﷽
⇠ قسمت سوم:
⇠#شرحخطبهیغدیر
⇠#دکترباقرپورکاشانی
═══════┅┄
|↫ وحدت حقیقیّه.
|↫ ذات ربوبیّت جزءپذیر نیست.
|↫ علم، قدرت و حیات خدا غیر از ذات او نیست.
|↫ ترکیببودن انسان از اجزای مختلف.
|↫منفک بودن علم، قدرت و حیات انسان از ذات خود.
متن تایپی سخنان دکتر باقرپور کاشانی در فراز سوم:
اَلحَمدُ الله الَّذِی عَلَا فِی تَوَحُّدِهِ. در خصوص فراز اول خطبهی غدیر که نبی اکرم در معرفی ذات ربوبیّت نمودند، حمد بر خدایی که بلند مرتبه هست در توحّد و یگانگیاش. در خصوص وحدت خداوند، وحدت وحدتی حقیقتی است. یعنی در مورد موجودات ممکن است بگوئید علینامی واحد بود دیگر به مانند علی نیامد، حتی دو بچهی دو قلو هم میبینید ویژگیهای منحصر به خود را دارند و دو تشخّص دارند، خوب اینها هم واحدند. آیا آن وحدتی که نسبت به مخلوقات مطرح میکنیم همان وحدت هم نسبت به خداوند مطرح هست؟ خیر. وحدتی که نسبت به مخلوقات مطرح میکنیم وحدت عددی است یعنی امکان دو شدن هست. فرض بکنید این که خداوند یک موجودی دارد به نام روح ” تَنَزَّلُ المَلائکه والرُوح” روح یک موجودی است که اعظمِ من جبرئیل است. فرض کنید یک موجودی است که تک است و لنگه ندارد، خوب این مخلوق آیا امکان دارد که دو شود؟ میگوئیم بله! اما خداوند نخواسته است ولی امکان دارد که بشود. اما در مورد اینکه الله تبارک و تعالی دو شدن برای خداوند مطرح نیست متناست با عَلَا فِی تَوَحُّدِهِ، اصلاً محال است که دو شود. دو شدن علاوه بر اینکه خلاف فطرت و معرفتی که خود الله در وجود ما قرار داده با عقل هم ناسازگار است. برهان تمانع با نگاه به مخلوقات و برهان ترکیب با نگاه به ذات چند اله مطرح میشود. نکتهی دیگر اینکه این خدایی که واحد است هیچگونه ترکیبی هم در وجود و ذاتش راه ندارد، یعنی حقیقتی است که مثل ما که میگوئیم واحد هستیم اما این وحدتی که میگوئیم دارای اجزاء هست چشم داریم، گوش داریم، دست داریم، پا داریم و…دارای اجزاء هستیم حتی روح داریم که غیر جسم ماست؛ قوا داریم، قوای بینایی، قوای شنوایی، قوای بساوایی، قوای لامس ، قوای شامه نسبت به انسانها، پنج قوهی ظاهری داریم، قوای باطنی داریم، حس مشترک، خیال، وهم و… در عین حال میگوئیم یک نفر هستیم، یا یک شی هست. یک شی هست اما دارای اجزاء هست. اما ذات ربوبیّت هیچگونه جزءپذیریای در وجودش نیست. یعنی یک حقیقتی است که این گونه نیست که علم او غیر از ذاتش باشد در حالی که علم ما غیر از ماست. به خاطر اینکه علم ما شدت و ضعف پیدا میکند. هرچه ما علم حصولی کسب میکنیم میبینیم به علممان زیادتر شد. اگر چنانچه علم ما عین ذات ما بود، ذات ما که یک حقیقت ثابتی هست علم هم نباید تغییر میکرد. قدرت ما نیز غیر از ذات ماست. گاهیلوقات در اوج قدرتیم بعد فرتوت میشویم و ضعف بر ما مستولی میشود و ضعیف میشویم. گاهیلوقات بیماریای عارض میشود بر انسان که نمیتواند دستش را حرکت دهد پس قدرت غیر از ذات است. اما در مورد خداوند متعال حقیقتی واحدی است که دارای اجزاء نیست. علم دارد اما علمش غیر از ذاتش نیست. قدرت دارد اما قدرتش غیر از ذاتش نیست، حیات دارد اما حیاتش غیر از ذاتش نیست. در حقیقت این ها یک مفاهیمی هستند که ما از یک حقیقت قادر و عالم و حیّ انتزاع کردهایم. میگوئیم عالِمُ اما آیا علم او را واقعا درک کردهایم؟ نه عالم یعنی لیس به جاهل یعنی جاهل نیست، قادرُ یعنی لیس به عاجز، عاجز نیست، حیُّ یعنی میت نیست. پس او یک حقیقتی است که هیچگونه ترکیبی در او راه ندارد ولی حداقل در مورد انسان میشود گفت که اشرف مخلوقات در زمین هست و مطرح شده میبینید حداقل از روح و جسم ترکیب شده است. جسمش را حساب بکنیم ترکیب شده از اجزاء مختلف. اما در مورد ذات ربوبیّت وقتی میگوئیم خداوند فی توحُّده که توحد و وحدانیت دارد، یعنی هیچگونه جزئی در ارتباط با ذات ربوبیت راه ندارد. نبی اکرم حمد کردند چنین خدایی را که فرامادی است و دارای اجزاء نیست، چنین خدایی که علم و قدرت و حیاتش و صفات ثبوتیه و ذاتیه او غیر از ذات او نیست.