نگاه به عالم، در مکتب اهل عرفان، دو گونه است:
الف) نگاه نزولی و صعودی
بر اساس این نگرش، یک سوی عالَم قوس نزول است (که از خدا شروع میشود و هستی تنزل مییابد و به عالَم خاکی و ماده میرسد) و سوی دیگر آن قوس صعود میباشد (که حرکت تکاملی از عالَم ماده سوی همان حقیقت مجرد و نامتناهی و بیاسم و رسم است).
برخی از معاصرین درباره این دیدگاه – پس از بحثهایی – میگوید:
پس بنابراین ما تا به حال شش عالم پیدا کردهایم:
۱٫ عالمهاهوت ۲٫ عالم لاهوت ۳٫ جبروت
۴٫ ملکوت ۵٫ ناسوت ۶٫ کَوْن جامع
(وجودی که جامع سه مرحله قبل از خود است).
و خلاصه کلام، قوس نزول، از خداوند به پایین آمد و قوس صعود از پایین به سوی خدا حرکت کرد {إِنَّا لِلّـهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعونَ}[۱] ما از خداوند شروع شدیم و به طرف او رجوع میکنیم، و میرسیم به مرحله عقل و مرحله کامل آنکه فناء در ذات حق است.
و دیگر فاصله بین حق و او نیست، جایی که پیغمبر اکرم۹ میرسد و جبرئیل میگوید: «رو رو من حریف تو نِیَم».[۲]
البتـه در اینجـا باید توجه داشت که مقصود از آیه {إِنَّا لِلّـهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعونَ}[۳] براساس بیان امام علی۷ این است که: ما ملک خدا هستیم و به سوی خدا باز میگردیم (یعنی به محکمه عدل الهی).
آیه {إِلَى الله مَرْجِعُکُمْ جَمِیعًا فَـیُـنَـبِّـئُـکُم بِمَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ}[۴]؛ بازگشت شما به سوی خداست، آنگاه خدا شما را از کارهایی که انجام دادید، آگاه میسازد، این معنا را تأیید و روشن میسازد.
بیان استاد شهید مطهری
مرحوم آیت الله مطهری در کتاب «انسان کامل» در بیان توحید مکتب اهل عرفان مینویسد:
توحید آنها «وحدت وجود» است… در این مکتب، انسان کامل ـ در آخر ـ عین خدا میشود؛ اصلاً انسان کامل حقیقی خودِ خداست.[۵]
پیداست که این بیان، همان حرکت تکاملی از قوس نزول و عالم ماده سوی قوس صعود است.[۶]
ب) نگرش مجموعی (کلنگر)
در دیدگاه مجموعی، کل عالَم به عنوان یک مجموعه نگریسته میشود و همه چیز (دریا، موج، حُباب و…) جلوههای یک حقیقتاند، و در دارِ وجود، جز «دَیّار» نیست که به گونهها و حالتها و صورتهای مختلف درآمده است، دیگر چیزها – همه – وهم و خیالاند،[۷] چکیده این نگرش، همین بیت است که میگوید:
به هررنگی که خواهی جامه میپوش
که من آن قدِ رعنـا مـیشـنـاسـم
دیوان شاه نعمت الله ولی، آکنده از اَشعاری است که این معنا را میرساند.
عـشــق و عـاشـق و مـعـشــوق همچو موج و حباب و دریا شد
نظری کن که غیر یک شیء نیست گر چه انـدر ظـهـور اشیـا شد
غیـرتش، غیر در جهـان نگـذاشت لاجـرم عیـن جمـلـه اشیـا شد
اساس این بحثها و این گونه برداشت از آیه مورد نظر ـ که مقصود از «ظلّ» در آن «وجود منبسط» دانسته شده است ـ ناشی از پذیرش اصاله الوجود و تشکیک در وجود و عرفان ابن عربی و قول به وجودِ سنخیّت میان خالق و مخلوق میباشد.
درجای خودش ما ثابت کردهایم که «اصالتِ وجود» وحی منزل نمیباشد و مسئلهای اختلافی است، صدها سال فیلسوفان اسلامی به «اصالت ماهیت» قائل بودند، ملاصدرا – خود – نیز در آغاز، اصالت ماهیت را پذیرفت و سپس تغییر عقیده داد.
با اندکی تأمل میتوان دریافت که عرفان حقیقی و عرفان ناب اسلام، از این عرفان اصطلاحی متمایز است، و قرآن و احادیث و ادعیه، چنین عرفانی را برنمیتابد؛ و از نظر عقل و فطرت، این سخنان، پذیرفتنی نمیباشد.
اینکه حقیقت بسیط [واجب متعال] با صرف نظر از تعیّن، همه چیز است و با لحاظِ تعیّن و تقیّد، هیچ کدام از آنها نمیباشد، افزون بر تناقضی که میان صدر و ذیل آن وجود دارد، با تعالیم وحی ناسازگاری دارد که میفرماید: «ذات خدا از مخلوقات جداست و با آنها مباینت دارد».
سنخ خدا هرگز با سنخ موجودات عالَم، همسان نمیباشد. در ذات مقدس حق، وجوبِ وجود، عین ذات حق است درحالیکه در مخلوقات، عدم وجوبِ وجود، عین ذاتشان میباشد؛ و این دو («وجوبِ وجود» و «عدم وجوبِ وجود») با هم متناقضاند و دو حقیقت جداگانه به شمار میروند.
و همچنین دو تقریری که برای عالَم شده، نادرست است؛ نه هستی و موجوداتِ آن، نزول و صعود مییابد و نه همه مخلوقات، طورها و شئونِ واجب متعال ـ و یک حقیقت ـ میباشند. مخلوق و ممکن، هرگز در خالق و حضرت حق فانی نمیشود، مرز میان آفریدگار و آفریده شده همواره محفوظ است، فنا واندکاکِ بنده در خدا، سخن یاوهای بیش نیست.
آری اینکه از قدیم گفتهاند:
ألا کلُّ شیء ما خلا الله باطل و کلُّ نعیم لامحاله زائل
و مانند این سخنان، بیانگرِ فنای دنیا و گذرِ ایّام میباشد و این حقیقتِ روشن که در برابر خدا دیگر موجودات، چیزی به حساب نمیآیند.
این سخن را همه کس میفهمد و نیاز به برهانِ نَیِّر عرشی ندارد!
(برگرفته از کتاب آیات العقائد صفحه ۱۶۴)
[۱]. سوره بقره (۲) آیه ۱۵۶٫
[۲]. درسهایی از نهج البلاغه (آیت الله منتظری)، درس ۳۵٫
[۳]. سوره بقره (۲) آیه ۱۵۶٫
[۴]. سوره مائده (۵) آیه ۱۰۵ مضمون این آیه در آیات فراوانی هست؛ مانند آیه ۶۰ و ۱۶۴ سوره انعام، آیه ۸ سوره عنکبوت، آیه ۱۵ سوره لقمان و… .
[۵]. انسان کامل: ۱۲۶ ؛ مجموعه آثار استاد شهید مطهری ۲۳: ۱۶۸٫
[۶]. شایان ذکر است که: هدف استاد مطهری در کتاب یاد شده تبیین نظریات مکاتب مختلف در باره انسان کامل است و در مقام ردّ و قبول نمی باشد.
[۷]. در این راستا، شواهد فراوانی وجود دارد، در کتاب «روح مجرد (سید محمد حسین تهرانی): ۱۹۱ – ۱۸۹» حرکت تکاملی در قوس صعودی و فنای در ذات، با بیانی دیگر آمده است. و نیز در کتابهای «پژوهشی در نسبت دین و عرفان» [در صفحه ۲۸۰ این کتاب، نویسنده اذعان میدارد که: «دین و عرفان دو تاست؛ این عرفان مصطلح چیزی است و عرفان، چیزی دیگر است». نیز مؤلف ـ که از اساتید برجسته است ـ در مصاحبهاش میگوید: «آنچه که در این عرفان است اگر بخواهیم به دین تحمیل کنیم، باید بدانیم که تحمیل به دین است؛ و اگر بخواهیم کارِ تحمیلی انجام بدهیم، مَن میتوانم این مطالب را با کتابِ موش و گربه، تحمیل کنم»] ، «عیار نقد» (اثر دکتر یحیی یثربی) و «کلید بهشت» (اثر قاضی سعید قمی) و کتاب «تنزیه المعبود فی الرّد على وحده الوجود» (اثر سید قاسم علیاحمدی)، میتوان به آگاهیهای شایان توجهی در این زمینه دست یافت.