

۱٫ P⊃A
۲٫ X⊃ Q
۳٫ (Q⊃ A) ⊃ X
۴٫ (P•A) ⊃B
۵٫ (P⊃P)⊃X
۶٫ (X⊃Q)⊃X
۷٫ X⊃ (Q⊃ X)
۸٫ (P• X) ⊃ Y
۹٫ [P⊃ (Q⊃ P)] ⊃ Y
۱۰٫ (Q⊃Q)⊃ (A⊃X)
۱۱٫ (P⊃X) ⊃ (X⊃P)
۱۲٫ (P⊃ A) ⊃(B⊃X)
۱۳٫ (X⊃P) ⊃ (B⊃ Y)
۱۴٫ [(P⊃ B) ⊃B] ⊃B
۱۵٫ [(X⊃ Q) ⊃ Q] ⊃ Q
۱۶٫ (P⊃ X) ⊃ (~X⊃ ~P)
۱۷٫ (X⊃P) ⊃ (~X⊃ Y)
۱۸٫ (P⊃ A) ⊃ (A⊃~B)
۱۹٫ (P⊃ Q) ⊃ (P⊃ Q)
۲۰٫ (P⊃ ~~P) ⊃ (A ⊃ ~B)
۲۱٫ ~(A•P) ⊃ (~A∨ ~P)
۲۲٫ ~(P• X) ⊃ ~(P∨ ~X)
۲۳٫ ~(X∨ Q) ⊃ (~X• ~Q)
۲۴٫ [P⊃(A∨X)]⊃[(P⊃A)⊃X] ۲۵٫ [Q∨ (B• Y)] ⊃ [(Q∨B) • (Q∨ Y)]

ج-گزاره‌های مرکب زیر را با کاربرد حروف بزگ لاتین برای گزاره‌های ساده نمادین نمایید .

۱. اگر آرژانتین بسیج شود آنگاه اگر برزیل به سازمان ملل اعتراض کند آنگاه شیلی خواستار جلسه ای از تمام کشورهایآمریکای لاتین خواهد  شد.
۲. اگر آرژانتین بسیج شود آنگاه  برزیل به سازمان ملل اعتراض میکند یا شیلی خواستار جلسه ای از تمام کشورهای آمریکای لاتین خواهد شد.
۳. اگر آرژانتین بسیج شود آنگاه برزیل به سازمان ملل اعتراض خواهد کرد، و شیلی خواستار جلسه ای از تمام کشورهای آمریکای لاتین خواهد شد.
۴. اگر آرژانتین بسیج شود آنگاه برزیل به سازمان ملل اعتراض خواهد کرد و شیلی خواستار جلسه ای از تمام کشورهای آمریکای لاتین خواهد شد.
۵. اگر آرژانتین بسیج شود و برزیل به سازمان ملل اعتراض کند آنگاه شیلی خواستار جلسه ای از تمام کشورهایآمریکای لاتین خواهد بود.
۶. اگر  آرژانتین بسیج شود یا برزیل به سازمان ملل اعتراض کند آنگاه شیلی خواستار جلسه ای از تمام کشورهایآمریکای لاتین خواهد بود.
۷. یا آرژانتین بسیج خواهد شود یا اگر برزیل به سازمان ملل اعتراض کند آنگاه شیلی خواستار جلسه ای از تمام کشورهایآمریکای لاتین خواهد بود.
۸. اگر آرژانتین بسیج نشود آنگاه یا برزیل به سازمان ملل اعتراض نخواهد کرد یا شیلی خواستار جلسه ای از تمام کشورهایآمریکای لاتین نخواهد بود.
۹. اگر آرژانتین بسیج نشود آنگاه نه برزیل به سازمان ملل اعتراض خواهد کرد و نه شیلی خواستار جلسه ای از تمام کشورهایآمریکای لاتین خواهد شد.
۱۰. اینگونه نیست که اگر آرژانتین بسیج شود آنگاه برزیل به سازمان ملل اعتراض نخواهد کرد و شیلی خواستار جلسه ای از تمام کشورهای آمریکای لاتین خواهد شد.
۱۱. اگر اینگونه نباشد که آرژانتین بسج شود آنگاه برزیل به سازمان ملل اعتراض نخواهد کرد، و شیلی خواستار جلسه ای از تمام کشورهای آمریکای لاتین خواهد شد. ۱۲. برزیل به سازمان ملل اعتراض خواهد کرد اگر آرژانتین بسیج شود.
۱۲. برزیل به سازملل اعتراض خواهد کرد فقط اگر آرژانتین بسیج شود.
۱۴. شیلی خواستار جلسه ای از تمام کشورهایآمریکای لاتین خواهد بود فقط اگر آرژانتین بسیج شود و هم برزیل با سازمان ملل مخالفت کند.
۱۵. برزیل با سازمان ملل مخالفت خواهد کرد فقط اگر آرژانتین بسج شود یا شیلی خواستار جلسه ای از تمام کشورهای آمریکای لاتین باشد.
۱۶. آرژانتین بسیج خواهد شد اگر  برزیل به سازمانن ملل اعتراض کند یا شیلی خواستار جلسه ای از تمام کشورهای آمریکای لاتین باشد.
۱۷. برزیل با سازمان ملل مخالفت خواهد کرد مگر شیلی خواستار جلسه ای از تمام کشورهای آمریکای لاتین شود.
۱۸. اگر آرژانتین بسیج شود، آنگاه برزیل با سازمان ملل مخالفت خواهد کرد، مگر اینکه شیلی خواستار جلسه ای از تمام کشورهای آمریکای لاتین باشد.
۱۹. برزیل با سازمان ملل مخالفت نمیکند مگر اینکه آرژانتین بسج شود.
۲۰. مگر اینکه شیلی خواستار جلسه ای از تمام کشورهایآمریکای لاتین باشد، برزیل با سازمان ملل مخالفت کند.
۲۱. بسیج آرژانتین یک شرط کافی برای برزیل است که با سازمان ملل مخالفت کند.
۲۲. بسیج آرژانتین یک شرط لازم برای شیلی است که خواستار جلسه ای از تمام کشورهایآمریکای لاتین باشد.
۲۳. اگر آرژانتین بسیج شود و برزیل با سازمان ملل مخالفت کند،آنگاه شیلی و هم جمهوری دومینیکن خواستار جلسه ای از تمام کشورهایآمریکار لاتین می شوند.
۲۴. اگر آرژانتین بسیج شود و برزیل با سازمان ملل مخالفت کند، آنگاه هر یک از دو کشور شیلی یا جمهوری دومینیکن خواستار جلسه ای از تمام کشورهایآمریکار لاتین خواهند شد.
۲۵. اگر هر نه شیلی و نه جمهوری دومینیکن خواستار جلسه ای از تمام کشورهایآمریکار لاتین شوند، آنگاه برزیل با سازمان ملل مخالفت نخواهد کرد مگر اینکه آرژانتین بسج شود.

پیشنهاد ما به شما

حکمت ابو علی سینا(جلد یک تا پنج)

عنوان: حکمت ابو علی سینا(جلد یک تا پنج) تألیف: محمد صالح حائری مازندرانی دانلود پی‌دی‌اف‌ها …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *


Question   Razz  Sad   Evil  Exclaim  Smile  Redface  Biggrin  Surprised  Eek   Confused   Cool  LOL   Mad   Twisted  Rolleyes   Wink  Idea  Arrow  Neutral  Cry   Mr. Green